
از اواسط دههی ۷۰ میلادی، موجی از منتقدان ادبی و سینمایی دریچهی نویی برای نگاه به فیلمها گشودند که وامدار مکاتب فکری اعم از ساختارگرایی و هرمنوتیک بوده است؛ مکاتبی که جدا از ویژگیهای تماتیک ژانری و تکنیکی در اسلوب سینما سرگرم پرداختن به مضامین متنی و زیرمتنی آثار سینمایی میشوند که کمک شایانی به تحلیل فیلمها و خوانشهای نو از آنها میکند؛ خوانشهایی که شامل نگاههای مارکسیستی، پدیدارشناختی و روانکاوی بوده است، که همگی در سینما دست به تجزیهوتحلیل آثار سینمایی میزدند. هرچند که در همان سالها اختلافات جدی میان منتقدان سینمایی و تحلیلگران بینارشتهای به وجود آمد که دعوای اصلی منتقدان بر سر تکهتکه کردن فیلمها به دست پژوهشگرانی بود که در حین انجام این عمل از ویژگیهای سینمایی و تکنیکی آثار غافل میشدند و همهچیز را در خدمت مفهوم و اندیشه میدیدند. شاید از اصلیترین منابع این اختلاف بشود به کتاب علیه تفسیر سوزان سانتاگ اشاره کرد که چطور دوباره داعیهی هنر برای هنر را سر داد. سالها بعد، در سال ۱۹۸۶ پساز مرگ آندری تارکوفسکی، دو کتاب اصلی از این فیلمساز شهیر به چاپ رسید. اولی دفتر خاطرات آندری تارکوفسکی از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۸۳ در تبعید است که برای هرکسی که علاقهی وافری به این سینماگر بزرگ داشته باشد، میتواند بهترین منبع برای شناخت زندگی و جهانبینی این غول بزرگ سینمای جهان باشد. دومی کتاب زمان مهرشده، که دستنویسهای تارکوفسکی در گذر زمان منباب نظریه فیلم است. نسبت هنرمند با جامعه، تز اصلی تارکوفسکی در باب زمان در سینما و بخشی از خاطرات کاری تارکوفسکی از اساسیترین بخشهای کتاب است. کتاب در زمان چاپش در میان همان کتبهای زیاد نظریهفیلم استقبال چندانی نیافت و کسی بهسراغ آن میرفت که دغدغهی سینمای شاعرانه و عارفانهی تارکوفسکی را داشت. اما با گذر زمان و ترجمهی این کتاب به زبانهای دیگر مشخص شد که زمان مهرشده نه صرفاً دلنوشتههایی از یک کارگردان شهیر بلکه یکی از بهترین منابع برای خواندن نظریهفیلم، آن هم به دست یک فیلمساز است! نه دیگر خبری از تحلیلگری، منتقدی و فیلسوفی... تمام چیزی که در زمان مهرشده حضور دارد گفتههای شخصی است که فلسفه خوانده، ادبیات خوانده و حال خلق میکند. بنابراین خواندن زمان مهرشده را به تمام کسانی که دغدغهی نه صرفاً سینما بلکه هنر را دارند پیشنهاد میکنم.
رویکرد فیلسوفمآبانه
تارکوفسکی در زمان مهرشده رویکرد یک فیلسوف را پیش میگیرد. تارکوفسکی از ویژگیهای زمانمند بودن انسان سخن میگوید که چطور هستیاش در زمان محفوظ شده و نشانههای وجودش را دائم در سفر میان آینده و گذشته و رسیدن به چیزی بهنام (خاطره) پیدا میکند. همانطور که در فلسفهی پدیدارشناسانهی هایدگر ما شرط وجود را در زمان بودن میبینیم و این آگاهی از گذر زمان و رسیدن به مرگ یکی از نشانههای دازاین و آنجابودگی است. برای تارکوفسکی نیز شخصيتهای فیلمهایش و اساساً انسان با بودن در زمانی معلق که لحظهای گذشته و آینده را، با حفظ معنای آنها، فریز میکند حقانیت پیدا میکند. تارکوفسکی در ادامهی کتاب از زبان شاعرانه بهعنوان یکی از اصلیترین راههای ارتباطی با مخاطب در سینما اشاره میکند؛ زبانی که هایدگر در متن و تارکوفسکی در تصویر به آن میپردازد. او در ادامه به همین امر اشاره میکند که قدرت بازسازی و بازآفرینی خاطره در سینما یکی از اعجاب این هنر است که میتواند شکلی از مهر شدگی زمان در ذهن آدمی را تصویر کند که هرگز پاک نخواهد شد. چه این خاطره برای فیلمساز باشد چه نباشد زبان شاعرانهی تارکوفسکی و ورود او به جهان فردی هر شخص منجر به این امر میشود که خاطره در ذهن مخاطب، بیآنکه تجربه شده باشد، حک شود، چراكه از نشانههای وجودی انسان همین احساسات متبلورشده بهواسطهی تصویر و زبان شاعرانه است. زمانی که وجود همچون سایهای بهواسطهی این ابزار در روشنایی قرار گیرد، آدمی چشم به پردهی سینما میدوزد و خاطرهی تجربهنشده را زندگی میکند. تارکوفسکی به همین شکل در زمان مهرشده، با ترجمهی بینظیر عظیم جابری، از امر واقعی سخن میگوید که نشان میدهد تا چه حد نسبی و منعطف است. تارکوفسکی از فهم هنرمند از محیط اطراف خود و نسبت محیط با اثرش صحبت میکند؛ نسبتی که نه در وفاداری موبهمو به واقعیت بلکه در از آن خود کردن آن واقعیت به وجود میآید. به سخن دیگر تارکوفسکی در زمان مهرشده دست به پدیدارشناسی فیلم در مخاطب و خالقش میزند. اینکه چطور فیلمساز واقعیت رخداده را به سمتوسوی ادراک میبرد و پس از آن وارد جهان خیال و اشکال گوناگون آن رخداد میبرد و سپس با دلالت میان ذهن و عین اثری خلق میکند که از ابژهها و اهداف هستیشناسانهای سخن میگوید که تمامی آدمها را میتواند درگیر کند. با خواندن کتاب، اگر مخاطب جدی سینمای تارکوفسکی باشید، به یاد صحنههای معروفی از فیلمهای این فیلمساز/فیلسوف میافتید که متوجه خواهید شد چطور تارکوفسکی آن صحنه را با اقتباس از اتفاقات واقعی زندگی خود ساخته است؛ اینکه چطور تجربهی زیستهی هنرمند پیوند تنگاتنگی با جهانبینی و سکانسهای طلایی فیلمهایش دارد. از دیگر ویژگیهای کتاب زمان مهرشده، اعترافات گاهبیگاه تارکوفسکی منباب بازخوردهای منفی فیلمهایش است که اذعان میکند گاهی ناامید و خسته میشده اما با رجوع به خودش، و حقانیت نگاه مؤلف، همواره توانسته از دل این نقدهای منفی و مخرب بیرون بزند و هنر را برای هنر ستایش کند.
از این منظر، زمان مهرشده کتابی است که برای دانشجویان، مخاطبان، محققان، سینهفیلها و فیلمسازان بسیار جذاب و خواندنی است.
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.