« -من فکر نمیکنم که انتخابی در میان بوده باشد. مثل مورد خود شما، معلوم بود که چه کسی باید باشد. خودش را نشان میداد. املین را به این خاطر که زیباتر از بقیهی مراجعهکنندگان بود، انتخاب نکردم. او تنهاترین و زیباترین بود و خود به خود از پیش انتخاب شده بود. درست مثل خود شما، معلوم بود اتاق مال چه کسی است. باید یادآوری کنم که آنموقع این شهرت سولفوریک را نداشتم و حتی بعدها این شهرت هم باعث نشد که جنس مونث عاشق من نشود و به سمت من هجوم نیاورد.
- هجومی کمتر از قبل البته.
- درست است. در همان اولین روزهای اولین تجربهی همخانگی، عاشق املین شدم و او هم عاشق من شد. همهی همخانههای من، بلافاصله شیفتهی من شدند، البته به جز شما. به خودم میگویم شاید به خاطر بلژیکی بودن شما باشد.»[1]
ریش آبی روایتی مدرن از افسانهای کهن است که املی نوتومب در بیست و یکمین کتابش آن را به رشتهی تحریر درآورده است. این رمان در فضایی محدود اما سحرآمیز، یا همان قصر دن المیریو اتفاق میافتد. دن المیریو مردی نجیبزاده و ثروتمند است که شهرتی مخوف دارد؛ او هر چند وقت یک بار آگهی اجارهای در روزنامه چاپ میکند و دنبال همخانه میگردد. دن المیریو برای اجاره دادن اتاقهای قصرش، تنها یک شرط دارد و آن، این است که مستاجر حتما باید زن باشد؛ زنانی که هر کدام پس از مدتی زندگی در قصر این اشرافزادهی اسپانیایی، ناپدید شدهاند و هیچ کس به طور دقیق از سرنوشت آنان اطلاعی ندارد و بیشتر اهالی پاریس معتقدند که دن المیریو تمامی این زنان را به قتل رسانده است. ساتورنین بدون اطلاع از تمامی این شایعات و سوءظنها، برای اجارهی اتاق، پا به قصر دن المیریو میگذارد؛ او که از مقدار اجاره بها و شرایط مطلوب اتاق شگفتزده شده، تمام تلاشش را میکند که صاحب قرارداد شود و به هشدارهای زنانی اهمیتی نمیدهد، که از سر کنجکاوی در اطراف خانهی نجیبزاده صف کشیدهاند. در همان دیدار بسیار کوتاهشان دن المیریو تحت تاثیر زیبایی و سادگی ساتورنین قرار میگیرد و خیلی زود او را به عنوان همخانهی جدیدش بر میگزیند؛ اتفاقی که در ابتدا برای ساتورنین دور از انتظار میآمد.
املی نوتومب نویسندهی بلژیکی محبوبی است که تاکنون کتابهای متعددی نوشته و آثارش به 40 زبان زندهی دنیا ترجمه شدهاند. منبع الهام اصلی نوتومب برای خلق این رمان، داستان افسانهی کهنی اروپایی است. طبق این افسانه، ریش آبی جادوگری پرقدرت و مردی تنومند است که همواره تلاش میکند زنان را تحت تاثیر قرار دهد و عشق و توجه آنها را از آن خود کند. روزی این جادوگر عاشق دو خواهر میشود؛ ریش آبی این دو خواهر را به اتفاق مادرشان به قصر باشکوهش دعوت میکند و چون نمیتواند همزمان با هر دوی آنها ازدواج کند، خواهر بزرگتر را از مادر خانواده خواستگاری میکند و پس از مدتی به قصر خود میبرد. مدتی پس از ازدواج ریش آبی با دختر، او تصمیم میگیرد که به سفری چند روزه برود؛ ریش آبی قبل این سفر به همسر خود میگوید که میتواند اعضای خانوادهاش را در غیاب او، به خانه بیاورد تا همدمش باشند؛ دست کلید شخصیاش را نیز به زن میدهد و تنها به او هشدار میدهد که تحت هیچ شرایطی، از کلید کوچک و عجیب دسته کلید استفاده نکند و دنبال در ممنوعه نگردد؛ دن المیریو نیز همین خواسته را از مستاجرش دارد. او به ساتورنین اجازه میدهد که از تمامی امکانات خانه استفاده کند، یخچال شخصیاش را داشته باشد، هر وسیلهای که میخواهد طلب کند، هر کسی را که میخواهد به خانه دعوت کند و تمامی توجه دن المیریو را نیز داشته باشد؛ تنها خواستهی او از ساتورنین این است که هیچگاه درِ اتاق مرموزقصر را، که نجیبزاده ادعا میکند تاریکخانهای برای چاپ عکس است، باز نکند. البته دن المیریو برخلاف ریش آبی، ورودی اتاق را قفل نکرده و همه چیز را بر پایهی اعتماد به زنانی قرار داده است که به عنوان همخانه انتخاب میکند.
در نگاه اول به نظر میآید که دن المیریو تمامی امکانات لازم را برای زنان محبوبش تهیه میکند و قفل بودن ورودی یک اتاق چندان مسالهی مهمی نیست؛ اما حقیقت آن است که تمام چیزی که دن المیریو برای همراهانش پدید میآورد، آزادی کاذبی بیش نیست. او همیشه این زنان را از کنجکاوی و کشف باز میدارد و در هر موقعیتی دنبال دلیلی برای مجازات این زنان قانونشکن است؛ مجازاتی که هیچ تناسبی با سرکشی جزئی آنان ندارد.
1- ریش آبی، املی نوتومب، ترجمهی ویدا سامعی، نشر نو.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.