«این حسِّ تنهایی، از غروبِ روزی در او بیدار شده بود که در جنگل تنهایش گذاشتند و او گریه میکرد. تنهایی برای او افسونِ زن و توحش را با هم داشت. احساسی در او بیدار میکرد که زن بیدار میکند، ولی نَفَس این زن بُغضی میشد که گلوی او را میگرفت، و صورتش صفحهیی سرگیجهآور که همهی چهرههای انسانی را از یادِ او میبُرد، نیز جنبشِ دستانش، لرزِ هراسی که بر پشتش میدوید.»[1]
آشفتگیهای تُرلِس جوان نخستین رمان روبرت موزیل است؛ نوشتهای سرشار از بررسیهای روانکاوانه. نمودی باریکاندیشانه از چنین بررسیهایی، در کنار پیش رفتن روایت و بازپرداختِ بیپروای واقعیت از اصلیترین و درخشانترین ویژگیهای این متن هستند. داستان در اتریش و در نخستین سالهای قرن بیستم میگذرد. شخصیتهای آن با نگرش و کنشهای خردستیزانه و هراسانگیزشان، راویان و نماد انحطاط اشرافیتِ جامعهی تصویر شده در داستان هستند؛ جامعهای که در آن «نیکخواهی خانهنشین و منطق آشفته میشود و جستوجو در پیِ یقین، درد و درماندگی به همراه میآورد.»[2]
این رمان، از نمونههای سنت رمان تربیتی [Bildungsroman] به شمار میرود؛ سنتی که بر مبنای آن، داستان بر محور بلوغ و شکلگیری جهان عاطفی و ذهنی شخصیت اصلی – از دوره نوجوانی تا بزرگسالی- پیش میرود و تمرکز آن بر تقابل شخصیت اصلی با ارزشها و هنجارهای جامعه است. سنتی که بیش از ساختار داستان، به محتوای آن میپردازد.
ترلس دانشآموز آموزشگاهی واقع در شهر کوچک «و» است؛ آموزشگاهی که در آن «پسرانِ بهترین خانوادههای کشور تعلیم میدیدند، تا بعدها به استخدامِ دانشگاه، ارتش و یا دولت درآیند.»[3] آموزشگاهی که به سختگیری و قوانین انضباطی خشک مشهور است. هرچند که این سختگیریِ انضباطیِ حاکم بر آن مانع رفتارهای خشونتآمیز و غیرمتعارف جنسیِ ترلس نوجوان و دوستانش نمیشود.
ترلس و دو دوستش (رایتینگ و باینبرگ) متوجه اقدام شاگردی به اسم راسینی به دزدیدن پول از صندوق باینبرگ میشوند. هرکدام از آنها رویکردی مختص به خود در مواجهه با این اتفاق دارند؛ ترلس معتقد است که این، اقدامی نابخشودنی است و باید اقدام راسینی را به اطلاع مسئولین آموزشگاه رساند تا او را اخراج کنند. او این تصمیم را به اطلاع مادر و پدر خویش میرساند و آنها در جواب از فرصت دادن دوباره به راسینی میگویند تا راسینی، خود را اصلاح کند و از مدرسه اخراج نشود. در اینجاست که نخستین شک ترلس به صحت قضاوت پدر و مادر خود پیش میآید. اما دو دوست دیگر ترلس راهی دیگر پیش میگیرند؛ آنها بدون آنکه به مسئولین مدرسه اطلاع بدهند و یا آن که در پی اصلاح راسینی باشند، تصمیم به تنبیه او میگیرند. ترلس نیز که دچار شک و تردیدهای فراوان در تشخیص درستی و نادرستی امور شده است، با آنها همراه میشود.
ترلس به هر چیزی چنگ میزند که خود را از تردیدهایش نجات دهد؛ ریاضیات، فلسفه، عقاید شبهعرفانی دوستش و فلسفه و کانت. او خود را نیازمند تجربه –برای آموختن- میبیند و این را در درگیری خود با ماجراهای راسینی مییابد.
موزیل در آثار ادبیاش به افرادی که خوشبینانه –در آستانهی قرن بیستم- رشد همزمان علوم و تکنیک را راهحلی برای رفع ناهنجاریهای جامعه میبینند، اعتراض میکند. آشفتگیهای تُرلِس جوان رمانی است که خشونت و تردیدهای پیش آمده در چنین جامعهای را تصویر میکند. «با این همه تُرلِس در پایانِ این روزها، هنگامی که سرنوشتِ باسینی را تعیین میکردند، دیگر مقاومتی هم از خود نشان نداد.»[4]
آشفتگی های ترلس جوان
[1]. آشفتگیهای ترلس جوان، روبرت موزیل، ترجمه محمود حدادی، نشر بازتابنگار
[2]. همان، مقدمهی مترجم
[3]. همان
[4]. همان
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.