رمان ایستگاه ۱۱[1] اثر مشهور و موفق امیلی سنت جان مندل[۲] در سال 2014 داستان یک بیماری همهگیر جهانی را روایت میکند که از اتحاد جماهیر شوروی سابق سرچشمه میگیرد و حیات کره زمین و ساکنانش را در معرض نابودی قرار میدهد. این رمان مهیج، ترسناک و مرثیهآمیز، برندهی جایزهی آرتور سی کلارک[۳] شد و به دلایل متعددی در سطح گستردهای مورد تحسین قرار گرفت.
از جملهی دلایل توفیق این اثر، داستانسرایی خوب و نگاه منطقی و هشداردهندهای بود که به جهانی دیستوپیا[۴]، آشفته و درگیرِ هرجومرج داشت. امیلی در این کتاب، جهانی را به نمایش گذاشت که فراتر از دنیای واقعی است. پنج سال پس از انتشار، این کتاب عنوان «پیشگویی وحشتناک» را به خود گرفت؛ چرا که کووید-19 یکی از عجیبترین و وحشتناکترین همهگیری بیماری در تاریخ بشریت بود. آنچه پیشبینی کتاب را دوچندان عجیب میکند، توجه مندل در مقام نویسنده به پژواکهای موجود میان وقایع ظاهراً تصادفی است: پیوند بین شخصیتهای دور، هنر که در زندگی به طور مداوم تکرار میشود و پژواکهای تاریخی حوادثی که مدتها از آنها گذشته است. همزمانی کتابی که بهطور معناداری یک وضعیت دشوار فعلی را پیشبینی میکند، میتواند یکی از ابزارهای رماننویسی او باشد.
علاقه به الگوهای پیچیده در رمان جدید مندل، دریای آرامش[۵]، جان میبخشد؛ اگرچه مانند ایستگاه یازده واقعگرایی و براعت استهلال آن تصور آیندهای عجیب و غریب را به خواننده نمیدهد.
داستان رمان دریای آرامش در سال 1912 زمانی آغاز میشود که یک مهاجر جوان بریتانیایی به نام ادوین سنت جان سنت اندرو[6] زندگی جدیدی را در کانادا آغاز میکند. او یکی از به اصطلاح «مردان پرداختی» است؛ پسران فاسد خانوادههای بریتانیایی مرفه که با درآمد شخصی به مستعمرات میرفتند تا آنها را از مشکلات بیشتر دور نگه دارند. یک روز، زمانی که ادوین در جنگل های غرب کانادا سرگردان بود، تجربهای ماورایی را از سر میگذراند که نمیتواند معنای آن را درک کند.
چند ده صفحه بعد، داستان ناگهان تغییر میکند و ما در زمان حال غرق میشویم. در کنسرتی در نیویورک، یک آهنگساز در حال پخش یک قطعه ویدیوی قدیمی است که به نظر میرسد نسخهای از هر آنچه ادوین در جنگل پیدا کرده است را نشان میدهد. در این حین ما وارد ژانر معمایی میشویم و سپس دنیایی عجیب و غریب خلق میشود. از اینجا به بعد، دو خط داستانی درهمتنیده وجود دارد. داستان اول در قرن بیستوسوم رخ میدهد؛ جایی که نویسندهای به نام اولیو لیولین[7] در کشوری مستعمره متولد و بزرگ شده است و برای تبلیغ کتابش، به سراسر جهان سفر کرده و با مردم زیادی آشنا شده و صحبت میکند. داستان دیگر 200 سال بعد اتفاق میافتد، زمانی که محققی به نام شخصیتی در یکی از رمانهای اولیو لیولین شروع به جمعآوری ارتباط بین تمام این زندگیهای مختلف میکند.
خلاصهای که در زیر آورده شده است این اثر را نقد نمیکند، اما به نظر من توضیح بیشتر، رمان را برای خوانندگان خراب میکند. دریای آرامش که از نظر دامنهی جاهطلبی بسیار بلندپروازانه و درعینحال با صمیمی روان و قلمی دلپذیر و فریبنده نوشته شده است، حتی شخصیتهای کوچک دیگری از رمان قبلی ماندل به نام هتل شیشهای[8] را به تصویر میکشد؛ زیرا به تدریج نشان میدهد که چگونه همهی این حوادث و مردم بخشی از یک دنیای عظیم اما ترکخوردهاند.
کتاب دریای آرامش، به کار خوب ایستگاه یازده در ترغیب کردن خوانندگان به داستانهای تخیلی ادامه میدهد. درحقیقت این کتاب از بسیاری از استعارههای علمی-تخیلی غیرمعمول بیشتری استفاده میکند _مثلا سفر فضایی_ اما با سبکی قابل لمس بر درامهای انسانی که در هستهی کتاب متمرکز شدهاند، گوشهچشمی میاندازد.
در این اثر زمان گذشته و حال بهطور همزمان با روایت دانای کل به تصویر کشیده میشود. همچنین، سبک آرام آن باعث میشود خواننده بین تاریخ یک مستعمره و صمیمیترین لحظات زندگی انسان حرکت کند. این نوع از روایت، حس سرگیجهآور واقعیتی را منتقل میکند که از وجود یک احساس واحد فراتر رفته و بهطور همزمان احساساتی غیرقابلتوصیف مانند سختی و عذاب دوران استعمار و نیز شادی و جشن پیروزی را به تصویر میکشد.
یکی از آرامترین و درعینحال جذابترین بخشهای داستان دریای آرامش به تجربیات اولیو در تور کتابش[9] مربوط میشود. همانطور که او رمان خود، مارینباد[10]، را در مورد یک بیماری همهگیر تبلیغ میکند، یک بیماری همهگیر واقعی زمین قرن بیستوسوم را ویران میکند. اولیو به یکی از مصاحبهکنندگانش میگوید: «من هرگز به داستانهای زندگینامه-تخیلی علاقهای نداشتم. خواننده اما با خواندن این اثر تظاهر میکند که روایت، تخیلی بوده و هرگز به حقیقت نخواهد پیوست. البته باید بگویم که سخت است که خودم را بهعنوان پرترهای از نویسندهای که با موفقیت غیرمنتظرهی رمانش به شهرت رسیده است، نبینم؛ کسی که از موضوعیت ناگهانی تحقیقاتش در مورد بیماریهای همهگیر گیج و مضطرب شده است و از سر و صداهای خوانندگان بیحوصله نگران است. زنی در شهر دالاس[11] گفت: "من با کتاب شما خیلی گیج شدم. از نظر روایی، همهی این رشتهها وجود داشت. همه این شخصیتها، و من احساس میکردم که منتظر ارتباط آنها بودم، اما آنها درنهایت به هم مرتبط نشدند... و ناگهان داستان تمام شد."»
این به نظر یک انتقاد واقعی _و نه غیرمنصفانه_ از کتاب ایستگاه ۱۱ است. همچنین به نظر میرسد که مندل تمام تلاش خود را کرده است تا در کتاب دریای آرامش _که در آن مسئولیت خود را بهعنوان نویسنده با نهایت دقت انجام داده است_ تمام اجزای داستانش را برای یک نتیجهگیری ظریف و قطعی کنار هم قرار دهد.
همچنین اولیو در تور خود در مورد ادبیات پساآخرالزمانی سخنرانی میکند و در آن میکوشد علاقه و شیفتگی بشر را به این ژانر توضیح دهد. او میگوید: «من فکر میکنم این نوعی خودشیفتگی است. ما میخواهیم باور کنیم که بهطور منحصربهفردی مهم هستیم، که در پایانِ تاریخ زندگی میکنیم، که پس از هزاران سال هشدارهای دروغین درنهایت "اکنون" بدترین چیزی است که تا به حال بوده است و در نهایت به آن رسیدهایم: پایان دنیا.» این توضیحات قابل قبول به نظر میرسد، اما توضیح دیگری ارائه شده است، توضیحی که هم مهربانتر و هم عمیقتر است. با مشاهدهی قبر یک کودک، یکی از شخصیتهای داستان به والدین کودک میگوید: «این مانند پایان دنیا بود.»
درست همانطور که به نظر میرسید، ایستگاه ۱۱ درنهایت دربارهی مرگ است و اینکه چگونه هنر به ما اجازه میدهد از محدودهی وجودی خود خارج شویم؛ درحالیکه دریای آرامش به ما یادآوری میکند انزوای بشریت یک بحران است. در هر لحظه، دنیای یک نفر در حال افول است؛ این نکتهی کلیدی این کتاب است و پژواکها و فراخوانهایی که به آن شکل میدهند، بازتاب راههایی است که ما به وسیلهی آنها زندگی خود را معنادار میکنیم.
منبع: گاردین
مترجم: نگار فیروزخرمی
[1]- Station Eleven
[۲]- Emily St John Mandel
[۳]- the Arthur C Clarke award
[۴]- یک جامعه یا سکونتگاه خیالی در داستانهای علمی-تخیلی است که در آن ویژگیهای منفی، برتری و چیرگی کامل دارد. (منبع: ویکیپدیا)
[5]- Sea of Tranquility
[6]- Edwin St John St Andrew
[7]- Olive Llewellyn
[8]- The Glass Hotel
[9]- تور کتاب تبلیغی برای کتابی است که بهتازگی منتشر شده است که در آن نویسنده به مناطق مختلف سفر میکند تا کتابش را به رسانهها و مردم ارائه کرده، آن را به فروش برساند و با افرادی که کتاب را میخوانند ملاقات کند.
[10]- Marienbad
[11]- Dallas
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.