حسین سناپور برای نوشتن آثار خود به سراغ اتفاقهای عجیب و غریب نمیرود و قصههای سادهای را روایت میکند. او ایدهی اولیهی داستانهای خود را از دل زندگی مردم معمولی مییابد. همین موضوع باعث شده آثار سناپور به دل مخاطبان بنشیند و خوانندگان با شخصیتهای کتابهایش احساس نزدیکی زیادی داشته باشند.
« گاهی فکر میکردم آیا من بد نکردهام که او را اینطور به خودم وابسته کردهام؟ اگر گاهی درست و حسابی اذیتش میکردم، اذیتهایی بهجز آن بیاعتناییها و طلبکار شدنها که معشوق را بیشتر گرفتار میکند، حالا اینطور بیتابی میکرد برای جدا شدن؟ مدام به خودم میگفتم خبر وحشتناکی نخواهم شنید. با گردش در خیابان، رفتن به سینما، دیدن دوستان یا گفتوگوی تلفنی با آنها و کارهایی از این دست، این فکر را از سرم دور میکردم که من هم در وضع او شریکم و اصلا حالا این بخشی از وجود خود من است که دارد در تب میسوزد. این خود من است که از عشق ورزیدن و دوست داشتن محروم میشود. وقتی بالاخره ناچار برمیگشتم خانه و آرزو میکردم تلفن نزند و مدتی میگذشت و هیچکدام از صدای زنگها مال او نبود، تازه آنوقت نگران میشدم و اگر هفت هشت ساعتی همانطور میگذشت، دیگر به هیچ چیز فکر نمیکردم جز او و دیگر هیچ چیز نمیخواستم جز اینکه صدای زنگ تلفنی که بلند میشد مال او باشد. آن چند روز آنقدر در ذهنم کش آمده که حالا خیال میکنم باید چند ماه طول کشیده باشد، اما سه روز بیشتر طول نکشید. خودم بیشتر طاقت نیاوردم. چون گذشتن ساعتها و ساعتها هیچ حال او را عوض نمیکرد، فقط این حال من بود که داشت بدتر و بدتر میشد. هر بار که تلفنش تمام میشد میگفتم:"عادی میشود، عادت میکند"، اما زاریهای یکنواختش هر بار میگفت که نشده است. سه روز گذشته بود، اما هنوز همانطور زار میزد و بد و بیراه میگفت. مثلا میگفت باز چهارتا یا سهتا قرص خورده، یا وسط خیابان همینطور منگ راه رفته تا ماشینی بهش بزند، یا به کسی که توی خیابان با دوستش بلند میخندیده فحش داده، یا پایش که توی یکی از کیسههای آشغال کنار خیابان رفته، درش نیاورده و همانطور چند خیابان با آن راه رفته و از اینطور کارها.»[1]
پدرها و مادرها همیشه نگران سرنوشت جوانان خانواده هستند. آنها به سبب تجربیات مختلف خود در زمینههای گوناگون سعی دارند فرزندانشان را راهنمایی کنند و راه درست را به آنان نشان دهند؛ اما حقیقت این است که ارتباط برقرار کردن با جوانان امروزی بسیار دشوار و پیچیده است. بیشتر مردم تصور میکنند جوانان به شدت بیمسئولیت هستند و فقط به تفریح و شادی فکر میکنند و برای آینده هیچ برنامهای ندارند. آنها دغدغههای جوانان را نمیشناسند، مشکلاتشان را نمیبینند، از نگرانیهای آنان خبر ندارند و به علایقشان توجهی نشان نمیدهند. همین مسئله یکی از علتهایی است که باعث میشود معاشرتهای این قشر با سایر افراد به حداقل برسد. بیشتر جوانان تنها با تعدادی از دوستان خود ارتباط دارند.
آنها برای خودشان یک دایرهی امن میسازند و سپس برای مدتهای طولانی در دنیای درونی و ذهنیشان سیر میکنند و در انزوا فرو میروند. نویسندگان زیادی سعی کردهاند به دنیای جوانان نزدیک شوند و در آثار خود به بررسی مشکلات آنان بپردازند. حسین سناپور یکی از این نویسندهها است. او شناخت خوبی نسبت به قشر جوان دارد، آنها را درک میکند، چالشهایشان را میشناسد و از دریچهی نگاه آنان به مسائل مختلف مینگرد.
حسین سناپور کیست؟
حسین سناپور در سال 1339 در کرج چشم به جهان گشود. وی از کودکی به فضای ادبیات علاقهمند بود. او ابتدا در رشتهی منابع طبیعی به تحصیل پرداخت و بعد خیلی زود تصمیم گرفت در مسیر استعداد و علاقهی خود قدم بگذارد و داستانهای گوناگون بنویسند. سناپور در ابتدا فقط برای کودکان و نوجوانان مینوشت؛ اما بعد از مدتی سبک کاری خود را تغییر داد و به نوشتن کتاب برای بزرگسالان مشغول شد. او در سرودن شعر سپید هم مهارت زیادی دارد. کتابهای آداب خداحافظی، خانهی این تابستان، سیاههی من و... تنها تعدادی از آثار خواندنی او در این زمینه هستند. وی تجربهی کار در مطبوعات را نیز دارد و برای روزنامهها و مجلات گوناگون مانند همشهری، زن، حیات نو، صدای عدالت، کارنامه و... مطلب نوشته است.
حسین سناپور از جمله افرادی است که در کلاسهای داستاننویسی هوشنگ گلشیری شرکت میکرد. کلاسهای گلشیری باعث شد تا او فضای داستان را بهتر بشناسد. سناپور در سال 1379 تصمیم گرفت تمام دانش خود در زمینهی چگونگی ساخت و پرداخت یک قصهی خوب را با علاقهمندان نویسندگی به اشتراک بگذارد و کلاسهای مختلفی در زمینهی داستاننویسی برگزار کرد. در آن زمان استادان مختلف کلاسهای نویسندگی، اغلب به بررسی و مطالعهی داستانهای کوتاه میپرداختند؛ اما سناپور شیوهی جدید و متفاوتی را انتخاب کرد. او علاوه بر داستان کوتاه، اصول نوشتن رمان را هم به شاگردان خود میآموخت و به نقد آثار مختلف میپرداخت. سناپور شغل دیگری ندارد و تمام وقت خود را به دنیای ادبیات و کلمات اختصاص داده است. نیمهی غایب، کلاهگردانی میان آسوپاسها، تودرتویی شگردها، لب بر تیغ، دود، سمت تاریک کلمات، با گارد باز، ده جستار داستاننویسی و... تنها بخشی از تألیفات موفق او هستند. وی برای آثار مختلف خود جوایز متعددی مانند جایزهی ادبی مهرگان ادب و جایزهی یلدا برای رمان نیمهی غایب، جایزهی هوشنگ گلشیری برای کتاب سمت تاریک کلمات و... دریافت کرده است.
سبک کلی داستانهای حسین سناپور
حسین سناپور برای نوشتن داستانهایش سبک رئالیسم را برگزیده است و با خلق فضایی جذاب و واقعی مخاطب را با خود همراه میکند. وی نسبت به مسائل روز جامعه بیتفاوت نیست و از معضلات مختلف اجتماعی مانند خیانت، طلاق، خشونت، فقر و نداری و... در آثار خود سخن میگوید و در خلال روایت داستان، به نقد فرهنگی و سیاسی جامعه میپردازد.
جوانان در بسیاری از رمانهای سناپور نقشی اساسی و کلیدی ایفا میکنند. او از تفکرات و عقاید این نسل آگاهی دارد و خیلی خوب از دغدغههای روحی و ذهنی آنان مطلع است. وی تمام عمر خود را در شهر زندگی کرده و این فضا را کاملا میشناسد. او برای نوشتن داستانهایش از تجربیات خود در این زمینه بهره میبرد. سناپور قصههایش را در فضای شهری روایت کرده و برای بیان مقصود خود از ساختمانها و برجهای بلند، شلوغی محیط و ترافیکهای سنگین، انواع آلودگیها، گرفتاریهای مردم و... کمک میگیرد.
آثار
کتاب نیمهی غایب
نیمهی غایب اولین رمان حسین سناپور است که در سال 1378 به همت نشر چشمه منتشر شد و توانست نظر خوانندگان را به خود جلب کند. داستان به سالهای بعد از جنگ ایران و عراق مربوط میشود. نویسنده به سراغ زندگی جوانانی میرود که چندین سال از عمر خود را در روزهای جنگ و درگیری سپری کردهاند و حالا در روزگار صلح زندگی میکنند. این جوانان به تازگی وارد دانشگاه شدهاند و در رشتهی معماری درس میخوانند. سیمین، فرهاد، فرح و بیژن شخصیتهای اصلی و کلیدی این رمان هستند.
سناپور در این اثر در خلال بیان داستان، خیلی خوب شکاف عمیق بین عقاید و تفکرات نسلهای جدید و قدیم را به مخاطبان خود نشان میدهد. او از دیدگاهها، احوالات و سردرگمیهای نسل بعد از جنگ در جامعهی سنتی ایران در دهه 60 سخن میگوید. وی ابتدا فضایی عاشقانه میآفریند و بعد به نقد مسائلی مانند طلاق و نگاه جامعه به فرد مطلقه، مردسالاری شدید، مشکلات زنان در جامعه و استفاده ابزاری از آنان و... میپردازد. «تشییع»، «خواستگاری»، «قربان»، «وصل» و «معارفه» پنج بخش اصلی این کتاب هستند. ما در هر فصل شاهد خردهروایتهایی خواندنی هستیم و با شخصیتهای اصلی و فرعی رمان و داستان زندگی آنها همراه میشویم. راویهای مختلف داستان را روایت میکنند و مخاطب حوادث را از دید شخصیتهای گوناگون میبیند. نمایش نیمهی غایب آزاده گنجه، اقتباسی آزاد از این رمان پرکشش است.
کتاب کلاهگردانی میان آسوپاسها
کلاهگردانی میان آسوپاسها جدیدترین اثر حسین سناپور است. این کتاب در سال 1400 به همت نشر برج منتشر شد. سناپور در این اثر باز هم به سراغ نسل جوان و دغدغههای آنان رفته است. در این رمان با نسلی روبهرو میشویم که در دهه 90 زندگی میکنند و زندگی را از دید آنها میبینیم. کیومرث، رضا، کمال، مهناز و سودابه شخصیتهایی هستند که با مشکلات مختلفی دستوپنجه نرم میکنند. آنها برای گذراندن وقت و معاشرت گرد هم میآیند و با یکدیگر حرف میزنند.
داستان از دل قراری دوستانه در یک کافیشاپ شروع میشود؛ اما در طول روایت این جمع پنج نفره به مکانهای مختلف مانند گالریها، زندان، قبرستان و... سر میزنند و از این طریق با وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران بیشتر آشنا میشوند. آنها به نسبت جوانان گذشته، آسایش و راحتی و آزادی بیشتری را تجربه میکند و امکانات مختلفی در اختیار دارند؛ اما همواره در زندگی سردرگم هستند و احساس ترس، ناامیدی، پوچی و... همنشین هر لحظهشان است. سناپور در این اثر به بررسی مشکلات طبقهی متوسط جامعه میپردازد.
کتاب تودرتویی شگردها
بعضی از افراد امکان شرکت در کلاسهای مختلف نویسندگی را ندارند. آنها میتوانند برای آشنایی با اصول اولیهی نویسندگی از کتابها و مقالات مختلف بهره ببرند. کتاب تودرتویی شگردها شامل 8 جستار دربارهی قواعد داستاننویسی است. این کتاب در سال 1395 به همت نشر چشمه منتشر شد.
سناپور در این اثر به سراغ تجربیات خود در روزهای معلمی رفته است و با شیوهای تازه به تدریس داستاننویسی میپردازد. او تفاوت قصه و داستان را به شاگردان خود گوشزد میکند، دربارهی راویهای مختلف و کارکردهای آنان در متن سخن میگوید و شگردهای خاص داستانهای پلیسی و جنایی را به مخاطبان آموزش میدهد. سناپور در این کتاب به معرفی، بررسی و نقد رمانهای معروف میپردازد. «راوی همچون نقاب»، «قصههایی که نباید گفت»، «کارکردهای دوم شخص»، «داستان کابوسی» و... فصلهای کتاب تودرتویی شگردها را تشکیل میدهند.
کتاب لب بر تیغ
کتاب لب بر تیغ در سال 1390 به همت نشر چشمه منتشر شد. سناپور در این کتاب به سراغ داستان زندگی دختری به نام سمانه رفته است. او با پدر و نامادری خود زندگی میکند. روزی از روزها گروهی به سمانه حمله میکنند تا وی را بدزدند؛ اما او با کمک یک مرد نجات پیدا میکند. این مرد چه کسی است؟ او چه نسبتی با سمانه دارد؟ چرا او را نجات میدهد؟ پشت پردهی این آدمربایی چه اتفاقاتی نهفته است؟ و... تنها بخشی از پرسشهای ذهنی خوانندگان هستند که نویسنده در طول داستان به آنها پاسخ میدهد.
این رمان سرشار از حادثهها و اتفاقات مختلف است و حس تعلیق را خیلی خوب به مخاطب منتقل میکند. سناپور در این رمان 24 فصلی، به سراغ فرهنگ طبقهی ضعیف جامعه رفته و با استفاده از تیپسازی، شخصیتهای خاصی را خلق کرده است. این رمان پرماجرا درونمایههای اجتماعی، جنایی و عاشقانه دارد و سرشار از توصیفات خشن و کشمکشهای گوناگون است. عدهای گمان میکنند نویسنده این کتاب را مانند فیلمنامههای آثار سینمایی پیش از انقلاب و با محوریت جاهلبازی خلق کرده است و آن را در گروه آثار عامهپسند قرار میدهند؛ اما حقیقت این است که حسین سناپور در رمان لب بر تیغ با رویکردی تازه به سراغ موضوعات قدیمی رفته و اثری جذاب آفریده است.
کتاب دود
کتاب دود در سال 1393 به همت نشر چشمه منتشر شد. حسین سناپور در این اثر داستان زندگی حسام را تعریف میکند. حسام روشنفکری دغدغهمند بوده است و همواره تلاش میکرده جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند؛ اما بعد از مدتی به سبب اتفاقات مختلف، همهی آرمانها و اهدافش را رها میکند و به شدت منزوی میشود. ارتباطات حسام با اطرافیان، حوادث غیرقابل پیشبینی که دست سرنوشت برای او رقم میزند و ناکامیهایش در مسائل گوناگون، داستان این رمان جذاب را شکل میدهند.
نویسنده از تکنیکهای جریان سیال ذهن بهره برده و به نقد جامعهی سرمایهداری پرداخته است. این رمان درونمایهی سیاسی و اجتماعی دارد و اول شخص آن را روایت میکند. حوادث مختلف و ماجراهای گوناگون در کتاب دود، پشت سر هم اتفاق میافتند و این مسئله باعث شده رمان ریتم تندی داشته باشد.
کتاب سمت تاریک کلمات
مجموعه داستان سمت تاریک کلمات در سال 1384 به همت نشر چشمه منتشر شد. این کتاب شامل 8 داستان کوتاه است. در این اثر با نویسنده همراه میشویم و روابط انسان معاصر با سایر آدمها در جامعهی امروزی را مورد بررسی قرار میدهیم. وجه اشتراک تمام داستانها، تنهایی شخصیتهای کتاب است. در این اثر انسانها کنار هم قدم میزنند، با یکدیگر ملاقات میکنند و دربارهی موضوعات مختلف با هم سخن میگویند؛ اما حقیقت این است که بار سنگین تنهایی بر روی شانههای آنها هیچگاه سبک نمیشود. «با تو حرف میزنم، با تو»، «خیابانهای نیمهشب»، «بگذار همینطور ادامه پیدا کنه»، «خانه باید خانه باشد» و... فصلهای این مجموعه داستان را تشکیل میدهند.
آثار حسین سناپور پرکشش و خواندنی هستند. او برای سلیقههای مختلف کتابهای گوناگون نوشته است. اگر به دنبال رمانهای پرفروش ایرانی میگردید و یا وقت زیادی ندارید و ترجیح میدهید خودتان را به خواندن یک داستان کوتاه مهمان کنید، اگر علاقه دارید دربارهی دنیای نویسندگی بیشتر بدانید و دوست دارید با اصول صحیح داستاننویسی آشنا شوید و یا دلتان برای خواندن یک شعر زیبا تنگ شده است، حتما به آثار حسین سناپور سر بزنید.
[1]- (سناپور، 1384: 58و59)
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.