در عصر دیجیتال، زمان ارزشمند است. بسیاری از نوآوریهای تکنولوژیک – از پهنای باند بیشتر تا برنامههای پیامرسان- به این منظور طراحی شدهاند که زندگی ما را سادهتر و کارآتر کنند و کمک کنند زمانمان را برای انجام کارهای مهم ذخیره کنیم. با این وجود بسیاری از ما بیش از همیشه آزردهخاطر هستیم. ما بین اینکه تکنولوژی را برای این فشار زمانی سرزنش کنیم و یا اینکه برای حل این فشار به آن روی بیاوریم مردد ماندهایم.
دلبستگی ما به استفاده بهینه از زمان، شازده کوچولو را به خاطر میآورد. قهرمان شناختهشده داستان آنتوان دوسنت اگزوپری در زمین فروشندهای را پیدا میکند که قرصهایی مصنوعی برای برطرفکردن عطش انسانها میفروشد: یکی از این قرصها را بخور و انگار هیچ نیازی به نوشیدن نداری. وقتی شازده کوچولو از فروشنده میپرسد که چرا چنین چیزی را میفروشی، او جواب میدهد: " باعث صرفهجویی کلی وقت است. کارشناسهای خبره نشستهاند دقیقاً حساب کردهاند که با خوردن این قرصهای هفتهای پنجاه و سه دقیقه وقت صرفهجویی میشود." شازده کوچولو در جواب او چنین میگوید: "من اگر پنجاه و سه دقیقه وقت زیادی داشته باشم، خوشخوشک به طرف یک چشمه میروم."[1]
شازده کوچولو (ترجمه ابوالحسن نجفی)
واضح است که دغدغه صرفهجویی در وقت چیز جدیدی نیست. از دیرباز یکی از موضوعات نظریه اجتماعی پرداختن به این احساس بوده که گویا زندگی روزمره در حال شتاب گرفتن است. در اوایل قرن بیستم گئورگ زیمل[2] در فلسفه پول[3] به توصیف این مساله میپردازد که چگونه کلانشهرهای مدرن سبب پدید آمدن سطح جدیدی از سرعت در زندگی میشوند. از نگاه زیمل شتاب زندگی شهری به شکلی جداییناپذیر با سرعت گردش پول گره خورده است. تحلیل او از ذهنیت انسان مدرن که آن را با فوریت[4]، همزمانی[5] و حالگرایی[6] عجین میداند، گویا به طور مستقیم از احساسی که ما از زندگی با سرعتی بالا داریم سخن میگوید.
هارتموت رزا[7] در شتاب و بیگانگی[8] نشان میدهد که چگونه ارتباط مداوم در فرهنگی که مولدبودن بیش از اندازه، سرعت و کارایی اولویتهای آن است، کمکی به صرفهجویی در زمان نمیکند. همانطور که ساخت جادههای بیشتر تنها ترافیک بیشتری با خود به همراه دارد، جواب دادن به ایمیلها نیز چیزی جز انبوه ایمیلها با خود به همراه نخواهد داشت. مخترعین پیشگام سیلیکون ولی[9] که این تکنولوژیها را طراحی کردهاند، بیاینکه هیچ کنایهای در کار باشد، با مراقبه به کمک مجموعه جدیدی از اپیکیشنهای قابل فروش در بازار به دنبال حل موقتی این مساله هستند. یا اینکه آخر هفتهها ارتباطشان را با شبکه قطع میکنند؛ اما باید گفت که رویاهای لیبرترینی کالیفرنیایی آنها حالا تنها به کار چرخاندن چرخهای سرمایهداری فوق سریع امروزی میآید.[10]
شتاب و بیگانگی
تیم وو[11] در کتاب تاجران توجه[12] این مساله را فاش میکند که چگونه کمپینهایی که برای جلب توجه ما و پولسازی از آن پدید آمده، به تبلیغات شکل میدهند. زمانی که ما امروزه چه سرکار، چه حین تفریح و یا هر زمان دیگری میان این دو خیره به صفحههای نمایشگر صرف میکنیم، در گذشته هیچ نظیری نداشته است. وو به درستی تمرکز خویش را بر طراحی قرار داده است: تخصص بهترین روانشناسان جهان برای آنلاین نگهداشتن ما به کار گرفته شده است. هیچ تعجبی ندارد که ما این پلفترمها را اعتیادآور میدانیم. در اصل نیز آنها به شکلی ساخته شدهاند که اعتیادآور باشند.
در طول دهه گذشته حتی اقتصاددانان نیز به این نتیجه رسیدهاند که زمانی که صرف استراحت میشود، معیار مهمی برای سنجش رضایت از زندگی و رفاه ما است. آنطور که فیلسوف سیاسی جولی رز[13] در وقت آزاد[14] ادعا میکند، اوقات فراغت اختیاری یک شخص منبعی اساسی و ابزاری همهجانبه برای تعقیب آن چیزی است که فرد برای خود خوب تعریف میکند؛ حال آن تعریف هر چه میخواهد باشد. اگر توانایی انتخاب اینکه شما چگونه میتوانید زمانتان را به کارهای مختلف تخصیص دهید را در مرکزیت مفهومی ایجابی از آزادی قرار دهیم، آنگاه جامعهای عادلانه میبایست تضمین کند که تمام شهرونداناش به مقداری به اوقات غراغت دسترسی خواهند داشت.
بهتر است به جای خواندن راهنماهای خودیاری برای مدیریت زمان، دریابیم که فشاری که برای بیشینیه کردن زمان وجود دارد چگونه پدید آمده است. صرفهجویی در زمان نه باید به عنوان هدفی در خود نگریسته شود و نه اینکه آن را توجیهی الهی برای پیشرفتهای تکنولوژیکی بیانگاریم. در عوض باید از شازده کوچولو یاد بگیریم که پرسش همیشه نباید این باشد که چگونه در زمانمان صرفهجویی کنیم، بلکه گاهی باید این باشد که زمانمان را برای انجام چه کاری میخواهیم صرفهجویی کنیم.
منبع: گاردین
[1]- ترجمه عبارات کتاب از احمد شاملو.
[2]- Georg Simmel
[3]- The Philosophy of Money
[4]- immediacy
[5]- simultaneity
[6]- Presentism
[7]- Hartmut Rosa
[8]- Social Acceleration
[9]- Silicon Valley؛ منطقهای در کالیفرنیا که قطب ابداعات و تولیدات الکترونیک است.
[10]- go off the grid؛ نوعی از سبک زندگی است که در آن فرد ارتباط خود را با تمام زیرساختهای انرژی و ارتباطی قطع میکند. منظور نویسنده این است که این سبک زندگی که به ظاهر قسمی آزادی از سیستم را در خود دارد، حال به سبب وابستگی بیش از حد انسانها به انواع ابزارهای الکترونیکی جز به کار چرخاندن چرخهای سرمایهداری امروزی نمیآید.
[11]- Tim Wu
[12]- The Attention Merchants
[13]- Julie Rose
[14]- Free Time
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.