یک زندگی ادبی

معرفی کتاب سعید نفیسی به هشت روایت نوشته‌ی پیمان طالبی

دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

(1 نفر) 5.0

سعید نفیسی

محمد علی جمالزاده در مقدمه‌ی مجموعه‌داستان یکی بود یکی نبود، که نخستین مجموعه‌داستان ایرانی در ادبیات معاصر فارسی است، از مشکلات و سختی‌هایی که بر سر مدرن شدن و پیشرفت ایران وجود دارد صحبت می‌کند. او از عقب‌ماندگی سیاسی و اجتماعی ایران پریشان‌خاطر است. به‌دنبال راه‌حل و مسیری است که بتوان با آن راه پر از سنگلاخ مدرنیته و توسعه در ایران را پیمود. جمال‌زاده مسیر تحول و توسعه‌ی فرهنگی را همان مسیر مطلوب و اثرگذار در ایرانِ در حالِ نوزایی می‌دانست. در واقع، محمدعلی جمال‌زاده متعلق به نسلی است که وارث انقلاب مشروطه است که وظیفه و رسالت خودشان را توسعه و پیشرفت ایران از مسیر فرهنگ و تحلیلِ فرهنگِ تاریخی ایران می‌دانستند. سعید نفیسی (1274-1345) ـ پژوهشگر، مورخ و استاد دانشگاه تهران ـ به همین نسل وارثان مشروطه تعلق دارد. سعید نفیسی با آگاهی کامل و پشتکار جدی در تمام عمر پربار و گران‌بهای خود با پژوهش‌ها، تاریخ‌نگاری‌ها و تصحیح متون متعدد ادبیات و تاریخ زبان فارسی در مسیر توسعه و تحول فرهنگی ایران مدرن نقش بسیار مهی ایفا کرد. پیمان طالبی در کتاب خود هشت جستار کوتاه و خواندنی درباره‌ی ابعاد مختلف زندگی استاد سعید نفیسی تألیف کرده است. این جستارها با تکیه بر اسناد معتبر گوناگون و خاطره‌نگاری ادبی سعی بر ارائه‌ی تصویری آگاهی‌بخش از زندگی و فعالیت‌های ادبی سعید نفیسی دارد.

حالات و مقامات سعید نفیسی

در این هشت جستار، با زندگی مردی مواجه می‌شویم که به معنای واقعی کلمه دل‌بسته و عاشق قلم و کتاب است. مردی که همه‌ی عمر خودش را وقف نوشتن و خواندن کرد. در جستار اول، با خاطره‌ی ازدواج و مراسم عروسی سعید نفیسی همراه می‌شویم، با خاطره‌ی تصحیح متن در شب عروسی! مردی که حتی در چنین روز مهمی دست از نوشتن و فعالیت ادبی برنمی‌دارد. در صفحه‌ی 23 کتاب از قول همسر استاد می‌خوانیم:

«من تا آن ساعت هیچ وقت صورت یک غلط‌گیری چاپخانه را ندیده بودم. با کنجکاوی به این‌که یک نسخه غلط‌گیری چگونه باید باشد و همچنین رهایی از دست بلاتکلیفی با خوشحالی از پیشنهادش استقبال کردم. او می‌خواند و تصحیح می‌کرد و من مقابله می‌کردم و چند کلمه مترادف هم که از قلم افتاده بود و حاضر ذهن بودم تذکر دادم که سخت مورد پسند واقع شد و از امتحان خوب درآمدم!»

با خواندن چنین خاطراتی متوجه شوق و عمق علاقه‌ی سعید نفیسی در امر ادبیات و نوشتن می‌شویم.  در سال‌های اخیر، کتاب‌ها و جستار‌های متعددی درباره‌ی خاطرات کتابی و خاطره‌نگاری اهل کتاب در ایران منتشر شده است و این جستارها با استقبال جامعه‌ی کتاب‌خوان همراه بوده است. نمونه‌ی این نوع خاطره‌نگاری کتاب خاطرات کتابی از احمد اخوت است یا خاطرات سیلویا بیچ از فعالیت‌هایش در کتاب‌فروشی مشهور شکسپیر و شرکا. این خاطره‌نگاری‌ها بسیار ارزشمند و مفید هستند برای اهل کتاب، اما در کنار این نوع جستارها خوب است که خاطرات کتابی اهل قلم کشور خودمان را نیز بخوانیم و به آن توجه کنیم. خاطرات کتابی سعید نفیسی از جالب‌توجه‌ترین خاطرات کتابی یک کتاب‌خوان ایرانی است. در صفحه‌ی 60 کتاب در‌‌این‌باره می‌خوانیم:

«در فضای کتاب و کتابخوانی در جهان اصطلاحی به نام بیبلیو‌فیل وجود دارد که برگردان فارسی آن شده کتاب باز. احتمالاً باید کتاب‌بازترین فرد تاریخ معاصر ایران را سعید نفیسی دانست. اما من اولین کسی نیستم که به سعید نفیسی لقب بیبلیوفیل داده و راستش را بخواهید اولین بار ایرج افشار به او این لقب را داد.»

در ادامه‌ی جستارها با ابعاد دیگری از زندگی سعید نفیسی آشنا می‌شویم. در جستار «حق‌التحریر مرا بدهید»، از بی‌تفاوتی نفیسی نسبت به حق‌التألیف کتاب‌هایش و مقاله‌های متعددی که می‌نوشت می‌خوانیم. گویی این عشق به نوشتن و کتاب فراتر از چهارچوب های قراردادی صنعت نشر بوده برای نفیسی. شاید با اندکی طنز بتوانیم شعار «کتاب برای کتاب» را برای سعید نفیسی مطرح کنیم!

در جستار «این دستگاه برای عبدالحسین‌ها نحس است»، با زندگی سیاسی نفیسی آشنا می‌شویم. این‌که چطور نفیسی از بی تفاوتی سیاسی سال‌های جوانی به نویسنده‌ی رمان‌های انتقادی سیاسی مانند رمان نیمه‌راه بهشت تبدیل شد. در صفحه‌ی 117 درباره رمان نیمه‌راه بهشت، که در سال 1332 منتشر شد، می‌خوانیم:

«نفیسی در این رمان، از منظری انتقادی و اعتراضی، بی‌بندوباری‌های موجود در اشرافیت حاکم بر ایران را از دم تیغ نقد خود می‌گذراند و به شیوه ای هجوآمیز و با نثری مملو از تمسخر و کنایه به رذایل اخلاقی افراد سرشناس و اشراف جامعه حمله می‌کند.»

البته این انتقادها برای سعید نفیسی بی‌نتیجه نماند. رابطه‌ی حاکمیت سیاسی با نفیسی در سال‌های آخر عمر او رابطه‌ای تیره و تلخ بود. نفیسی در اواخر عمر به همین دلیل در انزوا و تنهایی اجتماعی به سر می‌برد. حتی از واگذاری ریاست دانشگاه تهران به او جلوگیری شد.

در کتاب سعید نفیسی در هشت روایت با زندگی مردی بزرگ در تاریخ فرهنگی معاصر ایران مواجهه هستیم. مردی که در همه عمر دل در گروِ وطن داشت تا آن‌جا که از پیشنهادکنندگان اصلی تغییر نام کشور از پرشیا به ایران بود. زندگی نفیسی یادآور شعری از نیما یوشیج است:

یاد بعضی نفرات رزق روحم شده است، وقت هر دلتنگی سویشان دارم دست

قوتم می‌بخشد، راه می‌اندازد

 

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مِن باب راوی انسان‌های عاصی و ساده‌دل

مِن باب راوی انسان‌های عاصی و ساده‌دل

معرفی کتاب درس‌گفتارهایی درباره‌ی داستایفسکی نوشته‌ی جوزف فرانک

مالیخولیا و لطافت

مالیخولیا و لطافت

معرفی کتاب النگوی یاقوت نوشته‌ی آلکساندر کوپرین

می‌خواهم رؤیای سیب‌ها را بخوابم

می‌خواهم رؤیای سیب‌ها را بخوابم

معرفی نمایشنامه‌ی عروسی خون نوشته‌ی فدریکو گارسیا لورکا

کتاب های پیشنهادی