اشتباه نکنید، این یک نقاشی نیست

مروری بر کتاب تونل نوشته‌ی ارنستو ساباتو

سمانه زمانی

پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۹

تونل

داستان کتاب تونل از یک دریچه آغاز می شود؛ دریچه‌ای نادیده گرفته شده در یک تابلوی نقاشی و از همین دریچه است که ما به دنیای درونی خوان پابلو کاستل و قصه‌ی او وارد می‌شویم.

خوان پابلو نقاشی مردم گریز است که از آدم‌ها و انجمن‌ها کناره گرفته است. علت کناره‌گیری او از آدم‌ها صفات و ویژگی‌های زشت انسانی است که حتی اندیشیدن به آن‌ها در خواب هم او رها نمی‌کند و با سوالاتی در مورد خودخواهی و خودپسندی بشر، خود و خواننده را به چالش می‌کشد.

"ولی به طور کلی نوع بشر همیشه به نظرم نفرت انگیز رسیده است. برایم اهمیتی ندارد که به شما بگویم که بعد از یک ویژگی خصلتی خاص سراسر یک روز نمی‌توانستم غذا بخورم یا یک هفته نقاشی کنم." [۱]

"افراد دور و برم به نظرم پست، زبون، کودن، آزمند، خشن، تنگ نظر می‌رسند." [۲]

او انسانی پوچ‌گراست و سراسر زندگی را رنج و غمی بی‌پایان می داند:

" بعضی وقت‌ها احساس می‌کنم که هیچ چیز معنی ندارد. در سیاره‌ای که میلیون‌ها سال است با شتاب به سوی فراموشی می‌رود، ما در میان غم زاده شده‌ایم، بزرگ می‌شویم، تلاش و تقلا می‌کنیم، بیمار می‌شویم، رنج می‌بریم، سبب رنج دیگران می‌شویم، گریه و مویه می‌کنیم، می‌میریم، دیگران هم می‌میرند، و موجودات دیگری به دنیا می‌آیند تا این کمدی بی‌معنی را از سر گیرند." [۳]

" آیا زندگی ما چیزی جز یک سلسله زوزه‌های بی‌معنی در بیابانی از ستارگان بی‌اعتنا نبود؟" [۴]

در دنیای خوان پابلو آدم‌ها قابل اعتنا و اتکا نیستند؛ تا اینکه روزی در نمایشگاه نقاشی توجهش به زنی جلب می‌شود که گویی با دیگران متفاوت است و از همین تصادف است که قصه آغاز می‌شود؛ قصه‌ی خوان پابلو کاستل، نقاشی که ماریا ایریبارنه را کشت.

"فقط یک نفر بود که می‌توانست مرا درک کند؛ ولی او همان زنی است که من او را کشتم."[۵]

در نخستین سطر داستان خوان پابلو به قتل اعتراف می‌کند و داستان، شرح چگونگی آشنایی او با ماریا تا روز قتل اوست. در خلال روایت، راوی ذهنش را برای خواننده می‌شکافد و اجازه می‌دهد که دنیا را از چشم او ببیند؛ اما مشخص نیست واقعاً آن‌گونه که راوی می‌گوید یا می‌اندیشد انسان‌ها عجیب، غیرعادی و سرشار از صفات بد اخلاقی هستند یا این فقط تصورات اوست؟ هرچه داستان جلو می‌رود مشخص می‌شود خوان پابلو که خود دیگران را به خاطر رذائل اخلاقی سرزنش می‌کند تا چه حد با این صفات دست به گریبان است تا جایی که خود تمام تحلیل‌ها و افکارش را زیر سوال می‌برد.

"ناگاه من از درازی راهی که به اجبار خود برای تحلیل هر عمل و هر کلمه پیموده بودم به وحشت افتادم." [۶]

یکی از چالش‌های اساسی که خوان پابلو با آن روبروست مسئله‌ی عشق است و مدام از خود می‌پرسد که عشق حقیقی چیست و آیا می‌توان رابطه‌ی او با ماریا ایریبارنه را عشقی حقیقی نامید؟ او از ماریا ایریبارنه عشقی را طلب می‌کند که نمی‌داند چیست و پس از مدتی می‌فهمد زنی که به او پناه برده هم مانند دیگر انسان‌ها آغشته به صفات بد اخلاقی است که او همیشه از آن‌ها واهمه داشته است و در نهایت این بدگمانی و درگیری ذهنی منجر به کشتن ماریا می‌شود؛ کشتنی که از انجام آن پشیمان نیست و حتی خود را تبرئه هم نمی‌کند.

داستان با یک اتفاق آغاز می‌شود و با اتفاق دوباره دیدن ماریا در خیابان ادامه پیدا می‌کند. ساباتو در قسمت پایانی کتاب به نقش اتفاق و برخورد شخصیت‌ها با یکدیگر اشاره می‌کند و با تشبیه به تونلی که هر فرد در آن زندگی می‌کند، آن را به زیبایی به تصویر می‌کشد:

" مثل این بود که ما دوتا در دالان‌ها یا تونل‌های موازی زندگی می‌کردیم و هیچوقت نمی‌دانستیم که داریم همچو ارواحی به طور همزمان در کنار هم حرکت می‌کنیم تا اینکه سرانجام به هم برسیم." [۷]

"شاید فقط یک تونل وجود داشت، تاریک و خلوت: تونل من، تونلی که من کودکی، جوانی و همه عمرم را گذرانده بودم. و در یکی از قسمتهای شفاف دیوار سنگی من این دختر را دیده بودم و ساده اندیشانه باور کرده بودم که در تونلی موازی تونل من حرکت می کند، درحالی که در واقع او متعلق به جهان پهناور، جهان نامحدود کسانی بود که در تونل زندگی نمی‌کردند." [۸]

ارنستو ساباتو در کتابخانه
ارنستو ساباتو نویسنده تونل

تونل کتاب خوبی درباره تنهایی ناامیدانه و وسواس عاشقانه است. برای قهرمان داستان ما کل زندگی یک تونل تاریک است و او به جای این که تلاش کند از این تونل خارج شود و نور را ببیند، می‌خواهد دیگران نیز در آن تونل باشند. او در تنهایی زندگی می‌کند، قادر به برقراری ارتباط نیست و هیچ کس او را درک نمی‌کند. ارنستو ساباتو دنیا را از دید خوان پابلو به ما نشان می‌دهد؛ فقط از ذهن مغرور، تنها و افسرده او که گرفتار پارانویا و بی‌رحمی است.

تونل نخستین رمان از سه رمان ارنستو ساباتو نویسنده‌ی شهیر آرژانتینی است که در سال ۱۹۴۸ نوشته شده است. دو رمان دیگر این نویسنده با عنوان کتاب قهرمانان و گورها و فرشته‌ی ظلمت به فارسی ترجمه شده است.


[۱] ص ۵۸

[۲] ص ۱۰۶

[۳] ص ۵۱

[۴] ص ۵۱

[۵] ص ۱۶

[۶] ص ۷۰

[۷] ص ۱۶۵

[۸] ص ۱۶۶- نشر نیلوفر

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

نشر نیلوفر.

سال 1948 منتشر شده است.

تونل کتاب خوبی درباره تنهایی ناامیدانه و وسواس عاشقانه است. برای قهرمان داستان ما کل زندگی یک تونل تاریک است و او به جای این که تلاش کند از این تونل خارج شود و نور را ببیند، می خواهد دیگران نیز در آن تونل باشند.

مطالب پیشنهادی

گاهی کابوس‌ها، از زندگی واقعی شیرین‌ترند

گاهی کابوس‌ها، از زندگی واقعی شیرین‌ترند

مروری بر کتاب گفتگو در کاتدرال نوشته‌ی ماریو بارگاس یوسا

جنگ آخرالزمانی: داستان کشتن یک دیکتاتور

جنگ آخرالزمانی: داستان کشتن یک دیکتاتور

مروری بر کتاب سور بز نوشته‌ی ماریو بارگاس یوسا

چون یک روز خورشید شروع به افتادن کرد

چون یک روز خورشید شروع به افتادن کرد

مروری بر کتاب قصه‌ گو نوشته‌ی ماریو بارگاس یوسا

کتاب های پیشنهادی