آیا شما خود را زیر فشار مشکلی در حال حاضر مییابید که نیاز دارید تاریخ کمکتان کند آن را از دوش خود بردارید؟
آدمی برای زیستن باید قدرت آن را داشته باشد که هم گذشته را خرد و خراب کند و هم آن را به کار گیرد. او باید گذشته را پای میز محاکمه کشاند، بیرحمانه از آن استنطاق کند و سر آخر محکومش سازد. هر گذشتهای درخور محکوم کردن است؛ این است قاعده حاکم بر امور فانیان که در آن تا بخواهید قوت و ضعف بشری یافت میشود. در این جا عدالت نیست که بر مسند قضاوت تکیه زده؛ شفقت هم نیست که حکم نهایی را صادر میکند؛ آنچه هست نیروی محرک محو و مبهمی است که میلی سیریناپذیر دارد – آنهم فقط به خودش. حکم این نیروی مبرم همواره بیرحمانه و همواره غیرعادلانه است، چراکه هیچگاه از سرچشمه ناب دانش جاری نمیشود؛ هرچند که اگر خود بانوی عدالت هم حکم صادر میکرد، در اکثر موارد نتیجه همین میبود؛ «چراکه هر آنچه زاده میشود سزاوار نابود شدن است. پس همان به که هیچ چیز زاده نشود.» ]از کلام مفیستوفلس در فاوست گوته[ نیروی عظیمی میطلبد که بتوان زندگی کرد و از یاد برد که تا چه حد زندگی و بیعدالتی عین هماند.
جان آرمسترانگ، درسهای نیچه برای زندگی، چاپ دهم ،مترجم صالح نجفی، نشر هنوز
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.