تو گرگم بههوا باید بتوانی جلو عقب بدوی و دور چیزها بدوی و از یکطرف شروع کنی بروی یک طرف دیگر و آن یکی سگ که کوچکتر است و زیاد فرز نیست باید بداند چطوری یک گوشه منتظر بماند و بچرخد طرف دیگر تا فاصله را کوتاهتر کند. و گاهی فقط برای دیدن اینکه گرگمبههوا را چه خوب میشود بازی کرد سگ گندهتر فرزتر میتواند حتی مکث کند و با یک تکه چوب یا استخوان بازی کند و با این حال فرار کند و گیر نیافتد. این یعنی بازی گرگمبههوا و خواب هرگز به سبد یاد داد چطوری بازی کند. بعد یادش داد چطوری گوشهبازی کند، این بازی درخت لازم دارد. سگها نمیتوانند این را تو ساختمان بازی کنند اجازه ندارند و خب برای گوشهبازی باید دستکم چهار تا درخت باشد اگر سه تا سگ باشند و سه تا درخت باشد اگر دو تا سگ باشند. خواب هرگز گرگمبههوا را به گوشه بازی ترجیح میداد اما سبد از گوشه بازی بیشتر خوشش میآمد.
گرترود استاین، آیدا ، چاپ اول ،مترجم فهیمه زاهدی ، نشر نیلوفر
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.