«هوا سرد بود- قرارسرخیِ زمستانِ در شبی، برف و روز است . اما نه برف آمد نه ثریا. قرارش بر این بود که چمدانش را بردارد، کتابی را که دوست دارد و در حال خواندن است، روی لباسهایی که قرار است بپوشد در چمدان بگذارد و روی آنها دویست هزار تومان پول داشت بچیند و لباسهای گرم و زیرش را از روی پولها چنان تا کند و جاسازی که راحت و دم دست باشد».
حالا شما وارد دنیای اولین رمان مسعود کیمیایی «جسدهای شیشهای» شدهاید. رُمانی به شدت تصویری و از جنس کیمیایی،که در دهههای ۲۰ و ۳۰ و ۴۰ میگذرد و آشکارا ارادتش را به نهضت ملی و صدالبته مصدق نشان میدهد. کسانی که مسعود کیمیایی را دوست دارند با این رمان ارتباطی دوچندان برقرار میکنند و کسانِ دیگر از خواندنش غافلگیر مییشوند. «جسدهای شیشهای» پُر است از عشق، رفاقت، سیاست، سینما و هر آنچه که میخواهید.
اگر کیمیایی را دوست دارید و کارهایش را دنبال میکنید و اگر با این کتاب کیف کردید، میتوانید رمان دیگر مسعود کیمیایی،«سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند» یا کتاب «حسد بر زندگی عینالقضاه» را بخوانید و میتوانید فیلمهای «قیصر»، «گوزنها»، «سُرب»،«داشآکل»، «ردپای گرگ»، «گروهبان» و دیگر فیلمها و نوشته های کیمیایی را ببینید و بخوانید و لذت ببرید.
در آخر به مطلبی اشاره میکنیم که شاید شما را بیشتر ترغیب کند که آثار کیمیایی را دنبال کنید، طراحی پوستر و تیتراژ فیلمهای «قیصر» و «رضا موتوری» و همچنین تیتراژ فیلم «سربازهای جمعه» از کارهای عباس کیارستمی است.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.