ادبیات معاصر ایران را هیچگاه نمیتوان دست کم گرفت. نویسندگان معاصر بزرگ و توانمندی وجود دارند که مانند یک معلم خوش ذوق و خلاق به دانش آموزانشان درس اخلاق میدهند و افکار آنها را از خامی دور میکنند و پخته نگه میدارند. وجود نویسندگانی برجسته مانند محمود دولتآبادی، بزرگ علوی، هوشنگ گلشیری، صمد بهرنگی و بزرگان دیگری که نامشان در این چند خط مختصر نمیگنجد باعث شده تا شاهد آثار بی نظیری در ادبیات معاصر فارسی باشیم. رضا براهنی نیز یکی از بزرگان ادبیات فارسی است که لطافت کلام و قدرت افکارش زبانزد عام و خاص است. برای آثار برجستهی او را از هیچ جهت نمیتوان مثل و مانندی آورد و سبک و سیاق مخصوص خود را دارد. یکی از بهترین کتابهای او کتاب چاه به چاه است. اگر دنبال کتابی ساده و روان هستید و میخواهید برای مدتی از کتابهای سنگین و پیچیده دوری کنید رمان چاه به چاه گزینهی بسیار مناسبی است. نویسنده سعی کرده تا از لایههای آشکار و پنهان ادبیات پست مدرن فاصله بگیرد و به همان شکل رایج و سنتی بنویسد با اینحال تمام خلاقیت خود را برای نوشتن داستانی جذاب جمع کرده و روایت شیوا و ظریفی دارد. کتاب چاه به چاه در سال 1354 نخستین بار در خارج از کشور به چاپ رسید و پس از انقلاب اسلامی در کشور ایران نیز منتشر شد.
اواسط دههی پنجاه خورشیدی است. حمید بیست و هفت ساله، دانشجوی سال دوم دانشکده علوم اجتماعی بود که به علت بیپولی عضو سپاه دانش[1] شده است. تپانچهای را برای کمکخرج پدر و مادر پیرش میفروشد. تپانچه در اصل از داراییهای پدر بوده و مربوط به زمان میرزا کوچک خان است. از قضا تپانچه به دست چریکها افتاده و گویا با آن تروری صورت گرفته و به همین دلیل حمید به زندان ساواک افتاده است.
آخر از پشه نه کم باشد تنم
ملک نمرودی به پر برهم زنم
مولوی[2]
این بیت در شروع چاه به چاه[3] آمده است؛ در ادامه گویی قرار است بفهمیم که چه کسی قرار است «مُلک نمرودی» را بر هم زند. چاه به چاه، روایت اولشخصی از شکنجه و خفقان آن ایام است. داستان از زمانی شروع میشود که مأمورها در حال بردن حمید از تهران به گیلان هستند. حمید زیر شکنجه اعتراف کرده که تپانچه را به مادرش داده است؛ برای همین با مأمورها به گیلان میروند تا مدرک جرم را از مادرش بگیرند. زمان داستان در اصل در ۲۴ساعت میگذرد؛ اما ذهن حمید مدام دچار پرش میشود و ما را با این پرش فکری خود همراه میکند. ما هم همزمان با او، خاطراتش را چه در خانه و چه در زندان و با همبندیاش مرور میکنیم. داستان از زبان حمید گفته میشود؛ اما شخصیت مهمتری در داستان وجود دارد. نویسنده عقاید کلیدیاش را در کلام دکتر، همبندی حمید در زندان، گنجانده است.
توی شهرستان مثل تهران نیست. توی شهرستان آدم کتاب میخواند. چون یا باید تریاک بکشد یا باید عرق بخورد و قماربازی کند یا باید بیافتد دنبال زنها. همهی اینها پول میخواهد. میماند فقط کتاب خواندن. من هم کتاب میخواندم... (براهنی 1386:23)
حمید از سر جبر کتابهای زیادی خوانده؛ اما حضور آرمانی دکتر برای حمید بهاندازهی کتابهایش مهم است. دکتر برایش مثل کتاب ناطقی است که گهگاه به یاد حرفهایش میافتد؛ حتی به کمک حرفهای دکتر فکر میکند و تصمیم میگیرد.
وقتیکه دستگاه از من میخواست که بهش اعتماد کنم به یاد حرف دکتر میافتادم. دکتر میگفت به دستگاه اعتماد نکن؛ به کسی که به تو دروغ میگوید، به کسی که یکلحظه به تو میگوید مادر[...]! و لحظهی دیگر وقتیکه تو از ترس به او اعتماد کردهای، الکی به تو اعتماد میکند، هرگز اعتماد مکن. به کسی که دو نوع زبان دارد، دو نوع صدا دارد، با یک زبان و صدا تو را میکوبد و با زبان و صدای دیگر تو را مزورانه میبوسد تا تو را آمادهی جوخهی اعدام بکند، هرگز اعتماد نکن. (براهنی1386:50)
جذابیت چاه به چاه به قصهاش نیست؛ هرچند قصه هم بهنوبهی خود جذابیتهای منحصربهفردی دارد. قصهای که در آن واقعیت و خیال به طرز مشکوکی در هم آمیخته شده است. جذابیت اصلی در شیوهی نگارش و توصیف خاص رضا براهنی است. براهنی با نثری ساده و روان، صحنهها را به شکل خاصی توصیف میکند؛ انگار در شروع اثر در درون اتاق تاریکی قرار داریم و براهنی با ظرافت خاص خود، آرامآرام روزنههای نور را به داخل اتاق راه میدهد و اتاق به نحو دلپذیری روشن میشود. چشمهای ما هنگام مواجهه با فضایی ناشناخته ابتدا کلیت فضا را میبیند و بعد آرامآرام به روی جزئیات دقیق میشود و ممکن است بعضی چیزها را بیشتر و پررنگتر ببیند و بعضی دیگر را اصلاً مهم نداند؛ به همین قیاس، قلم براهنی در چاه به چاه به زیبایی در جای حمید قرارگرفته و همهچیز با گوش حمید شنیده شده و با چشمان او دیده میشود و از روی چیزهایی که خیلی اهمیت ندارند هم برای ایجاز بیشتر گذر میکند.
در واقع تصویرسازیهای قوی نویسنده باعث شده تا با رمانی خیالی روبهرو نباشیم و به مثابهی هرآنچه میخوانیم در ذهن خود دنیایی بسازیم. موضوع قابل توجه دیگر این است که نویسنده توانایی بالایی در انتقال احساسات دارد و هنگام مطالعه به خوبی متوجه این امر خواهیم شد. کتاب چاه به چاه را نمیتوان به طور خاص کتابی انقلابی خواند بلکه کتابی است که اهمیت شور و شعور و بینش را به خواننده نشان داده و این مسیر را برای او ترسیم میکند.
طوری ناخن میکشید که انگار ناخن را نمیکشد، بلکه تمیزترش میکند. اینور و آنورش را میچیند و درواقع «مانیکور»ش میکند. معلوم بود که خیلی از این کارها کرده بود. یکدفعه بیرونش نکشید. یک حس آزمایشگاهی داشت. انگار ناخن میکشید فقط برای ناخنکشیدن. عمل جراحی میکرد، هم آزمایش میکرد و هم میخواست اقرار بگیرد. ناخن را از ریشه سست کرد؛ مثل دندانپزشکی که دندان را یکدفعه نکشد، بلکه اول دندان را تکان بدهد به اینور و آنور و شلش کند. (براهنی 1386:25)
[1]- سپاه دانش، طرح رضا پهلوی برای از بین بردن بیسوادی در کشور بود که از سال ۱۳۴۲ خورشیدی عملی شد؛ در این طرح از افراد تحصیلکرده برای آموزش به افراد بیسواد استفاده میشد.
[2]- مثنوی معنوی ؛ دفتر دوم؛ بخش دهم.
[3]- چاه به چاه؛ رضا براهنی؛ انتشارات نگاه؛ تهران؛ 1386
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.