«پنجره باز بود. دستهگل لاله و رُز بر زمینهی آسمان آبی و نور تابستانی، تابلوهای ماتیس را به خاطرش میآورد؛ و حتی به نظر میرسید گلبرگهای زردی که بر چهارچوب پنجره افتادهاند به ظرافت از قلمموی استادی بزرگ تراویدهاند. لیدی ال از رنگ زرد بیزار بود و تعجب میکرد که چگونه این گلها به آن گلدان دورهی مینگ راه یافتهاند. روزگاری گذاشتن هیچ دستهگلی در خانه بیاجازه و تأیید او میسر نبود.» [۱]
رومن گاری را معمولاً به آثار دیگرش میشناسیم؛ «خداحافظ گاری کوپر»، «زندگی در پیش رو» و «پرندگان میروند در پرو بمیرند»، یا حتی نامهی خودکشی معروفش؛ «خوش گذشت، ممنون و خداحافظ!»
این نویسندهی فرانسوی اما آثار متعددی از خود به جای گذاشت؛ تعدادی با اسم مستعار و تعدادی هم با نام خودش. یکی از این کتابها، رمان عاشقانهی بکری بود به نام «لیدی ال»؛ رمانی که با تصویری مشابهِ نقاشیهای هنری ماتیس آغاز میشد و در پسکوچههای پاریس، در میان عشق نامتجانس بین زن و مردی امتداد مییافت.
«لیدی ال» داستان بانوی پیر باشکوهیست که از اشراف و بزرگان انگلستان به شمار میرود و هر کدام از بچهها و نوههایش در جایی از کشور منصبی دارند؛ اما به نظر میرسد که به تمامی این داشتهها بیاعتناست و تنها چیزی که به آن توجه نشان میدهد، عمارت کلاهفرنگی است که جز او کسی حق ندارد به آنجا پا بگذارد.
آرامش لیدی ال تنها زمانی مخدوش میشود که یکی از فرزندانش به او خبر میدهد که عمارت کلاهفرنگی قرار است به زودی تخریب شود؛ و این نقطهی آغاز روایتیست که لیدی ال از جوانیاش برای یکی از نزدیکانش تعریف میکند: داستان عشق بزرگ زندگیاش؛ داستان پرآشوبی از دو دلداده در اواخر قرن نوزدهم، که یکی سودای مبارزه و سیاست به سر دارد و دیگری تنها به معشوق و یگانگیِ او میاندیشد.
یک سوی این داستان عاشقانه آرمان دنی، قهرمان آنارشیست و آرمانگرا قرار دارد که به گواهِ متن فرانسویِ اثر، شخصیتی حقیقی و تاریخیست، و سوی دیگر، دخترکی به نام آنت که در مناطق فقیرانه و بدنام پاریس زندگی میکند و از سوی آرمان انتخاب میشود تا پس از تعلیم، درون جامعهی اشرافی آن زمان نفوذ کند و برای نهضت خبرچینی کند. دخترک به خاطر عشق به پسر قبول میکند و این سرآغاز ماجرای پر فراز و نشیبی است که برای این دو نفر رخ میدهد.
رومن گاری این کتاب را ابتدا به زبان انگلیسی نوشت و سپس خودْ آن را به زبان فرانسه بازگردانی کرد. برای همین کتابْ سراسر پُر از عبارات و اصطلاحات فرانسوی است که در بستر رمان، به خوبی جای میگیرند و لذت غرق شدن در داستانی مربوط به پاریس قرن نوزدهم را دوچندان میکنند.
از این رمان در سال ۱۹۶۵ فیلمی با بازی پل نیومن و سوفیا لورن نیز ساخته شده، اما مهدی غبرایی، مترجم کتاب در مقدمهی کتاب اذعان میکند که به زعم او، فیلم مشهور و جنجالی تایتانیک هم مایهی اصلی عشق را از این رمان برداشته است.
«لیدی ال» داستان عشق و رابطهی عجیبیست که با این همه تضاد، لابد سرانجامی جز شومی و سیاهیِ اعجابآور و هراسناک ندارد. داستانِ جایی که سیاست و اهداف عظیم در برابر احساسات قد علم میکنند و این رویارویی به جایی میرسد که جز هراسِ یکی از دیگری، چیزی به جای نمیگذارد. همانطور که آنت در جایی از داستان آرزو میکند؛ «کاش عاشق یک قمارباز، یک افیونی، یک دزد معمولی، یک آدم دائمالخمر میشد ـاما نه، معشوقش ایدهآلیست بود.»[۲]
لیدی ال یکی از رمان های رومن گاری نویسنده مشهور اهل لیتوانی است که در سال 1957 نوشته شده است. رمان های دیگر این نویسنده با عناوین “زندگی در پیش” و"خداحافظ گاری کوپر"به فارسی ترجمه شده است.
[۱]:گاری (۱۳۹۵)، لیدی ال، چاپ نهم، مترجم مهدی غبرایی، تهران:نشر ناهید.
[۲]: همان.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.