اولین کار هر نویسنده، همواره از اهمیت بسیار بالا برخوردار است؛ کتاب اول، نخستین پنجرهای است که رو به جهان شخصی نویسنده باز میشود. منتقدان با تحلیل و بررسی متن سعی دارند تا پختگی قلم و گیرایی داستان را ارزیابی کنند و خوانندههای حرفهای تصمیم میگیرند تا نام جدیدی را به فهرست نویسندگان موردعلاقه خود اضافه کنند یا خیر. این مسئله موجب میشود تا داستاننویسان تمام تلاش خود را برای خلق یک شاهکار ادبی به کار گیرند.
تو این فکرم که تمومش کنم اولین رمانی است که ایان رید (Iain Reid)، نویسندهی کانادایی به چاپ رساند. این کتاب در ژانر داستان ترسناک و دلهرهآور روانشناختی نوشته شده است. داستان دربارهی زنی است که ابهامات و سؤالات زیادی دربارهی رابطهی عاطفیاش دارد و مدام میخواهد رابطهاش را تمام کند؛ اما دلیل محکمی برای این تصمیمش پیدا نمیکند.
تمام سؤالهای بیپاسخ
«به اولین پیام صوتی ذخیره شده در تلفنم گوش میدهم که اولین پیامی است که مزاحم تلفنی برایم گذاشته:
تنها یه مسئلهست که باید تکلیفش روشن شه. میترسم. احساس میکنم کمی قاتی کردهم. نمیتونم افکارم رو روشن بیان کنم. همهی فرض و گمانها صحت دارند. میتونم ترسی رو که درونم رشد میکنه حس کنم. حالا زمان جواب داد رسیده. تنها یه سؤال. یه سؤال که باید به دنبال جوابش بود.
واضح است که مضمون پیامها تهدیدآمیز و پرخاشجویانه نیست. حتی لحن صدا هم اینطور نیست. دستکم من اینطور فکر نمیکردم. اما حالا دیگر چندان مطمئن نیستم. پیامها به طور انکارناپذیری غمانگیزند. به نظر میرسد مزاحم تلفنیام غمگین و تا حدی مأیوس است. از فحوای کلامش چیزی سر درنمیآورم. در نگاه اول پوچ و مهمل به نظر میرسند، اما بهسختی میتوان به وراجیهای یک ذهن نامتعادل نسبتشان داد. بهخصوص که پیامها همگی عین هم هستند. کلمه به کلمه.»[1]
داستان توسط دوستدختر جیک روایت میشود که نامش هیچوقت در کتاب افشا نمیشود. رابطهی عاشقانهی او و جیک، مدت زیادی نیست که شکلگرفته است و تنها چند ماه از آن میگذرد. زن و جیک، در کافهی بار با هم آشنا شدهاند؛ در آن شب جیک و دوستانش، برای مسابقهای گروهی به کافه آمده بودند. با وجود آن که جیک و زن تمام شب با یکدیگر همصحبت بودند، اما هنگام جدایی هیچکدام از آنها تلاشی برای تعیین وقت قرار بعدی نمیکند؛ به همین خاطر زن تصور میکند که فرصت آشنایی بیشتر با جیک را برای همیشه ازدستداده است؛ اما همان شب زن متوجه میشود زمانی که سرگرم صحبت بوده، جیک شمارهاش را رو تکه کاغذی نوشته و آن را در کیف زن گذاشته است. پس از چند هفته با هم بودن، جیک تصمیم میگیرد که زن را به روستای خانوادگی و خانهای ببرد که در آن بزرگ شده است و همینطور او را به خانوادهاش نیز معرفی کند؛ دقیقاً زمانی که جیک تصور میکند رابطهاش با زن هیچ مشکلی ندارد، زن به فکر تمامکردن همه چیز است. مسافرت با جیک، اصلاً آن چیزی نیست که زن انتظارش را میکشد؛ از ابتدای مسافرت و در راه، حوادث عجیبی بیوقفه اتفاق میافتند. برف شدیدی میبارد و جادهی سوتوکور و خالی، بر وهم فضا میافزاید؛ در همین حال، بحث فلسفی عجیبوغریبی میان جیک و زن شکل میگیرد. زن بهصورت مداوم صحنههایی را در جاده میبیند که با منطقش سازگار نیست؛ خانهی متروکهای که در حیاطش وسایل بازی و تاب تازه ساختی نصب شده و تماسهای مکرر و مبهمی از یک مزاحم تلفنی که حتی در این مسافرت نیز دست از سر زن برنمیدارد. مزرعه و خانهی کودکی جیک، آن چیزی نیست که زن از پیش تصور کرده است؛ بیشتر خانهای است ایزوله در محلی دورافتاده، وسط ناکجاآباد.
با ورود پدر و مادر جیک به داستان، اوضاع بیشازپیش به هم میریزد. پدر و مادر جیک، عادات و رفتارهای عجیبی دارند؛ مدام پچپچ میکنند، در جایجای خانه غیبشان میزند، از مسائلی حرف میزنند که بویی از واقعیت ندارند و خانهشان پر از قاب عکسهای انسانهایی است که مدتها قبل از زندگیشان بیرون رفتهاند؛ آدمهایی مانند دوستدختر قدیمی جیک و یا همکلاسیهای دوران کودکیاش و یا حتی غریبههایی که هیچ رابطهی پایداری با این خانواده نداشتهاند.
یکی از مهمترین دلایل خواندن این کتاب، آن است که به کمتر داستانی از گذشته شباهت دارد و میتواند تجربهی خالص و تازهای را به مخاطبانش هدیه کند. از دیگر نکات مهمی که گفتنش خالیازلطف نیست، آن است که رید بهخوبی توانسته کاراکتر زنی خلق کند که از دید مخاطبان، قابللمس باشد و تنها شعارهای از پیش نوشته شدهی یک نویسندهی مرد را بازگو نکند. این مسئله برای مخاطب جامعه مدرن اهمیت بسیار بالا دارد؛ چراکه زنان انتظار دارند تا تصویری از جنس واقعیت، آنها را به نمایش بگذارد.
درباره ایان رید
تو این فکرم که تمومش کنم به عقیدهی بسیاری از منتقدان ادبی و مخاطبان کتاب، یکی از بهترین رمانهایی است که در سالهای اخیر به چاپ رسیده است. ایان رید در مصاحبهای اذعان کرده که تو این فکرم که تمومش کنم را بر اساس تجربههای شخصیاش نوشته است؛ او که کودکی و جوانیاش را در مزرعههای دورافتادهی کانادا سپری کرده، بهخوبی با سکوت و تاریکی جادههای خالی از سکنه آشنا است. بر اساس اظهارات رید، نوشتن این کتاب حدود سه سال به درازا کشیده است و ایدهی خلقکردن چنین داستان و شخصیتهایی، حتی بیشتر از این همراه او بوده است. این کتاب اولینبار در سال 2016 توسط انتشارات سایمون اند شوستر به چاپ رسید. از دیگر کارای محبوب رید که به فارسی نیز ترجمه شدهاند، میتوان به غریبه اشاره نمود.
داستان محبوب نتفلیکس و مخاطبان
در سال 2020 فیلمنامه تو این فکرم که تمومش کنم توسط چارلی کافمن نوشته و کارگردانی شد. چارلی کافمن کارگردان و فیلمنامه نویس مطرح آمریکایی است که پیش از این توانسته بود جایزه بهترین فیلمنامه اسکار را برای فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک[2] از آن خود کند. فیلم ساخته شده در 28 آگوست 2020 اکران شد و 4 سپتامبر همان سال به شبکه پخش خانگی نتفلیکس رسید. تو این فکرم که تمومش کنم توانست تعریف و تمجید منتقدان را به همراه داشته باشد و سایت Rotten Tomatoes با امتیاز 82 و Metacritic با میانگین نمره 78 به استقبال این فیلم رفتند.
درباره ترجمه
تو این فکرم که تمومش کنم توسط کوروش سلیم زاده ترجمه شده و در نشر چشمه به چاپ رسیده است. سلیم زاده در کارنامه حرفهای خود ترجمه عناوینی همچون شاهکار دنیس لهین یعنی جزیره شاتر، مستأجر از رولان توپور و عنوان دیگر از رید با نام غریبه را دارد.
منابع: رید، ایان. 1399، تو این فکرم که تمومش کنم، ترجمه کوروش سلیم زاده، تهران: نشر چشمه
[1]- رید، 1399: 31
[2]- Eternal Sunshine of the Spotless Mind
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.