یک دعوای سنتی بین محققان در مورد داستان ایلیاد وجود دارد که این اثر نوشتهی هومر (Homer) نیست. برخی حتی وجود شخصی به نام هومر را تأیید نمیکنند. درمورد آرا و نظرات هومر نیز برخی بر او تاختهاند، برای نمونه هرالکیتس معتقد بود: «آدمیان در شناسایی چیزهای آشکار فریب میخورند، درست مانند هومِروس، که از همهی یونانیان داناتر بود.[1]» یا «هومِروس خطا کرد که گفت: ای کاش جنگ از میان آدمیان و خدایان نابود شود. او نمیدانست که برای ویرانی جهان دعا میکرد؛ زیرا اگر دعاهای او مستجاب میشد، همه چیز از میان میرفت.[2]» اما نباید از نظر دور داشت امروزه این آثار از جنبههای بسیار متفاوتی بررسی میشود. چه اینکه در نقطهی مقابل این نقدهای رادیکال مدافعان جدی آثار هومر هستند. آثار هومربه شکل مستقیم یا غیرمستقیم نقش بهسزایی بر نمایشنامهنویسان یونانی و بعد از آن گذاشت. هارولد بلوم [3] معتقد است: کتاب مقدس و حماسههای هومر در تأثیرگذاری بر آگاهی و ذهنیتِ ملل غربی رقابتی سخت با یکدیگر دارند.
منبع اصلی ایلیاد فرهنگِ شفاهی مردم یونان است. ایلیاد توصیفِ پنجاه و دو روز از جنگِ طولانی _احتمالا ده سالهی_ ترواییان و آخاییان است .ماجرا از این قرار است که پاریس (الکساندروس)، هلن، همسر زیبای منلائوس شاه اسپارت را میدزدد. منلائوس برادر آگاممون شاه یونان (آخایی) است و در پاسخ به این توهین به برادر میپیوندد و کشتیهای بیشماری را برای نبردِ با ترواییان بسیج میکند. برای ما پیروزی هیچیک اهمیت چندانی ندارد؛ که البته، این فارغ از ارتباطی است که در دلِ اثر با قهرمانها برقرار میکنیم. از این کلیگویی در خط داستان که بگذریم، ایلیاد خردهروایتهای دیگری نیز دارد که بعضا از موضوع اصلی مهمترند. ایلیاد داستانِ جنگی· نیست و موضوع آن چپاول تروا نیست. جدال و ستیز در مرکز صحنه است اما این نزاع بین آشیل و آگاممنون است. اختلاف بر سر دختری به نام بریزس است که آشیل او را به غنیمت گرفته و آگاممنون آن را بازستانده است و هزارتوی پیچیدگی اثر از همینجا آغاز میشود: دعوای ننگ و نام بین قهرمانها یا به تعبیر دیگرعدمتوافق بین ارزشهای اخلاقی یا به تفکیک اخلاقیات و ارزشها. آگاممنون برای پیروزی بر تروا به آشیل نیاز دارد و این نیاز مراتبِ قدرت را دگرگون میکند. تا جایی که آشیل توانمندیهای آگاممنون در جنگ را به سُخره میگیرد. در چند جای دیگر نیز این اقتدار توسط دیگر قهرمانهای اثر مورد هجمه قرار میگیرد.
در ایلیاد ضدقهرمان نداریم. در این حماسه از دست دادن دشمن به اندازهی از دست دادن دوست، تراژیک است. ما با آیین، رسوم و زبانی مشترک سروکار داریم و با قهرمانهایی که ویژگیهای کموبیش مشابه دارند _البته این تعادل نسبی است. برای نمونه نبرد پایانیِ ایلیاد یعنی تقابل آشیل و هکتور. هکتور که پاتروکل را در لباس آشیل کشته است و بعد متوجه این اشتباه شده ازطرفی شور دلیری فراوان دارد و ازطرفی دیگر ترس از شکست خوردن به مراتب در او بیشتر شده، چرا که یکهتاز میدان و پیروز نبردی سخت بوده است. صحنهی جنگ مدام شاهد یکهتازی قهرمانهای متفاوت است که در اینجا فقط بر دو مورد یعنی آشیل و هکتور تمرکز میکنیم. اگر پاتروکل مدتی یَل میدان است و حس همدلی یا ضد آن را تولید میکند، به زودی هکتور است که او را مغلوب میکند و بعد آشیل. در اینجا انتخاب و آزادیِ قهرمان اهمیت فراوان دارد. هکتور با اینکه فرصت بازگشت به پشت دروازههای شهر را دارد اما انتخاب او رویارویی با آشیل است. این انتخاب مهمترین ویژگی قهرمان حماسه است. هکتور پس از بسته شدنِ دروازهی شهر ابتدا دچار ترس میشود و از دست آشیل میگریزد اما درنهایت بر ترس خود غلبه میکند و رویارویِ آشیل نبرد میکند. نمیتوان گفت آشیل است که هکتور را از پای میاندازد، بلکه بالعکس، هکتور است که خود را نابود میکند. شورِ پیروزی و پیشرویهای فراوان او را مغرور کرده است و آنچه بر بارِ تراژیک این اتفاق میافزاید نیزهی هکتور است که میباید آشیل را به هلاکت برساند، چرا که بهسمت گلوی او میرود؛ اما خدایان پیشتر تصمیم بر مرگ هکتور گرفتهاند. این آزادی ستایشبرانگیز است. مرگ هکتور یا پاتروکل مرگی ساده نیست. این تصمیمها حتی آنجا که منجر به نیستی میشود از آنجا که عمل یا کنش آگاهانه است و آزادانه، در ذهن میماند.
این موارد در ایلیاد بسیارند. یک طرف انتخاب و در طرف دیگر تقدیر. تقدیری که با اعمال قهرمانها پیوند خورده است و البته بهمعنای انسانی آن شاید اصلاً هم عادلانه هم نباشد. خدایان نیز اغلب به صورت مستقیم یا بعضاً نمادین در تمام این رویدادها حضور جدی دارند و همواره مسیر منطقی حوادث را تغییر میدهند. دورنمای خدایان با توجه به جاودانگیشان بلندتر از انسانهاست. هر چند آگاممنون نیز منصب رفیعی دارد اما در میان خدایان قدرقدرتی هست که میتواند بر خواستش پافشاری کند و همه از عواقب سرپیچی از دستوراتش آگاهند. منافع المپنشینان نیز همچون انسانها در تضاد است و به تعبیری حیله و نیرنگ خاص خدایان است و البته تقدیر، که گویی حتی ورای ارادهی خدایان است.
نکتهی دیگر سفر قهرمان است که در این حماسه نیز مکرر به چشم میخورد. زندگی کوتاه است و قهرمان به دنبال جاودانگی. آشیل نیمه خدا است. زمانی که آگاممنون، دختری را که او در جنگ به غنیمت گرفته تصاحب میکند، به مادرش تتیس که ایزدبانوست گلایه میبرد و درخواست میکند تا از زئوس بخواهد که نتیجهی این پیکار به نفع او تمام شود. تتیس دو راه پیشِ روی آشیل میگذارد: "عمر بسیار طولانی داشته باش اما در گمنامی بمان" یا "در پایان این نبرد کشته شو اما نامت را جاودانه کن". و انتخاب آشیل جاودانگی است. قرینهی همین موضوع برای هکتور نیز صادق است. هکتور نیز میتواند از جنگ با آشیل پرهیز کند اما نامش را به جانش ترجیح میدهد. این ویژگی خاص ایلیاد است. در آثار حماسی به ندرت قهرمانهایی را سراغ داریم که تا این حد مصرانه در تصمیم و فردیت خود پافشاری کنند.
« - ای خواب! ای پادشاه بر تمامیِ خدایان و بر تماميِ آدمیان! اگر روزی به سخن من گوش فرا داشتهای، امروز نیز گوش فرادار و خواستهام را به انجام رسان؛ من نیز هموارها تو خشنود و خوشدل خواهم بود. تا من به هماغوشی در کناز زئوس خفتم؛ تو دیدگانِ درخشان او را در زیرِ مژگانها بر هم نِه و وی را در خواب فروبر. من اورنگی زرّین را که هرگز سوده و پوده نخواهد شد، چونان ارمغان، به تو خواهم داد. هفائیستوس، پورِ لنگِ من، به ساختن آن همّت بر خواهد گماشت. در بنیادِ آن اورنگ، چارپایهای خواهد ساخت، پیوسته و هماهنگ با آن که تو خواهی توانست هر زمان که بر خوان خواهی نشست، پاهایِ پرفروغت را بر آن بنهی.»[4]
ایلیاد سرشار از نمادها و تصویرسازیهایی اینچنین است. فردیت قهرمان و انتخاب آگاهانه، حتی در مواجهه با مرگ. در قلمرو اسطوره و حماسه، ایلیاد همچنان درخشان است و خواندنش همچنان برای انسان امروز سرشار از لطف. هر قهرمان و هر خردهداستان نیز در جای خود درخورِ بررسی دقیق است و همچنان نکات تازهای میتوان در آن دید یا از آن استنباط کرد.
تعداد انگشتشماری کتاب وجود دارد که هر خواننده باید خواندن آن را تجربه کند. کتابهایی که نقطهی عطفی در فرهنگ بشری هستند. ایلیاد یکی از این کتابهاست. مضامین اصلی این داستان غمانگیز عزت، وفاداری، شکوه و انتقام است. هومر در این اثر پیچیدگی روانی و انسانگرایی را به زیبایی به تصویر کشیده است. صحنههای جنگ مانند یک فیلم مدرن، دلهرهآور و سریع ترسیم شده و هر مرگ نتیجهای دارد. هومر لحظهای به ما فرصت میدهد تا هر کسی را بشناسیم و درمیان غوغا دنبال کنیم که برای دیدار با خدایان یا مرگ به صحنه میرود.
در این یادداشت از کتابهای زیر بهره بردهام:
1. ایلیاد، هومر، مترجم: میرجلالالدین کزازی، نشر مرکز
2. نخستین فیلسوفان یونان، شرفالدین خراسانی، انتشارات علمی و فرهنگی
3. تاریخ فلسفه راتلج جلد اول، سی. سی. تایلور، مترجم: حسن مرتضوی، نشر چشمه
4. دربارهی نمایش، ژان پل سارتر، مترجم: ابوالحسن نجفی، نشر نیلوفر
5. درسگفتارهای ادبیات جهان، گرنت ال. وات، مترجم: ، مسعود فرهمندفر و دیگران، نشر نیلوفر
[1] - نخستین فیلسوفان یونان ص 239، شرفالدین خراسانی، انتشارات علمی و فرهنگی
[2] - همان ص 244
[3] - Harold Bloom ادیب و منتقد سرشناس آمریکایی
[4] - همان ص ۳۱۴
دیدگاه ها
بسیار عالی بود برای من که تازه این حماسه ی استثنایی را دارم میخونم راهگشا بود و مطالعات شما ستودنی است