یوهان آگوست استریندبرگ[1] کار خود را طبق روال مرسوم اواخر قرن نوزدهم، با نوشتههایی در سبک واقعگرا آغاز کرد. در سال 1891 از همسرش جدا شد و نتوانست حضانت فرزندانش را به عهده بگیرد. این ضایعه تاثیر زیادی روی او و آثارش گذاشت. بهنحویکه سبک نوشتارش بهطورکلی عوض شد و رفتهرفته از سبک پیشین خود یعنی واقعگرایی دور شد. پسازآنکه زیگموند فروید نظریاتش را مطرح کرد، آنچه تا پیشازاین "کمدی" خوانده میشد تبدیل به تراژدی شد. او به اهمیت ناخودآگاه و پرداختن به گذشته و عواطف پرداخت؛ عواطفی که مدتزمان زیادی که در آن حافظهی دور از دسترس جا خوش کردهاند و بسیاری از اعمال و رفتارهای مارا بهصورت غیرمستقیم اما مشهود کنترل میکنند. استریندبرگ نخستین کسی بود که نمایشنامههایش را بر نظریات فروید منطبق کرد. ناخودآگاه در آثارش به شمایلی نو منعکس شد بهنحویکه سبک جدیدی برمبنای منطق رویا خلق کرد. در رؤیا مکانها باهم ترکیب میشوند و از مکانی به مکان دیگری میرویم؛ اشخاصی که میشناسیم جایشان را باهم عوض میکنند و همهچیز در مقایسه با عالم واقع بیمنطق است؛ اما در پس تمام اینها شعور و منطقی است که متعلق به بینندهی خواب است. اوست که حین رؤیا دیدن، آنها را میپذیرد و به آنها در همان لحظه امکان میبخشد. استریندبرگ رویکرد جدیدش را در راستای نزدیکیِ هرچه بیشتر به «رویاها و خوابها» استوار کرد، چراکه رؤیا مهمترین نمود ناخودآگاه است. در سونات شبح، استریندبرگ دنیایی را میسازد که در آن یک روح در روز روشن آزادانه قدم میزند؛ زن زیبایی بعد از مومیایی شدن در کمد به زندگی خویش ادامه میدهد و خدمتکار خانه بخش مغذی غذای خانه را پیش از دادن به ارباب میمکد.
سونات شبح: یک نمایشنامه مجلسی[2] یکی از کلیدیترین نمایشنامههایی است که در توسعه درام مدرن نقش داشتهاند. نام اثر خود گواهی این گفته است. سونات[3]، شکلی از موسیقی کلاسیک است که برای تکنوازی[4] و یا موسیقی مجلسی[5] و صرفاً برای اجرا با ساز سروده شده و در هنگام نوشتن یک سونات، هیچ نقش موسیقاییای برای یک انسان در نظر گرفته نشده است(یعنی برای آواز نوشتهنشده است). موسیقی مجلسی، نوعی تصنیف کلاسیک با همراهی تعداد کمی ساز است که عمدتاً برای اجرا در محلهای کوچک مثل اتاق یا خانه سروده شده است. تئاتر، در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم به بنبست جدیای رسید و برای ادامهی حیاتش دست به دامان دیگر هنرها شد. در اینجا هم استریندبرگ از موسیقی استفاده کرد و سبک جدیدی در نمایشنامهنویسی شکل گرفت. نمایشنامه مجلسی[6] نوعی نمایش 3صحنهای است که طراحی صحنه و لباس سادهای داشته و تعداد بازیگر در آن عموماً کم است.
سونات شبح یک شاهکار اکسپرسیونیستی در مورد فاجعه و رنجهای شرایط انسانی است که استریندبرگ آن را مثل آینهای به روی بشریت نگه میدارد؛ اما این یک آینه جادویی است که فقط به همان شکل واقعی همه ما را نشان میدهد. این نمایشنامه به ما یاد آور میشود که افرادی را ببخشیم که به ما ظلم کردهاند و بدانیم خشم مستمر در نهایت، ما و اطرافیانمان را نابود خواهد کرد.
سونات شبح با نگاه عجیب و آوانگارد و ترسناک و تلخ، سرگذشت دانشجوی جوانی را تعریف میکند که زندگی یک خانواده اشرافی را از بیرون خانهشان دیده و جذبشده و به کمک پیرمرد درصدد یافتن راهی برای ورود به آن خانه است؛ اما بهمحض وارد شدن میفهمد که آن خانه چیزی جز آشیانهای از خیانت و بیماری نیست. جایی در میانهی نمایش، دانشجو خانوادهای را میبیند که دور یک میز برای دیدار نشستهاند؛ اما نه باهم صحبت میکنند و نه حرکت یا ژستی مبنی بر ارتباط میانشان دیده میشود. آنها فقط به سیهروزی خود تکیه داده و نشستهاند. استریندبرگ میگوید:
«خانواده... خانهای از شیاطین اجتماعی؛ یک موسسهی اجتماعی برای آسایش زن و لنگرگاهی برای پدر خانواده... و یک جهنم برای کودکان است»[7]
استریندبرگ بارها به مشکلات دوران کودکیاش اشارهکرده که مقصر آنها را خانوادهاش میدانسته است. او بهعنوان یک انسان بالغ آرزو داشت که بهجای به دوش کشیدن چنین کودکی هولناکی بمیرد؛ بهجای آنکه "گذشته" اینچنین دوران بزرگسالیاش را جهنم کند، به نحو شیداگونهای مرگ را پیشنهاد میکند.
دانشجو درنهایت متوجه میشود که جهان همچون جهنم است و نوع بشر برای رسیدن به رهایی و رستگاری چارهای جز زجرکشیدن ندارد؛ اما به نظر نمیرسد استریندبرگ راه را بر امید و روشنایی ببندد. نمایش با نور سفید خیرهکنندهای به پایان میرسد و در تکتک لحظات آن گویی سوسوی خفیفی از امید و بهبودی به چشم میخورد.
آفتاب را دیدم.
دیدم انگار آنچه نهان بود.
هیچکس جز کشتهاش درو نکرد.
خوش آنکس که جز نیکی نکرد.
در آستانه خشم مشو تسلیم احساس خویش.
خواهان انتقام مباش.
آنکس که رنج دادی تسکین ببخش.
ترس و گناه همزاد هماند.
سونات شبح
[1] Johan August Strindberg
[2] آگوست استریندبرگ، سونات شبح، ترجمهی امین عظیمی و نگارخان بیگی، نشر نیلوفر، 1389
[3] Sonata
[4] Solo
[5] Chamber Music
[6] Chamber Play
[7] خودزندگینامهاش به نام دوزخ
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.