اول عاشقی، تنها یک عنوان برای این کتاب نیست؛ بلکه تبدیل به عبارتی میشود که در تمام لحظاتی که کتاب را میخوانید منتظر هستید تا دلیل انتخاب این عنوان را پیدا کنید و نکتهی عجیب در این مورد، این است که این اتفاق هرگز نمیافتد. هیچیک از شخصیتها عاشق نمیشوند و هیچ لحظهای اول عاشقی نیست؛ اما این تنها توصیفی سطحی از داستان است. مخاطب میداند که در باطن شخصیتها چه اتفاقی میافتد؛ هرچند همگی در ظاهر، آن را انکار میکنند و همین شرایط باعث پیچیدگی داستان است.
داستان با عشقی در یک نگاه آغاز میشود؛ در یک هواپیما. احتمالا هر مخاطبی انتظار عاشقانهای ویژه دارد؛ اما این عشق در نگاه اول، فقط یک شروع زیبا را رقم میزند و در ادامه فقط یک زندگی معمولی و تقریبا کسلکننده است که البته وفاداری در آن رکن بسیار مهمی است. بخش عمدهی کتاب به ماجرای دیگری میپردازد. اتفاقی که نه عشق است نه نفرت. زن و مرد ابتدای داستان با فرزندشان در محلهای زندگی میکنند. مردی غریبه هرروز به خانهی آنها میآید و خواستار صحبت با زن میشود و زن نمیپذیرد. او نامهها و عکسها و چیزهای عجیبی را در صندوق پستی آنها میاندازد. این ماجرا تا روزها و هفتهها ادامه پیدا میکند. در اغلب لحظات این روزها، مخاطب با زن همراه میشود و احساسات او را حس میکند. او میترسد؛ از رویارویی با مرد عجیب، از حرفهای او در نامههایش، از اینکه همسرش ناراحت شود، از اینکه امنیت فرزندش به خطر بیفتد و از تمام لحظات این هفتهها. مرد رفتار عجیبی دارد. حرفهای غریبی میزند؛ انگار نامههایش مخاطب مشخصی ندارند؛ حتی معنی هم ندارند. گاهی کلماتی مقطع و نامربوط هستند و گاهی متنی ترسناک. او هرروز زنگ در را میزند؛ با اینکه میداند زن با او حرف نمیزند. در تمام این لحظات، مخاطب در این فکر است که هدف نهایی او چیست؟ شاید مشکلی روانی دارد. شاید خیلی تنهاست. شاید اصلا او واقعی نیست و فقط توهمی است که زن برای خودش ساخته است و هزاران حدس دیگر. در میانهی داستان، مخاطب متوجه میشود که در این حدس و گمانها تنها نیست؛ بلکه خود زن هم در جستوجوی جواب برای سوالات خودش است؛ سوالاتش دربارهی مرد عجیب. زن تلاش میکند او را درک کند و حتی خودش را به جای او تصور میکند. زن به خودش هم شک میکند؛ همانطور که مخاطب به وجود چنین مردی شک میکند؛ اما در نهایت نه زن و نه مخاطب به پاسخی نمیرسند؛ تا وقتی که زن شجاعتی به دست میآورد تا با مرد عجیب صحبت کند.
جزییات سرسامآور تکتک صفحات و خطوط کتاب را پر کردهاند. جزییاتی که مثل یک صحنه از فیلم، همه چیز را به تصویر میکشند؛ گویی ما در آن مکان و زمانیم و همهچیز را از نزدیک لمس میکنیم، میبینیم و میشنویم. ما نهتنها زن را همراهی میکنیم، بلکه به جای او زندگیمیکنیم.
اول عاشقی کاراکترهای کمی دارد؛ یک کودک. یک زن و شوهر. یک مرد عجیب. یک تعمیرکار دوچرخه. چند زن و مرد مسن که شخصیت اصلی، پرستار آنهاست. به جز کودک که نماد زندگی است، بقیهی آنها، گویی علاقهای به زندگی ندارند و از چیزی لذت نمیبرند. خوشحال نیستند. خوشبخت نیستند. شاید در خوابی عمیق فرورفتهاند یا مردهاند و فقط نفس میکشند. جهان آنها، در تنهایی مطلقی فرورفته است که هرگز از بین نمیرود. داستان، سراسر تجسمی است از جهان پست مدرن با محوریت تنهایی. غم و اندوه و ترس هم بخشهای دیگری از مفاهیم داستان را تشکیل میدهند. سرگشتگی و ناتوانی افراد در برقراری ارتباط هم از دیگر هستههای تشکیلدهندهی داستان است.
راه ورود مخاطب به داستان، دریچهی ذهنی زن است. با این که راوی سوم شخص است، همه چیز از فیلتر ذهنی زن میگذرد. افکار و اعمال او توصیف میشوند و انتخابهای او مورد توجه هستند؛ اما او داستان را پیش نمیبرد. او مهمترین شخصیت است. همهی وقایع حول محور او اتفاق میافتند. شوک برانگیزترین اتفاق داستان که در قسمتهای انتهایی پیش میآید، به خاطر زن اتفاق میافتد. همه با او صحبت میکنند؛ اما میتوان گفت که او منفعلترین شخصیت داستان است و همین ویژگی، داستان را برای مخاطب جالبتر میکند. مخاطب داستان میتواند شبیه زن باشد یا شبیه همسرش. میتواند مثل مردِ عجیب یا مثل افراد مسن باشد و در هرصورت با داستان ارتباط برقرار کند و با تجربهی زیستی جدیدی آشنا شود. شاید درک مرد عجیب و غریب مهمترین هدف نویسنده از نوشتن این داستان باشد؛ زیرا که درک او بسیار دشوار است و اگر مخاطبی رفتار و اعمال او را بفهمد، در جامعه نیز میتواند افراد عجیب شبیه او را درک کند و به آنها کمک کند. دوری از انفعال و سردرگمی نیز هدف دیگری است که نویسنده دنبال میکند و به مخاطب یادآوری میکند که منفعل بودن فقط قدمی است برای نزدیک شدن به مرگ.
یودیت هرمان (Judith Hermann ) از نویسندگان معاصر آلمان است که با نثری موثر و ملایم از سرگشتگی انسان مدرن و تنهایی او مینویسد. انسانها در روایتهای هرمان تنها و ناتوان در برقراری ارتباطند و بین نیاز به مرگ و اشتیاق برای زندگی در تلاطماند. داستانهای کوتاه با سبک مینیمال نیز در میان آثار هرمان وجود دارد. اغلب نوشتههای او، همچون مجموعه داستان آلیس، به زبان فارسی ترجمه شده است.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.