اگر کتابهای قطور و مرجع تاریخ تئاتر را از نظر بگذرانیم؛ میبینیم که یا هیچ اشارهای به نمایش و تئاتر ایران نشده یا اگر هم شده باشد، اشارهای مختصر و گذراست. یکی از بزرگترین دلایل آن، نبود منابع و مستنداتی است که لازمهی کار یک تاریخنگار است؛ اما نمایش در ایران[1] توانسته بر این محدودیت فائق آید. این کتاب جامعترین کتابی است که در این حوزه نوشته شده است. بهرام بیضایی با اینکه هدفش از این مطالعات کاملاً شخصی بوده و این پروژه را بهقصد کتاب نوشتن شروع نکرده، به نتیجهی ارزشمندی دست یافته است.
بخش اول، «مقدمات» است؛ جایی که ابتدا ریشههای نمایش را بهطورکلی بررسی میکند. چه در ایران و چه در یونان و چه در هند باستان، نمایش در آغاز از دین سرچشمه گرفته است. پسازآن به علل عدم توفیق نمایش در ایران میپردازد. علتهایی چون حکومتهای استبدادی پیدرپی و جنگهای بیامان و مهمتر از همه اینکه عمدهی نمایشها در دست مردم و عوام بودهاند.
پس از بخش کوتاه «مقدمات»، کتاب به دو بخش کلی تقسیم میشود؛ ۱. نمایشهای پیش از اسلام و ۲. نمایشهای پس از اسلام.
بخش اول، یعنی نمایشهای پیش از اسلام، با نمایشهایی آغاز میشود که از غریزهی ناآگاه نمایشگری بشر سرچشمه گرفتهاند؛ آن دسته از نمایشهایی که عمدتاً در غروب و به هنگام بازگشت از شکار اجرا میشدند؛ همان هنگامیکه آدمها دور آتش جمع میشدند و داستانهای مربوط به شکارشان را برای یکدیگر تعریف میکردند. مستندات و مدارک محدودی مربوط به این بخش جامانده است؛ نقشهای بهجامانده روی گلدانهای سفالی یا دیوارنگارههای غارهای کهن از معدود مدارک موجود هستند. جز این مدارک محدود، هیچچیز حتی دستنوشتهای هم موجود نیست؛ البته که «این انتظار با دانستن اینکه پایهی نمایش ایران همواره عوام بودهاند نابجاست؛ زیرا اساس نمایشگران عامی، بداههگویی و آفرینش حضوری بوده است. [...] وقتیکه ما امروزه از نمایشهای تخت حوضی قرن حاضرمان نمایشنامهای در دست نداریم، خودبهخود نباید متوقع باشیم که از ایران پیش از اسلام نمایشنامهای داشته باشیم.» (بیضایی 1383:47)
بخش دوم، یعنی نمایشهای پس از اسلام، بخش پربارتری است؛ چراکه مدارک و مستندات بیشتری در دست داریم. شعر بزرگانی مثل سعدی و خیام و فردوسی و همچنین ترجمهی فن شعر ارسطو توسط کسانی مثل ابنسینا و فارابی، نمونههایی از این مدارک هستند. واژههایی مثل «تماشا» و «بازیگری» بارها در شعرها به کار رفته و در ترجمهی فن شعر، اصطلاحات تخصصی تئاتری ابداعشدهاند.
بااینحال نمایش رواجیافته میان مردم با کتابهای نظری ترجمهشده کاری نداشت؛ زیرا « اصلاً نه مردم میدانستند بین دانشمندان چه میگذرد و نه دانشمندان پرداختن به نمایش و مردم را شایستهی خود میدیدند و از آنها خبر داشتند.» (بیضایی 1383:52)
درواقع نمایشگری مثل امروزه نبود که هنرمندان آن شأن و مقام اجتماعی داشته باشند؛ تازه در قرن پنجم هجری بود که در دربار امیر مسعود غزنوی، مطربان و مسخرگان راه یافتند و «مسخره[2]»ی خاص دربار شدند[3]؛ حتی پس از آن نیز تا مدتها پایگاه اجتماعی نمایشگران مستحکم نشده بود. در ادامه تعزیه خلق شد و این مسئله باعث شروع تحولی در نگاه اجتماعی به نمایشگری شد.
پس از این توضیحات، کتاب به توضیح نقالی؛ نمایشهای عروسکی؛ تعزیه و نمایشهای شادیآور و انواع آنها میپردازد؛ شاید تا پیش از خواندن این کتاب ندانید که مثلاً تعزیه به شکلی کمدی و مضحک هم اجرا میشده و یا انواع زنانهای هم داشته است.
در پایان، بخش تلخ «سرانجام» را داریم:
سرانجام همهی اینها به یک جا میرسند؛ برخورد با تمدن غرب. از یکی دو قرن پیش غرب با قیافهی مهاجم و مستعمرهچی و صادرکننده و غیره به شرق رو کرد. در این برخورد مبهوت منابع عظیم سنتی و عرفانی و فرهنگی شرق شد و شرق را هم مبهوت نیروی آتشبار و تبلیغات و مدنیت صنعتی خود کرد.[...] چند کشور شرقی مثل ایران -که همیشه در برابر ضعیف بیشازاندازه قدرتنمایی میکرده است و در برابر قوی بیشازاندازه ضعف نشان میداده است- در این میانه اتکای به خود را فراموش کردند. (بیضایی 1383:207)
بیشتر انواع نمایشی که طی سالیان ساختهوپرداخته شده بودند، پس از برخورد با تمدن غرب بهطورکلی فراموش شدند؛ آنهم در جایی که تازه تحولی عظیم و سرنوشتسازی را شروع کرده بودند. نمایش در ایران کتابی است که عصارهی سالیان دراز تاریخ ایران را از زاویه دید «نمایش» نگاه کرده است. جدای از همهی توضیحات، نثر کتاب بهخودیخود یک اثر هنری است. بهرام بیضایی از نوشتن به شیوهای ساده پرهیز کرده و حتی در هنگام نگارش چنین گزارشی نیز از نثر آهنگین استفاده کرده که همین موضوع باعث جذابیت بیشتر اثر شده است.
نمایش در ایران یکی از کتاب های بهرام بیضایی نویسنده و کارگردان شهیر ایرانی است که در سال 1344 نوشته شده است. دو نمایشنامه ی این نویسنده را با عناوین “افرا یا روز میگذرد” و “چهار صندوق” را می توانید از آوانگارد خریداری نمایید .
[1] نمایش در ایران؛ بهرام بیضایی؛ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان؛ تهران؛ 1383 (چاپ اول کتاب در سال 1344 بوده و پس از حدود ۴۰ سال دوباره توسط این انتشارات بازنشر شده است)
[2] مسخره: دلقک ژندهپوش و لاقیدی که گذشته از خواندن و رقصیدن و مناسب گویی و لودگی، طی بامزگیها و بازیهایش اخلاق و احوال محیط و خصوصاً صفات طبقات بالانشین را ریشخند میکرده است. ( از واژهنامهی انتهای کتاب)
[3] نقل به مضمون از (بیضایی 1383:60)
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.