«یعنی چه که بروم بیمارستان؟ من که چیزیم نیست.»

بخشی از کتاب «اینجا همه آدم‌ها این جوری‌اند» اثر لوری مور

نویسنده مهمان

پنجشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۷

(1 نفر) 4.5

اینجا همه آدم ها این جوری اند

می‌گویم: «سردرنمی‌آورم کارول؟ چی شده؟»

آن وقت او می‌گید: «بابا، به‌نظر ما، شما باید یک مدتی بروید بیمارستان.»

نمی‌فهمم، حسابی گیج شده‌ام. این قضیه‌ بیمارستان دیگر چیست. من که طوریم نشده. مثل همیشه سر حالم. برای همین می‌گویم:

«یعنی چه که بروم بیمارستان؟ من که چیزیم نیست.» و او می‌گوید:

«دست بردارید، بابا. دکتر اِلجین شما را معاینه کرد و گفت بهترین کار همین است.» خُب، معلوم است که من می‌گویم:

«من اصلا خیال ندارم بروم بیمارستان. همین جا توی خانه خودم می‌مانم،» چون به دکترها اعتماد ندارم. یعنی هیچ‌وقت نشده به آنها اعتماد داشته باشم، و از بیمارستان هم خوشم نمی‌آید. هیچ‌وقت خوشم نیامده. آن وقت کارول می‌گوید:

«بابا، ما فقط نگران شماییم. این روزها حواستان اصلا سرجاش نیست. شاید یکی دو روز که توی بیمارستان بمانید، حالتان خوب بشود.»

بعد فیلیپ شروع می‌کند به حرف زدن:

«بابا، فکر می‌کنیم این کار به نفع شماست.» هیچ خوشم نمی‌آید به من بگوید «بابا». مطمئنم این را فقط برای ناراحت کردن من می‌گوید.


لوری مور، اینجا همه آدم‌ها این جوری‌اند، چاپ چهارم ،مترجم مژده دقیقی ، نشر نیلوفر

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

نشر نیلوفر و نشر نیستان.

مطالب پیشنهادی

کدام کتاب‌های داستانی معاصر امیدبخش هستند؟

کدام کتاب‌های داستانی معاصر امیدبخش هستند؟

چه کتاب­‎هایی بخوانیم تا امید به جریان زندگی ما برگردد؟

مرثیه‌ای برای یک اسماعیل

مرثیه‌ای برای یک اسماعیل

مروری بر کتاب برادر انگلستان نوشته‌ی علیرضا قزوه

وقتی از سر کار به خانه برمی‌گردم، به جای تماشای تلویزیون چه کتاب‌هایی بخوانم؟

وقتی از سر کار به خانه برمی‌گردم، به جای تماشای تلویزیون چه کتاب‌هایی بخوانم؟

کتاب‌هایی که کمک می‌کنند مشغله‌های کاری را فراموش کنیم؛ از جین آستین تا خاطره‌نویسی‌های پزشکی.

کتاب های پیشنهادی