![بونگ جون هو](https://www.avangard.ir/uploads/article_photo/1/461-44d612382499ef3ae253f68d1df764d6-l.jpg)
فیلم موفق انگل (PARASITE) کمدی سیاهی است که با داستان پرفرازونشیبش دربارهی مبارزهی طبقاتی، در اسکار غوغایی به پا کرد. فیلم در صحنهی تقابل خونین خدمتکاران و اربابهایشان به نقطهی اوج خود میرسد. اما تنها تعداد معدودی از مشتاقان سینما میدانند که این صحنه وحشتناک تحت تأثیر داستان واقعی خانوادهای شکلگرفته است که بیش از ۸۰ سال پیش به دست پیشخدمتانشان به قتل رسیدند.
بونگ جون-هو، کسی که چهار جایزهی اسکار را ازجمله جایزهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی از آن خود کرد، اذعان میکند که داستان خواهران پاپین منبع الهام او بوده است. خواهرانی پیشخدمت در شهر لو مان فرانسه که همسر و دختر کارفرمایشان را به شکل فجیعی به قتل رساندند.
چشمان هر دو قربانی از حدقه درآورده شده بود و چهرههای سلاخی شدهشان قابلتشخیص نبود. کریستین پاپین ۲۷ ساله و خواهرش لئا ۲۱ ساله با حقوقی ناچیز، کار بیشازحد و تحت آزارهای جسمی مداوم، روزی ۱۴ ساعت بهسختی کار میکردند، این در حالی بود که تنها ۱۲ ساعت در هفته به آنها مرخصی داده میشد.
![](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/6e78d770e6bbbd76e4ded978ebb0ff33.jpg)
آنها خانه فقیرانهی خود را بهقصد کار و زندگی در عمارت وکیل بازنشستهای به نام «رنه لنسلین»، همسرش «لئونی» و دختر بالغشان «ژنویو» ترک کردند.
هماکنون سری کتابهای جدیدی در کرهی جنوبی منتشرشدهاند که نشان میدهند که چگونه بونگ، نابغهی سینما در حین نوشتن انگل مدام ارجاعاتی دارد به داستان خواهران پاپین. این کتابها نسخهی اصلی و دستنوشتههای کارگردان را نیز شامل میشود.
در انگل خانوادهی تهیدست کیم از خانه استیجاری و رنگ و رو رفتهشان بهقصد کار به عمارت خانوادهی پارک میگریزند. این اتفاق پیش از فوران خشم و خشونت رخ میدهد.
بونگ که ۵۰ سال دارد دربارهی شخصیتهای طبقهی کارگر فیلمش اظهار میکند که «اینان مردمانی هستند که برای تغییر جامعه، سخت مبارزه میکنند.» او میگوید: «انگل دربارهی آن نیست که به شما بگوید که چگونه جهان را تغییر دهید... ولی بهجای آن وزنهی وحشتناک و (هرلحظه) قابلانفجار واقعیت را نشانتان میدهد.»
![](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/368e204c84f5b0496859deeb82b043aa.jpg)
برای خانوادهی لنسلین، این حقیقت وحشتناک در یک شب بارانی از ماه فوریه سال ۱۹۳۳ هنگامی به وقوع پیوست که رنه در بازگشت خود به خانه چراغها را خاموش و در را قفلشده یافت، درحالیکه خانوادهاش داخل خانه بودند. پلیسهای محلی به کمک او آمده و در را باز کردند. همگی در مقابل صحنهی وحشتناکی که با آن روبهرو شدند خشکشان زد. بدنهای از شکل افتادهی خانم لنسلین و ژنویو بیرون از اتاقهایشان درحالیکه صورتهای آنها در اثر ضربات متعدد له شده بود روی زمین قرار داشت.
ژک لکان، روان تحلیلگر، این واقعه را اینگونه توصیف میکند: «این اتفاق بزمی خونین بود.»
![](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/32435475b7e11f430441f2822d8671f7.jpg)
پلیس دو خواهر، کریستین و لئا، را درحالیکه برهنه در آغوش هم روی تخت زیرشیروانیشان دراز کشیده بودند پیدا کرد. چکشی خونی که موهایی گرهخورده به آن چسبیده بود روی صندلی کنار آنها قرار داشت.
هر دو خواهر در کمال آرامش به قتل اعتراف کردند. جملهای که کریستین گفت این بود: «یا جای ما بود یا جای اون». کریستین به پلیس توضیح داد که خانم لنسلین بعدازآنکه برق در اثر اشتباه آنها در اتصال اتوی خراب قطع شده بود، دو خواهر را مورد ضرب و شتم قرار داد و بعد توضیح داد که چگونه ظرف فلزی را برداشته و با آن ضربهای به سر خانم خانه زده بود. وقتیکه ژنویو میدود تا مادرش را نجات دهد کریستین فریاد میکشد که «من اینها را تکهتکه خواهم کرد.»
![](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/9f4ef45a5641343f5bcd5f50d2bae352.jpg)
وقتیکه لئا از اتاق زیرشیروانی خود بهسرعت خود را برای پیوستن به درگیری به محل حادثه میرساند، کریستین به ژنویو حملهور شده و چشمان او را از حدقه درمیآورد. یکی از چشمها بعداً در زیر بدن او و دیگری در حالی پیدا شد که از پلهها پایین افتاده بود. درحالیکه لئا به خانم لنسلین حمله میکند کریستین داد میزند که: «سرشو بکوب زمین و لهش کن، چشمها شو از حدقه در بیار.» او این کار را میکند و چشمها بعدتر در میان روسری پیچیده شده دور گردن خانم لنسلین پیدا میشوند. درحالیکه دو زن از وحشت جیغ میزدند کریستین بهطرف آشپزخانه میدود و با یک چکش سنگین و یک چاقوی گوشت خردکنی برمیگردد.
![](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/db20c826db7e7f0a94491a02f34f793b.jpg)
دو خواهر دو ساعت خونین بعدی را به ضرب و شتم و له کردن اجساد صاحبکارانشان ادامه میدهند تا حدی که آن دو دیگر قابلشناسایی نبودند.
کشور فرانسه در حیرت عمل وحشیانه و پرخشونت دو خواهر فرورفت، خواهرانی با پوست صاف و نگاه نافذ که اغلب لباسهایی شبیه یکدیگر میپوشیدند.
روشنفکران فرانسه به طرز قابلتوجهی به حمایت از این دو پرداختند و این قتلها را محصول شکاف طبقاتی میان فقرا و ثروتمندان دانستند. فیلسوف مشهور، ژان پل سارتر، روانکاو پیشرو، ژک لکان و ژان ژانه، نمایشنامهنویس، هر سه در نوشتههای خود این سلاخی وحشیانه را نشانهای از نزاع میان طبقاتی دانستند. روانشناسان تشخیص «جنون دونفره»، روانپریشی پارانویاگونه مشترک، را مطرح کردند.
در جریان دادرسی و محاکمه این دو خواهر از آزارهای دوران کودکیشان پرده برداشته شد و مشخص شد که این دو خواهر معشوقههای یکدیگرند. آنها در روستاهای اطراف لو مان با آزارهای پدر متجاوزشان بزرگ شدند. گفته میشود امیلیا، خواهر بزرگتر آنها، که به صومعه گریخته و راهبه شده بود، توسط پدرشان مورد تجاوز قرار گرفته بود. کریستین و لئا؛ بعد از جدایی پدر و مادرشان، تا ۱۵ سالگی که برای کار فرستاده شوند، نزد آشنایان و در پرورشگاهها بزرگ شدند.
![](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/9942eaa271c563b19f1c51c30a5426e4.jpg)
دو خواهر که از یکدیگر جداییناپذیر بودند بهعنوان خدمتکار کار میکردند و بهندرت حرف میزدند. تا حدی که به نظر میرسید آن دو با تلهپاتی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
از سال ۱۹۲۶ آن دو به استخدام خانواده لنسلین درآمده و به مدت هفت سال همچون برده تمام و کمال به آنها خدمت میکردند. خانم لنسلین که به بیماری افسردگی مبتلا بود تا همان شبی که رنه به خانه آمد و آنجا را سلاخخانه یافت، آن دو را مرتب مورد ضرب و شتم قرار میداد.
![](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/d0de3d596343303bb146bd50e61bedc4.jpg)
لئا به جرم همدستی محکوم شد و هشت سال زندان با اعمال شاقه را تحمل کرد. او برای بازگشت به کار، هویتی جعلی برای خود ساخت و بهعنوان خدمه در هتلی مشغول به کار شد. گزارش شده است که لئا در سال ۱۹۸۲ در سن ۷۱ سالگی درگذشت. اگرچه عدهای میگویند که او تا ۲۰۰۱ نیز با نامی جعلی به زندگی خود ادامه داد.
بونگ، کارگردان فیلم، در شهر بسیار محافظهکار دئگو در کرهی جنوبی، که اکنون به دلیل شیوع ویروس کرونا قرنطینه است، بزرگ شد. او تصدیق میکند که در دههی ۸۰ به خاطر پرتاب کوکتلمولوتف در یک شورش دانشجویی طرفداران دموکراسی، دستگیر شد. کارگردان انگل میگوید که در این فیلم از تجربهی کاریاش، دقیقاً شبیه به یکی از شخصیتهای اصلی فیلم، بهعنوان معلم خصوصی خانوادهای مرفه نیز الهام گرفته است. او تصدیق میکند که: «حقیقتاً حس کسی را داشتم که دارد جاسوسی این خانواده ثروتمند را میکند.»
منبع: دیلی میرور
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.