«روزی روزگاری پسری بود که دختری را دوست داشت، و خندهی او سؤالی بود که میخواست عمرش را صرف پاسخدادنش کند. دهسالشان که بود از او خواست باهاش ازدواج کند. یازدهساله که بودند برای اولین بار بوسیدش. سیزدهساله که بودند دعوایشان شد و سههفته با هم حرف نزدند. پانزدهساله که بودند دختر جای زخم روی سینهی چپش را به او نشان داد. عشقشان رازی بود که برای کسی برملا نمیکردند. او قول داد تا روزی که زنده است دختر دیگری را دوست نداشته باشد. دختر پرسید: اگر بمیرم چی؟ او گفت، حتی آن وقت هم. برای تولّد شانزدهسالگیاش یک لغتنامهی انگلیسی به دختر داده و با هم کلماتش را میآموختند. به مچ پایش اشاره میکرد و میپرسید این چیست؟ دختر توی لغتنامه دنبالش میگشت. به آرنجش اشاره میکرد و میگفت این چی؟ !elbow این دیگر چه کلمهای است؟ و او را میخنداند، به گوشش نگاه میکرد و میپرسید این چطور؟ دختر میگفت نمیدانم، و چراغقوّه را خاموش میکرد، آه میکشید و میخوابید. بعدها -وقتی اتفاقاتی افتاد که هرگز فکرش را هم نمیکردند- دختر برایش نوشت: کِی یاد میگیری که هر چیزی اسم ندارد؟»[۱]
عشق، از دست دادن و هویت موضوعات اصلی رمان نیکول کراوس است. عشق غالبترین موضوع رمان است. نه تنها عنوان رمان عشق است، بلکه درون مایه رمان نیز دارای همان مضمون است.
عشق لئو به آلمای لهستانیاش آنقدر زیاد است که او هرگز فراموش نمی کند، به او قول داده که برای همیشه منتظرش بماند و وقتی میگوید که او را دوست دارد، منظورش این است که اجازه نمیدهد چیزی مانع پرورش عشق به او شود.
و آغاز همهچیز، از یک اسم بود. یک اسم دخترانهی لهستانی؛ «آلما». دختری که به آمریکا میرود و پسری که در لهستان میماند. بعد از رفتن دختر، همهچیز فرومیپاشد. پسرْ سلّاخیشدنِ هزارانهزار یهودی هموطن را به چشم میبیند و به لطف ناآگاهانهی دختر، نجات پیدا میکند؛ آخر او زمان حملهی نیروهای اس.اس، طاقباز در درختزار دراز کشیده بود و به دختر فکر میکرد. پسر برای یافتن دختر به آمریکا میآید و اتفاقاً، برعکس داستانهای پُر سوز و گداز عاشقانهی دیگر، او را پیدا میکند؛ اما این همزمانْ اتمام و آغاز ماجراست.
«تاریخ عشق» از نیکول کراوس، یک داستان عاشقانهی معمولی نیست؛ داستان مرد کهنسالیست که با چنگ و دندان سعی دارد مرگ خود را به تعویق بیاندازد و داستان نویسندهایست که سالها قبل کتاب عجیبی نوشته. داستان دختر نوجوانیست که دنبال معشوقی برای مادر تنهایش میگردد، و در نهایت، داستان کتاب عجیبِ نویسنده است که سالها پس از گم شدن، دوباره پیدا شده و پیرمرد و دختر نوجوان را به هم وصل میکند. اتّصالی که از امر سادهای آغاز میشود؛ دخترک نوجوان را، درست مثل معشوقهی قدیمیِ پیرمرد، آلما میخوانند.
رمان به نرمی و آهستگی و رخوتِ یک پیرمرد دم مرگ آغاز میشود. فصل به فصل، راوی به راویِ دیگری تغییر میکند و حالا در فصل بعد، دختر نوجوانی به نام آلما راویست. ملال جای خود را به شور زندگی میدهد. آلما فکر میکند که مادرش بعد از مرگ پدرش نیاز به چیزی دارد که فقدان آن، باعث تنهاییاش شده؛ «مادرم حتّی وقتی ما دور و برش هستیم هم تنهاست.»[۲] نیاز به چیزی انتزاعی و عجیب به نام «عشق» که بشر قرنهاست -شاید از زمانهی هبوط آدم و حوّا از بهشت به زمین- بدون وجود آن نمیتواند زندگی کند.
تاریخ عشق از کلیشههای رایج دوری میکند. نه به مقدّسسازی عشق میپردازد و نه به نفرینیخواندن آن. عشقْ در این کتاب نه جهنّمی آلوده به شیاطین است و نه بهشتی شکوهمند و امن، بلکه بیشتر چیزیست شبیه به دنیا؛ همانقدر خاکستری و همانقدر تنیده در تار و پود زندگی و گمشده در ملال روزمره. تاریخ عشق بیشتر از آن که داستانی دربارهی عشق باشد، داستانی دربارهی زندگیست. داستان گرهخوردن سرنوشت دختری جوان، به پیرمردی که به خاطر نجات از مرگ، سالها نامرئی بودن را تمرین کرده و حالا برای دیده شدن و از یاد نرفتن، دست به هر کاری میزند؛ چه «نوشتن» باشد که نخستین راه انتخابیِ نویسندههاست برای فراموش نشدن، و چه عریان شدن جلوی گروهی نقّاشِ جوان، فقط برای این که تصویری از او بر روی کاغذهای طراحیشان رسم کنند.
تاریخ عشق یک رمان با شکوه با شخصیتهای پر زرق و برق است. آنها عاشق میشوند و میبازند، مبارزه میکنند و شکست میخورند و اگر خوش شانس باشند، یاد میگیرند که از تجربیاتشان درس بگیرند و زنده بمانند. برای آنها بقا مقصد نیست؛ بلکه یک سفر است. هیچ درمان جادویی و پایان کاری وجود ندارد. کراوس به ما یادآوری میکند که تمام آنچه ما واقعاً میخواهیم این است که دوست داشته شویم، در خاطر عزیزانمان بمانیم و کسانی را به خاطر بسپاریم که ما را دوست میدارند.
کتاب در هنگام چاپ موفق و پرفروش بود و برای نویسندهاش شهرت و جوایز فراوانی به ارمغان آورد. در ایران با ترجمهی دلنشین و روان ترانه علیدوستی به چاپ رسید و لابد به خاطر شهرت جهانی کتاب و نام مترجمش، فروش نسبتاً موفقی داشت. در نهایت، خواننده چه کتاب را دوست داشته باشد و چه نه، چه روایت معماگون و تودرتو را تاب بیاورد و چه نه، اگر کتاب را به انتها برساند ممکن است خود را در حالی بیابد که فقدان چیزی را حس میکند، اما نمیداند که آن چیز چیست. حسی مشابه وقتی که عزیزی را از دست میدهیم، یا آن حس که بعد از خواندن شعری زیبا و عجیب به آدم دست میدهد، یا دیدن دختری زیبارو و دستنیافتنی، جورابشلواری آبی به پا، در باغ وحش.
-: «جورابشلواری آبی پایش بود …او را در باغوحش جلوی قفس شامپانزه دیدم، و جورابشلواری آبی روشن پایش بود. و با خودم گفتم؛ این دختریست که با او ازدواج خواهم کرد.»
-: «به خاطر جورابشلواریش؟»
-: «بله. نور به شکلِ خیلی زیبایی بر او میتابید.»[۳]
یکی از ویژگی های کتاب "تاریخ عشق" این است که کنایههای موضوعی قابل توجهی به کتابهای ادبی در آن وجود دارد، نویسنده تحت تاثیر پدران ادبیات بوده و به خوبی به این اثرپذیری خود از آنها اشاره میکند. از آیزاک بابل (1894- 1940) و از نویسنده لهستانی، برونو شولتز (1892-1942) و کتاب کلاسیکش با نام "خیابان تمساح" بارها در کتاب نام برده شده است. از نیکانور پارا (1914- 2018) که کتاب او دربارهی ضدشعرها توسط شارلوت سینگر به انگلیسی برگردانده شده نیز مورد اشاره است. شاید بتوان ردپایی از دن کیشوت را نیز در کتاب حس کرد، چرا که همانگونه که در رمان تاریخ عشق، گلچینهایی از کتابی با همین نام وجود دارد، در کتاب دن کیشوت نیز گلچینهایی از داستانها وجود دارد. سایر اشارات ادبی مهم در کتاب شامل ارجاع به جیمز جویس، فرانتس کافکا، آنتوان دوسن اگزوپری، لئو تولستوی، روبن داریو و پابلو نرودا است. اینکه نام پسر لئو "آیزاک" و فامیلی آلما "سینگر" است، شاید اشاره غیرمستقیمی به "آیزاک باشویس سینگر" باشد. همچنین نویسنده اسپانیایی "میگل اونامونو" داستان کوتاهی با نام "تاریخ عشق" منتشر کرده بود.
تاریخ عشق یک رمان عاشقانه است که جزو ادبیات پست مدرن محسوب شده و یک اثر روانشناسانه است. رمان پست مدرن، رمانی است که تکهتکه، دارای پارادوکس، راویان غیرقابل اطمینان، پلاتهای غیرواقعی، نقیضه گویی، پارانویا، طنز سیاه و خودارجاعی است. دراین سبک، نویسنده یک تعریف یا یک سبک از هنر و ادبیات را نمیپذیرد و مرزهای بین این تعاریف را در اثر خود ازمیان برمیدارد.
[۱]: کراوس (۱۳۹۷)، تاریخ عشق، چاپ پانزدهم، تهران: نشر مرکز.
[۲]: همان.
[۳]: همان.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.