
خواندن زندگینامهی زنان موفق برای بچهها مثل باز کردن یک پنجره رو به دنیایی پر از امید و امکان است. این داستانها به آنها نشان میدهد که هیچ رؤیایی دور از دسترس نیست و هر کسی، فارغ از جنسیت، میتواند دنیا را تغییر دهد.
تصور کنید دختری که عاشق علم است، اما همیشه در بستر سنتی ایران شنیده که دانشمندان بزرگ مرد بودهاند حالا وقتی داستان زندگی دانشمندی ایرانی را میخواند، ناگهان جرقهای در ذهنش روشن میشود—او هم میتواند مسیر خودش را پیدا کند!
یا پسری که با خواندن دربارهی زندگی یک نویسندهی زن ایرانی متوجه میشود که اراده و پشتکار میتواند از هر مانعی قویتر باشد.
این کتابها فقط درباره موفقیت نیستند، بلکه دربارهی سفر پر پیچوخم آدمهایی است که با سختیها جنگیدهاند، ناامید نشدهاند و بالاخره راهی برای رسیدن به هدفهایشان پیدا کردهاند. این داستانها به بچهها یاد میدهند که شکست، بخشی از مسیر است، اما چیزی که مهم است، بلند شدن دوباره است.
علاوه بر این، وقتی کودکان با زندگی زنان الهامبخش آشنا میشوند، دید بازتری نسبت به دنیا پیدا میکنند. دخترها یاد میگیرند که میتوانند خلبان، کارآفرین، فضانورد یا نویسنده باشند. پسرها هم درک میکنند که زنان همیشه نقشهای بزرگی در جامعه داشتهاند و میتوانند در هر زمینهای بدرخشند.
در نهایت، این زندگینامهها مثل یک نقشه گنج هستند، گنجهایی که نباید از آنها غافل شد.
قهرمانهای نادیده ایران
چندسالی است موج انتشار زندگینامهها در جهان و ایران راه افتاده و در این بین ناشران زیادی هم به معرفی شخصیت های موفق و مهم در ایران پرداخته اند. نشر شهر قلم یکی از این ناشران است که مجموعه ای به نام «زنان و مردانی که ایران را ساختهاند» را منتشر کرده است. در این بین کتابهای «سردار مریم: مریم بختیاری»، «آذر در زهره: آذر اندامی» و «قضیهی مریم: مریم میرزاخانی» از این مجموعه بسیار قابل توجهاند. چرا که دیگر ناشران هم به سراغ معرفی ریاضیدان بزرگ یعنی مریم میرزاخانی رفتهاند، اما سردار مریم بختیاری و آذر اندامی اسامیای هستند که خیلی ساده از کنارشان رد شدهایم و با کودکانمان درباره آنها حرف نزدهایم. خواندن این کتابها کمک میکند تا کودکان ما بدانند که از خیلی پیشتر زنان ایرانی تلاش کردهاند تا دنیایی برابر و پر از صلح بسازند.
سردار مریم: مریم بختیار
کتاب «سردار مریم: مریم بختیار» به قلم سولماز خواجهوند و تصویرگری فریده شهبازی، زندگی زن شجاع و عدالتخواه کشورمان یعنی بیبی مریم بختیاری را روایت میکند. او از زنان فعال در انقلاب مشروطه، از پیشگامان مطالبات حقوق زنان و از مدافعان ملی سرزمین ایران در خلال جنگ جهانی اول بوده است. بیبی مریم، دختر حسینقلیخان ایلخانی و بیبی فاطمه، در خانوادهای بختیاری به دنیا آمد و اگرچه او را بیشتر به خاطر مبارزات حکومتی میشناسیم اما با خواندن این کتاب متوجه میشویم که او برای اینکه ثابت کند که زنان و مردان برابر اند و برادر از خواهر برتر نیست هم تلاشهای زیادی کرده است.
نویسنده تلاش کرده است زندگی مریم بختیاری را به روایت داستانی تبدیل کند که در کنار تصویرگریهای کتاب، جذاب و پرکشش شود؛ گرچه زندگی سردار مریم، خودش به قدر کافی گرههای دراماتیک دارد و پرتعلیق است و خواندنی.

بخشهایی از کتاب
وقت تقسیم ارث که رسید، خیلی از محمدعلی بزرگتر نبودم. هرچه بود میان برادرهایم قسمت کردند. رسمشان بود. ارث به دختر کم میدهند. بین فرزند دختر و پسر مساوات ندارند. یک جزئی پول به دخترها دادند. صدای اعتراضمان هم به جایی نرسید.
آذر در زهره: آذر اندامی
کتاب «آذر در زهره: آذر اندامی» درباره زنی سختکوش است که موفق به اختراع واکسن وبا در ایران شد و نامش را در آسمانها ثبت کردند. نویسندهی این کتاب خود را دوست دوران کودکی آذر اندامی فرض گرفته است و در تماشای سیر این دوستی ما را با خود شریک میکند. در طی این سفر، با دختری جسور، معلمی پرشور و پزشکی متعهد آشنا میشویم. ما در این داستان که به قلم سودابه فرضیپور و با تصویرگری فریده شهبازی منتشر شده است با داستانی به سبک تاریخی روبرو می شویم. درواقع ما داستان تولد، کودکی، تحصیلات، ازدواج و بعد موفقیتهای شغلی خانم اندامی را میخوانیم.

بخشهایی از کتاب
وقتی بچه بودیم پدر آذر برایمان تعریف کرده بود که سالها پیش بیماری وبا از روسیه وارد رشت شده بود و خیلی از دوستان و اقوامشان بر اثر بیماری مرده بودند. وقتی پدر آذر این خاطرات تلخ را تعریف میکرد آذر بسیار ناراحت و غمگین می شد. من و آذر همیشه از این نگران بودیم که نکند دوباره وبا همهگیر شود و ما عزیزانمان را از دست بدهیم. اما آذرآدمی نبود که فقط گوشهای بنشیند و غصه بخورد . به همین دلیل بود که وقتی بزرگ و پزشک شد درباره این بیماری حسابی تحقیق کرد.
قضیهی مریم: مریم میرزاخانی
کتاب «قضیهی مریم: مریم میرزاخانی» زندگینامه تصویری و داستانگونهای از اولین ریاضیدان ایرانی برنده مدال فیلدز است. این کتاب، مسیری پرفرازونشیب را نشان میدهد که مریم میرزاخانی با پشتکار و علاقه به ریاضیات طی و نامش را در تاریخ علم جاودانه کرد. بنابراین ما با داستانی روبرو هستیم که در آن روایت جنگ ایران و عراق، ماجرای تصادف مریم میرزاخانی در زمان دانشجویی و کشته شدن شش نفر از همکلاسیهایش و حتی مسیر شکستهای او در دانشگاه هاروارد را هم روایت میکند. شاید باید گفت که این روایت، روایتی نزدیکتر به دنیای کنونی کودکان است تا بدانند که در دنیای کنونی هم همچنان بایستی برای رسیدن به موفقیت جنگید و یا حتی افراد نخبه نیز مسیری بسیار سخت را در زندگی شخصی خود پیمودهاند.
این کتاب را مهسا لزگی نوشته است و هاله لادن تصویرگری اش را برعهده داشته است.
بخشهایی از کتاب
روزی دوستان مریم برای اسبابکشی به کمکش آمدند. وقت برگشتن مریم به آنها که خسته و بیحوصله بودند نگاهی انداخت. روی ماهیتابهای که از وسایلش جا مانده بود زد و خواند: «خوشحال و شاد و خندانم، قدر دنیا را میدانم، گل بریزم من، از روی دامن، بر روی خرمن، شادانم.»
دوستانش وقتی فهمیدند که یک شعر کودکانهی فارسی است پر از شور و همراهی شدند و مریم ادامه داد:«عمر ما کوتاست، چون گل صحراست، پس بیایید شادی کنیم.»
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.