شش روز به آخرالزمان

معرفی کتاب ژنرال نوشته‌ی زهرا گودرزی

راضیه بهرامی

یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳

(1 نفر) 5.0

کتاب ژنرال نشر چشمه
عکس روی جلد کتاب ژنرال (عکس از روزبه روزبهانی)

فقط شش روز به آخرالزمان مانده، به روز نجات از منجلاب تباهی، به قیامت و رهایی. در این روزها محله‌ی پرتنش اتابک تهران آبستن وقوع اتفاقاتی است که از زبان ابراهیم ۸ ساله، کودکی گرفتار در خانواده‌ای بحران‌زده و ازهم‌پاشیده روایت می‌شود، روایتی که با حضور ژنرال پیچیده‌تر شده و با خلق فضایی پرتعلیق مخاطب را تا انتها با خود همراه می‌کند. این کتاب را به‌قلم زهرا گودرزی از نشر چشمه بخوانید.

ژنرال

نویسنده:
زهرا گودرزی
ناشر:
چشمه
قیمت:
240,000 تومان
 ژنرال

درباره‌ی کتاب ژنرال

کودکان مشاهده‌گرانی دقیق و بی‌قضاوت در مواجهه با حقایق زندگی‌اند؛ چون فکر و جسمشان هنوز آلوده‌ی دغدغه‌های بزرگسالی نشده و دنیا آنقدرها روی سیاه و ناخوشایندش را به آن‌ها نشان نداده و همین باعث می‌شود با ذهنی شفاف و پذیرا و گیرایی مختص سن خود روایتی بی‌پرده و صریح از آنچه می‌بینند ارائه و مخاطب را با همین صداقت و بی‌پروایی معصومانه تحت‌تأثیر قرار دهند. ژنرال از نگاه یکی از همین کودکان روایت می‌شود. کودکی که تا اواخر کتاب نامش را نمی‌دانیم و بیشتر از خلال گفت‌وگو با دیگر شخصیت‌های داستان و ماجراهایی که صرفاً در ذهنش می‌گذرد، فرصت آشنایی با او و جهانی را که در آن زیست و تخیل می‌کند می‌یابیم.

ابراهیم هشت ساله که مثل تمام بچه‌ها درگیر بازیگوشی و شیطنت و کنجکاوی‌های معمول کودکان است در محله‌ی شلوغ و پرحاشیه‌ی اتابک تهران، در خانه‌ای محقر با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می‌کند. پدرش معتاد کارتن‌خوابی است که گاهی خودی نشان می‌دهد، چیزی از خانه می‌دزدد و رفت‌وآمد بی‌برنامه‌اش جز آه و نفرین و بی‌سامان کردن اوضاع نیم‌بند خانه سودی ندارد. ابراهیم تمام این‌ها را می‌بیند، پدری درگیر اعتیاد، مادربزرگی خرافه‌پرست که مدام لب به شکوه و لعن می‌گشاید و سعی دارد با دعا و جادو و خرافه زندگی خانواده‌اش را به سبک خود نجات دهد. پدربزرگ نیز دنیایی عجیب دارد و در حرکتی اعتراض‌گونه در زیرزمین‌ خانه سکونت می‌کند و با حضوری شبح‌وار، ابهتی مرموز و مقدس در ذهن ابراهیم کوچک یافته است. از مادر اما خبری نیست. جای مادر تنها در حرف‌های درگوشی بزرگ‌ترهای خانه، ناله‌ونفرین‌های مادربزرگ و کاغذپاره‌های سوخته‌ی زیر تخت پدر است و مجموع این اوصاف از همان اول روشن می‌کند که قرار نیست با تصویری مرسوم و رایج از خانواده‌ای کامل و طبیعی مواجه و با ماجراهایشان همراه شویم.

«یادمه یه‌بار تو تلویزیون یه مجری از مهمونش که یه‌جور نابغه بود و تندتند همه‌چی رو از حفظ می‌گفت، خواست به بینندگان عزیز بگه که چه‌جوری نابغه شده. نابغه‌هه هم که یه پسر جوون و لاغر مردنی بود، گفت از دعای مادرم. من همون موقع قید نابغه شدن رو زدم چون نه مادری در کار بود و نه دعاش.»

روز سردی در زمستان پدر ابراهیم، اسماعیل پس از مدت‌ها بی‌خبری با سر و رویی ژنده و ژولیده به خانه برمی‌گردد، این بازگشت ناگهانی همه‌چیز را زیر و رو می‌کند و چشم ابراهیم را به بسیاری از واقعیت‌های تلخ و گزنده‌ی زندگی باز می‌کند. در پی این بازگشت غیرمنتظره و نامبارک، پدربزرگ از غار مرموز تنهایی‌اش بیرون می‌زند و با همراه کردن ابراهیم مقدمات برپایی قیامت و نجات و رستگاری خانواده را فراهم می‌آورد؛ این‌که این قیامت یا آخرالزمان چیست و چرا و چگونه رخ می‌دهد، نخ تسبیح تمام وقایع قصه و نقطه‌ی تعلیق‌زا و پرکشش آن است که خواننده را پابه‌پای راوی تا انتهای داستان همراه می‌کند.

ابراهیم همراه با پدربزرگ تمام کوچه‌وپس‌کوچه‌های محله‌ی اتابک را می‌گردد و حین این گشت‌زنی و تماشای تلاش‌های پدربزرگ برای فراهم کردن اسباب آخرالزمان، تمام خاطرات و مشاهدات خود را روایت می‌کند؛ روایتی که با انتخاب هوشمندانه‌ی نویسنده از نگاه اول‌شخص و با لحن گفتاری بیان می‌شود و با روحیات و خلقیات شخصیت اصلی و بستر زمانی و مکانی رخدادهای داستان هماهنگ‌تر است و خواننده را به یاد شخصیت «مومو» در کتاب زندگی در پیش رو اثر رومن گاری می‌اندازد.

ابراهیم نیز مانند مومو پلشتی‌های محل زندگی‌اش را می‌بیند، او در جایی زندگی می‌کند که فقر فرهنگی و اقتصادی، اعتیاد، انواع جرایم بزرگ و کوچک و زدوخورد و مرافعه بخشی عادی از جریان زندگی است، بی‌خانمان‌ها و کارتن‌خواب‌ها همه‌جا هستند و اسباب‌بازی بچه‌ها چاقو و قمه و پنجه‌بوکس است و «ناموس» دستاویز و پاشنه‌ی آشیلی است که خلاف‌سنگین‌ترین گنده‌لات‌های محل را هم به زانو درمی‌آورد. حالا ابراهیم در چنین فضایی، همراه پدربزرگ کم‌حرف و مرموزش می‌افتد دنبال راه نجات، راهی برای پاکسازی و بازگرداندن همه‌چیز به جای اول و شورش علیه تباهی و فلاکتی که سرتاسر زندگی خودش، دوستانش و تمام محله را گرفته است.

«بی‌ثمر زندگی کردن یعنی دنباله نداشتن، ادامه نداشتن، یعنی همین که آدمه بمیره، هیچ‌کی بعدش نمی‌گه خدا خیرش بده، خدا بیامرزدش واسه خاطر کارهایی که کرده.»

تلاش گودرزی برای انتخاب لحن گفتاری و روایت داستان از زبان کودکی که خود تا پایان کتاب دست به کارهایی شوکه‌کننده و غیرقابل‌پیش‌بینی می‌زند مؤثر افتاده و توانسته صدای آدم‌هایی باشد که هر روز به دنبال فرصتی برای جبران و یافتن روزنه‌ای برای تغییر و دوباره برخاستن‌اند و این کتاب درواقع روایتی است از تمام آدم‌های زمین‌خورده و هزاربار مرده و زنده شده که زیر پوست شهر نفس می‌کشند و برای یافتن مسیر نجات و رستگاری به هدایت و درایت نجات‌دهنده‌ای از جنس خود نیازمندند.

نویسنده توانسته به‌خوبی از عهده‌ی فضاسازی داستان برآید و با توصیفاتی جان‌دار و پرجزئیات از آدم‌ها و شخصیت‌های مکمل و رفت‌وبرگشت بین گذشته و حال و غوطه خوردن در دنیای تخیل و رویاپردازی‌های کودکانه‌ی شخصیت اصلی جهانی را تصویر کند که ناخودآگاه تداعی‌کننده‌ی حس‌وحال و مضامین فیلم‌هایی چون مغز‌های کوچک زنگ‌زده به کارگردانی هومن سیدی، شنای پروانه ساخته‌ی محمد کارت و ابد و یک روز اثر سعید روستایی است. این قرابت و شباهت فضای داستان با آثار مذکور توانسته ذهن خواننده را به کتاب و ماجراهای آن نزدیک‌تر کند و در عین نشان دادن توان داستان‌پردازی و روایت‌گری نویسنده، آغازی امیدبخش برای نوآوری و خلاقیت‌های بیشتر در آینده باشد.

اگر از خواندن داستان‌های ایرانی با درون‌مایه‌هایی از نقد آسیب‌های اجتماعی لذت می‌برید و خواهان تجربه‌ای جدید از مطالعه‌ی آثار نویسندگان جوان معاصرید خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

درباره‌ی زهرا گودرزی

زهرا گودرزی متولد آذر 1372و دانش آموخته‌ی رشته‌ی ژنتیک است که از نوجوانی به شعر و نویسندگی علاقه داشت و این علاقه را در سال‌های بعد و به‌ویژه پس از اتمام تحصیلاتش به‌صورتی جدی و متمرکز و در قالب نوشتن داستان‌های کوتاه و شرکت در مسابقات ادبی این حوزه دنبال کرد. دستاورد این دوره از فعالیت‌های او انتشار ۵ مجموعه داستان کوتاه مشترک با دیگر نویسندگان با عناوینی ازجمله چاه وِیل، شب و آخرین روزهای سال است. ژنرال اولین رمان و اثر مستقل او، حاصل تلاشی ۵ساله همراه با تحقیقات میدانی برای نزدیک‌تر شدن به جهان آدم‌های داستان به‌منظور خلق موقعیت‌های ویژه و کم‌تر تجربه‌شده در ادبیات داستانی معاصر است که نشان از جسارت و شهامت این نویسنده‌ی جوان و نوپرداز و نویدبخش آثار خلاقانه‌ی او در آینده خواهد بود.

زهرا گودرزی (عکس از نشر چشمه رشت)
زهرا گودرزی (عکس از نشر چشمه رشت)

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

تنهایی کافکا

تنهایی کافکا

معرفی کتاب یادداشت‌هایی برای دورا نوشته‌ی حمید صدر

موسم مرگ می‌رسد...

موسم مرگ می‌رسد...

معرفی کتاب مرگ به وقت بهار نوشته‌ی مرسه رودوردا

جدال با تقدیر

جدال با تقدیر

معرفی کتاب زندگی واسیلی نوشته‌ی لیانید آندری‌یف

کتاب های پیشنهادی