«سانتیاگو، تو کی خودت را نابود کردی؟ دقیقا چه زمانی پرو نابود شد؟» اینها مودبانهی کلماتی است که ماریو بارگاس یوسا در کتاب گفتگو در کاتدرال Conversation in Cathedral به کار میبرد. سانتیگو پسر یک سیاستمدار که خانوادهاش را ترک کرده است، در خمیدگی یک روز تکراری از دفتر روزنامههای که برای آن مینویسد، به خانه باز میگردد تا سوپ میگو بخورد. در راه به چهرهی شهر نگاه میکند و در مییابد، چقدر هر دوشان خسته هستند. در خانه آرامشی در کار نیست. رودی، سگشان را ربودهاند. او به دنبال سگ میرود و سوپ میگو توی بشقاب روی میز سرد میشود.
این فرصت اوست برای آن که در زمان سفر کند و به پرسش خود پاسخ گوید. در برخوردی اتفاقی با آمبرسیو، رانندهی سابق پدرش، در کاتدرال، عرقفروشی کثیف و ارزان قیمت کارگران، به صحبت مینشیند و هر کدام تکههایی از پازل زندگی یکدیگر را کنار هم میچینند که در نقاط بسیاری به هم گره خورده است. گفتگو در کاتدرال به یقین یک گفتگوست که در کافهای اتفاق میافتد و در بستر دیکتاتوری پرو شکل میگیرد. جایی که حکومت مهمترین بخش جهان اجتماعی را حذف کرده است: گفتگو در فضای عمومی. تنها این تناقض کافیست تا یادآوری کند با چه رمان هوشمندانهای روبه رو شدهایم. داستانی از زبان دو شخصیت و از کلام آنها که به سرک کشیدن به مخفیترین بخشهای زندگیشان میپردازد و به بزرگترین تصمیمهای سیاسی و رازهای مگوی پروی 1948 تا 1956 میرسد. داستان پر از تکگوییهایی درهم ریخته است که ادامهی هرکدام شاید در صفحات بعد یافت شوند و از طریق مداومت و دنبال کردن آنهاست که ماجرا کمکم آشکار میشود؛ بسیار نزدیک به ذهن آشفتهی سانتیاگو که میخواهد بداند دقیقا چه اتفاقی افتاده است؛ مخاطب به مرور در بهت و حیرت پیش میرود.
گفتگو در کاتدرال
همهی ما هرگز برای آنچه آماده نیستیم که در زندگیمان اتفاق میافتد. پیش بینی عواقب هر حرکتی به راحتی امکان پذیر نیست. رفتارهای اتفاقی ما ناشی از رویاها و آرزوهای نیمه شکل گرفتهی ما ست. بنابراین نسبت به هر شرایطی که پیش میآید سریع واکنش نشان میدهیم. در واقع فقط یک سلسله اتفاقات برنامهریزی نشده، تجربه، اولویتها، تعصبات و سیاست ما را شکل میدهد. بنابراین یکی از شخصیتهای اصلی بارگاس یوسا میتواند بگوید : "اینجا مردم تغییر میکنند ... نه چیزها".
گفتگو در کاتدرال داستان زوال و سقوط است. از بین رفتن خانواده و نابودی نهایی امیدها. گفتگو در کاتدرال یکی از بهترین رمانهای آمریکای جنوبی است. ماریو بارگاس یوسا تفسیرهای تاریک سیاسی و اجتماعی را با تکنیکی خیره کننده ترکیب میکند و طی مکالمهای صد صفحهای کل تاریخ پرو توسط افرادی روایت می شود که درگیر سیاست، عشق و روابط پدرانه هستند. همهی این روایتها در هم تنیده شده است و گاهی اوقات دیالوگهای دورههای مختلف با هم ترکیب میشوند. این رمان ساختار قدرت پرو و بدبختی مردم فریب خوردهی آن را کالبدشکافی میکند. این رمان سرشار از شخصیتها و مبارزات آنها، عاشقانههای ناکام و روابط خانوادگی، فساد و سرکوب است. یک تصویر عالی از جامعهی پرو و در عین حال یک تصویر جهانی از همه مبارزات بشری.
یوسا در این رمان با ترسیم صحنههایی بیمانند داستان خود را روایت میکنند؛ تصاویری که سالها از مقابل چشمان مخاطب کنار نمیروند. تصاویری از شکنجههایی ویژه و خلاقانه، خلوتهای هوسناک، تلاشهای پسری که میخواهد از طبقهی پدرش نباشد و در یاس مطلق به یاری روابط او از انفرادی زندان سیاسی نجات مییابد.
شاید سانتیگو نماد پروی مایوس است؛ وامانده، گریخته، ناکام و گرفتار در دور باطل یک دیکتاتوری که در تکتک اعضای جامعه بازتولید میشود. زیرا آنها بیشمار دیکتاتور کوچکاند که بدنهی حکومتشان را میسازند.
گفتگو در کاتدرال یکی از رمانهای ماریو بارگاس یوسا نویسنده شهیر اهل پرو است که در سال ۲۰۰۱ نوشته شده است. این کتاب توسط عبدالله کوثری ترجمه شده است. رمانهای دیگر این نویسنده با عناوین “قصه گو” ، “سور بز” ، “سالهای سگی” و “جنگ آخر زمان” به فارسی ترجمه شده است.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.