پس از بیش از شصت سال سابقهی نویسندگی، برندهی جایزه نوبل با داستانی خداحافظی میکند که در آن مقالهای دربارهی موسیقی کریولا[1] به عنوان راه حلی ملی و جادویی برای پراکندگی و نابرابری کشور درج شده است.
برای آن دسته از ما که تمام عمر خود را صرف خواندن رمانها و مقالات ماریو بارگاس یوسا[2] کردهایم، فرونشاندن میل به خواندن یک مالیخولیا غیرممکن است؛ زیرا پس از بیش از شش دهه فعالیت حرفهای (داستان های اثر سردستهها[3] در سال 1959 نوشته شدهاند)، نویسندهی بزرگ اهل آرکیپا[4] اعلام کرده است که در آستانهی تولد 88 سالگی خود، پس از انتشار جدیدترین رمانش، سکوتم تقدیم به شما[5] و همچنین مقالهای در مورد ژان پل سارتر[6]، بازنشسته خواهد شد. برای بازنشستگی از نوشتن رمان، ژانری که بارگاس یوسا در آن تعداد شگفتانگیزی از شاهکارهایش را خلق کرده است، از سالهای سگی[7] و خانهی سبز[8] گرفته تا گفتگو در کاتدرال[9]، جنگ آخر زمان[10] یا سور بز[11]. وارگاس یوسا انتخاب کرده است که به زادگاهش، پرو بازگردد؛ کشوری که تحت تأثیر اختلافات اجتماعی قرار گرفته است. او همچنین به یک مکر مکرر در کار خود بازگشته است: وارد کردن روند نوشتن یک کتاب در داستان، در این مورد مقالهای در مورد موسیقی کریولا (والس[12]، هوآینو[13]، مارینرا[14] و ...) به عنوان یک داروی ملی جادویی است که نفاق و تفرقه و نابرابری در کشور را متلاشی میکند.
شخصی که این تز اتوپیایی را دارد، تونیو آزپیلکوئتا[15] است؛ یک روشنفکر پرولتری[16] غمگین که قادر به تامین خانوادهاش از لحاظ مالی نبوده و یک شب توسط گیتاریستی به نام لالو مولفینو[17] متحیر شده است. در یک نبوغ وصفناپذیر، او نگاهی اجمالی به یک بازتاب میهنپرستانه میاندازد؛ نیروی منسجمی که موسیقی کریولا با آن شکافهای عمیق کشور را التیام بخشیده است. از این رو، هدف از نوشتن کتابی دربارهی مولفینو این است که هم تاریخ پرشور و هم عالمانهی موسیقی محلی پرو مورد بررسی قرار گیرد. به این ترتیب، بارگاس یوسا فصلهایی را که بخشهایی از آن کتاب را بازتولید میکند، با تحقیقات و ماجراهای خود آزپیلکوئتا[18] جایگزین میکند و روایت و مقاله را با هم ترکیب میکند و به تعادلی نادر دست مییابد که ما را هم به آیندهی والس پرو و هم به طرح داستان علاقهمند میکند. داستان حول محور شخصیت اصلی میچرخد. بنابراین، ما از مهد آوازهای کریولا در پامپا د آمانکا[19] به شخصیت پدرسالار فیلیپه پینگلو آلوا[20] که در همان سالی که بارگاس یوسا متولد شد درگذشت، رسیده و سپس از چابوکا گراندا[21]، نویسندهی لا فلور د لا کانلا[22] که بهطور بینالمللی رواج پیدا کرده است و بعد از آن به خوانندهای به نام سیسیلیا بارازا[23] میرسیم که در رمان دوست و معشوقهی آزپیلکوئتا است. همچنین به موازات آن، میبینیم که چگونه او به عنوان قربانی فوبیای شدیدش نسبت به موشها، درگیر کتابش میشود، چگونه خانوادهاش را نادیده میگیرد و چگونه چشم میبندد بر شواهدی مبنی بر نابود شدن پرو و آسیبی که از زمان ظهور حزب مسیر درخشان[24] در سال 1970 (صفحهی 16 کتاب) تا اینکه رهبر آن، ابیمال گوزمان[25] در سال 1992 سقوط کرد (صفحهی 172 کتاب).
ارجاعات به گروه تروریستی در فواصل زمانی مختلف در رمان اتفاق میافتد. این ارجاعات بر سادهلوحی باورهای دکترین[26] شخصیت و به طور ضمنی، شکنندگی و ناکارآمدی راه حلهای ساده (مانند موسیقی کریولا) برای مشکلات پیچیده (ایجاد احساسات ملی که فقیر و غنی بومیان، چلوها و سفیدپوستان، مردم کوهستانی و مردم ساحلی و ... را دربرمیگیرد) تأکید میکند و نشان میدهد که اگرچه پیامهای ساده ممکن است در ابتدا جذاب و طنینانداز باشند، همانطور که در مورد رویای آزپیلکوئتا من باب یک پروی مستیسو[27] و مسالمتآمیز اتفاق میافتد، ناهماهنگی آنها زمانی که در معرض آزمایش قرار میگیرند یا زمانی که برای آزمایش آنها، واقعیت نادیده گرفته شده یا دستکاری میشود، آنها را از بین میبرد. این همان کاری است که فولکلوریستهای[28] متوهم که در اینجا زوج متشکل از تونی و لالا (نماد اتحاد اضداد) است، انجام میدهند.
بارگاس یوسا نمیخواست با ادای احترام به موسیقی محبوب خود، کریولا، با رماننویسی خداحافظی کند؛ بلکه میخواست ضمن ارائهی مطالعه در مورد آن و دیدگاه دنیای احساساتی که بیان میکند، واچفریا[29]، (فصل باشکوه 26 را از دست ندهید) او همچنین میخواست تامل کند که چگونه آرمانگرایی با نیت خوب وقتی که تمایل به ارائهی یک موضوع یا مسئلهی پیچیده به شکل ساده شده و در نقش تقلیلدهنده عمل میکند، منجر به فریب، شکست و مالیخولیا میشود. اگر لالو مولفینو با سسیلیا بارازا خداحافظی میکند و سکوتش را به او تقدیم میکند، رماننویس بارگاس یوسا همین کار را با خوانندگانش میکند و ما را از یک طرف شگفتزده از عظمت حرفهی نویسندگیاش و از سوی دیگر تا حدودی عبوس از وداعش رها میکند.
منبع: El Pais
مترجم: نگار فیروزخرمی
[1]- Criolla Music (Música criolla): موسیقی کریولا یک ژانر متنوع از موسیقی پرو است که تأثیرات موسیقی اروپایی، آفریقایی و آند را به نمایش میگذارد. (منبع: ویکیپدیای انگلیسی)
[2]- Mario Vargas Llosa
[3]- Los Jefes (The Leaders): بارگاس یوسا فعالیت ادبی خود را به طور جدی در سال 1957 با انتشار اولین داستانهای کوتاه خود به نام سردستهها آغاز کرد، درست در زمانی که برای دو روزنامه در پرو کار میکرد. (منبع: ویکیپدیای انگلیسی)
[4]- Arequipa: نام شهری در پرو که بارگاس یوسا در آن متولد شده است.
[5]- I Dedicate my Silence to you (Le dedico mi silencio)
[6]- Jean-Paul Sartre
[7]- The Time of the Hero
[8]- The Green House
[9]- Conversation in the Cathedral
[10]- The War at the End of the World
[11]- The Feast of the Goat
[12]- Waltzes: والس یک نوع رقص محلی و سالنی است که رقصندهها یکدیگر را هنگام رقص نگه میدارند. یک والس معمولاً در هر اندازه یک آکورد به صدا در میآید و سبک همراهی که مخصوصاً با والس مرتبط است، نواختن ریشهی آکورد در ضرب اول و نتهای بالایی در ضرب دوم و سوم است. (منبع: ترکیبی از ویکیپدیای انگلیسی و فارسی)
[13]- Huainos: هوآینو یک سبک از موسیقی و رقص محبوب آند است. این امر به ویژه در پرو، بولیوی غربی، آرژانتین شمالی و شیلی شمالی رایج است و توسط گروههای قومی مختلف، به ویژه مردم کچوا انجام میشود. (منبع: ویکیپدیای انگلیسی)
[14]- Marineras: مارینرا یک رقص دونفره است که از امتداد مناطق ساحلی پرو سرچشمه میگیرد و در آن از دستمال به عنوان وسیله استفاده میکنند. این رقص ترکیبی از کنترادانزای اسپانیایی و زاماکوئکای آند است و بازسازی سبکی از یک خواستگاری است که ترکیبی از فرهنگهای مختلف پرو است را نشان میدهد. (منبع: ویکیپدیای انگلیسی)
[15]- Toño Azpilcueta
[16]- proletarian: پرولتاریا طبقهی اجتماعی مزدبگیران است، آن دسته از اعضای جامعه که تنها دارایی ارزش اقتصادی قابل توجه آنها نیروی کار آنهاست. یکی از اعضای چنین طبقه ای پرولتاریا یا پرولتر است. (منبع: ویکیپدیای انگلیسی)
[17]- Lalo Molfino
[18]- Azpilcueta
[19]- Pampa de Amancaes: دشتی در آرکیپا، پرو است.
[20]- Felipe Pinglo Alba: فیلیپه پینگلو آلوا، معروف به پدر موزیکا کریولا در پرو و ملقب به «بارد جاودانه»، شاعر و ترانهسرای تأثیرگذار و پرکار بود که بیشتر به خاطر اثر ال پلبیو شناخته میشود. (منبع: ویکیپدیای انگلیسی)
[21]- Chabuca Granda
[22]- La flor de la canela
[23]- Cecilia Barraza
[24]- Shining Path: راه درخشان، با نام رسمی حزب کمونیست پرو، یک حزب سیاسی چپ افراطی و گروه چریکی در پرو است که پیرو مارکسیسم-لنینیسم-مائوئیسم و اندیشهی گونزالو است. دانشگاهیان اغلب از این گروه به عنوان حزب کمونیست پرو - مسیر درخشان نام میبرند تا آن را از سایر احزاب کمونیست در پرو متمایز کنند. (منبع: ویکیپدیای انگلیسی)
[25]- Abimael Guzmán
[26]- Doctrine: دکترین یا رهنامه مجموعهای از باورها، رهنمودها و آموزههای توصیفی است به شرط آنکه برای مقصودی عملیاتی سازمان یابند و نقش راهنما و چهارچوب را بازی کنند. دکترین، فراتر از راهبرد و بنابراین فراتر از سیاست و خط مشی است. (منبع: ویکیپدیای فارسی)
[27]- Mestizo: در مستعمرات اسپانیا، مستیسو به کسی و مردمی گفته میشود، که تبارشان آمیزهای از اروپاییها و سرخپوستان باشد. (منبع: ویکیپدیای فارسی)
[28]- Folklorist: فولکلوریستها روشهای سنتی انجام کارها را مطالعه و مستند میکنند. این میتواند شامل راههایی برای ساخت صنایع دستی، پخش موسیقی و رقص، کار کردن، داستانگویی، جوک گفتن یا جشن گرفتن مراحل مهم زندگی باشد. (منبع: ویکیپدیای انگلیسی)
[29]- huachafería
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.