مدادت را زمین بگذار...

مرور «پابرهنه‌ها تمرین انقلاب می‌کنند» اثر «گونتر گراس»

حجت سلیمی

یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹

پابرهنه ها تمرین انقلاب می کنند

رئیس نسخه‌ی خودش را از نمایشنامه‌ی کوریولانوس اثر شکسپیر آماده کرده است. در این نسخه متن شکسپیر را تغییر می‌دهد تا پابرهنه‌ها[1] در نمایش جدید، از دشمن اشرافی خود آگاه شوند. پابرهنه‌های نمایش جدید، دیگر کوریولانوس را قهرمان خود نمی‌دانند. کوریو‌لانوسی که حالا تنها با یک عروسک چوبی بزرگ نمایش داده می‌شود. گروه در حال تمرین به روی نمایشنامه‌ است که از بیرون سالن نمایش،‌ اخباری از شورش کارگران شنیده‌ می‌شود. چند لحظه بعد، چند نفر از کارگران به داخل سالن نمایش می‌آیند و از رئیس طلب یاری می‌کنند. کارگران می‌دانند که رئیس در سیستم حکومتی فردی سرشناس و دارای اعتبار است و اگر او با آن‌ها باشد، پیروز می‌شوند.  رئیس از قول لنین می‌گوید‌ که « انقلاب مانند جنگ، یک هنر است» و به کارگران می‌گوید که مشکلشان در این است که بدون پشتوانه‌ی منطقی دست به اعتراض زده‌اند. رئیس به کارگران پیشنهاد می‌دهد که در نمایشش بازی کنند تا منطق و شیوه‌ی درست اعتراض کردن را بیاموزند.  

در سال ۱۹۵۳ میلادی در آلمان شرقی قانونی مبنی بر افزایش ده‌درصدی بهره‌ی کار روزانه (میزان تولید در واحد زمان) تصویب شد. قانونی که موجب خشم کارگران شد و اعتصاب‌های پراکنده‌ای شکل گرفت. کارگرانی از تمام اصناف به خیابان‌ها ریختند؛ اما اعتراضشان بدون برنامه‌ریزی و حمایت یک مغز متفکر بود. درواقع نه دانشجویان و نه هنرمندان، هیچ‌کدام کارگران را همراهی نکردند. درنتیجه اعتراضشان، آتش پراکنده‌ای بود که به‌سرعت توسط رژیم کمونیستی آلمان شرقی سرکوب شد. سرکوب خونینی که پس‌ازآن دولت مجبور شد برای حکومت خود مشروعیت بخرد. یکی از راه‌های بازخرید مشروعیت ازدست‌رفته، استفاده از هنرمندان مشهور، مانند برتولت برشت بود. برشت برای جلوگیری از تعطیلی تئاترش مجبور شد به‌صورت صوری از دولت حمایت کند؛ پس نامه‌ی بلندی نوشت و در آن اعتراض‌ها و نقدهای خود را بیان کرد؛ تنها در پاراگراف انتهایی نامه‌اش از حکومت حمایت کرد؛ اما حکومت به طرز موذیانه‌ای فقط بخش آخر نامه‌اش را منتشر کرد:‌

«تاریخ به بی‌صبریِ انقلابیِ حزب اتحاد سوسیالیست آلمان احترام خواهد گذاشت. گفت‌وگوی بزرگ با توده‌ها درباره‌ی ضرباهنگ ساختار سوسیالیسم کمکی خواهد بود تا دستاوردهای سوسیالیستی‌مان را بپالاییم و حفظ کنیم. در این لحظه، خودم را موظف می‌دانم تا وفاداری خود را نسبت به حزب اتحاد سوسیالیست آلمان اعلام کنم.»[2]

گونتر گراس در پابرهنه‌ها تمرین انقلاب می‌کنند[3] ،حادثه‌ی بالا را به‌صورت نمایش درآورده است. به نظر می‌رسد که در این نمایشنامه، رئیس همان برتولت برشت است. هرچند که دنیای نمایشنامه رفته‌رفته آن‌قدر وسیع می‌شود که دیگر رئیس را نمی‌توان به برشت محدود کرد؛ او نماینده‌ی شاعران و روشنفکرانی است که بارها از واقعیت‌های سیاسی سخن گفته‌اند؛‌ اما گویی آن‌ها را درک نکرده‌اند. در جایی که باید تصمیم فوری بگیرند تردید می‌کنند و همین تعلل در حمایت از جنبش مردمی، منجر به شکستِ انقلابِ «پابرهنه‌های بی رهبر» می‌شود. روشنفکر آن‌قدر درگیر مباحثات و کلمات و نظریاتش شده که در اینجا و در لحظه‌ی بحرانی هم دست از سر آن‌ها برنمی‌دارد و بازهم می‌خواهد آموزش دهد و آگاهی ببخشد.

تلاش رئیس برای حرف زدن در جایی که وقت عمل است، باعث سوءظن کارگران به او می‌شود. کارگران گمان می‌کنند که او هم یکی از عوامل حکومت است. مجادله‌ی بین گروه نمایشی و گروه کارگران آن‌قدر طولانی می‌شود که زمان از دست می‌رود و انقلاب کارگران شکست می‌خورد. کوزانکا (نماینده‌ی حکومت)‌ از رئیس می‌خواهد تا اعتصاب کارگران را محکوم کند اما رئیس  دیگر ناامیدانه تصمیم گرفته است تا همه‌چیزش را تعطیل کند؛ بیانیه‌ای می‌نویسد و آن را به دستیارش، اروین، می‌دهد تا نظر بدهد:

اروین       اگه این سانسورم نشه خیلی ضعیفه؛ جدا تو اینو نوشتی؟خیلی ضعیفه، حسابی مایه‌ی خجالته.

رئیس        این عین مطلبه. دوس دارین بنویسم « به قاتلان شایسته‌ی مردم تبریک می‌گویم»؟‌ یا «به بازماندگان جاهل این انقلاب شل و ول تبریک می‌گویم»؟ اون وقت تکلیف کشته‌‌شده‌ها چی می‌شه؟‌چطوره به اونام تبریک بگم؟ منی که جز چند تا کلمه‌ی کوچیک و خجالت آور ازم کاری بر نمیاد خودمو کنار کشیدم ... (گراس 1381:126)


[1]- پابرهنه‌ها یا پلبی‌ها| The Plebeians: اهالی غیربومی روم باستان که بعدها ساکن این سرزمین شدند. در برابر آن‌ها، پاتریسی‌ها قرار داشتند که ساکنان لاتینی نخستین روم بودند. پلبی‌ها یک دسته بالاتر از برده‌ها بودند.

[2]- بند آخر نامه‌ی برشت که در روزنامه‌ی Neues Deutschland چاپ شد. متن کامل نامه تا سال 1965 یعنی 12 سال بعد منتشر نشد.

[3]- پابرهنه‌ها تمرین انقلاب می‌کنند؛ گونتر گراس؛‌ ترجمه‌ی امرالله صابری؛ انتشارات نیلا؛ تهران؛‌ 1381

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

نشر نیلا.

سال 1966 و در ایران سال 1381 منتشر شده است.

مطالب پیشنهادی

نوستالژی پوشالی

نوستالژی پوشالی

مروری بر نمایشنامه‌ی باغ‌ وحش شیشه‌ای اثر تنسی ویلیامز

چای لعنتی‌تان را میل کنید خانم!

چای لعنتی‌تان را میل کنید خانم!

مرور نمایشنامه «کلفت‌ها» اثر «ژان ژنه»

زوال یک رؤیا

زوال یک رؤیا

مرور نمایشنامه‌ی «مرگ فروشنده» اثر «آرتور میلر»

کتاب های پیشنهادی