با نقاشی‌های سقف، که در هوا معلّق مانده بودند.

مروری بر کتاب یک محاکمه نوشته‌ی جووانّی ورگا

سید احسان صدرائی

دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۸

کتاب یک محاکمه

«و شما آن دستمال را به من هدیه دادید، قبل از اینکه از اینجا بروم؛ و خدا می‌داند چه‌قدر اشک توی آن ریختم به خاطر این همه دور شدن از اینجا به جایی که حتا اسمی هم از دهکده‌ی ما نشنیده بودند. حالا خدانگهدار، نیا لولا حساب کتاب‌مان را پاک می‌کنیم. انگار بارانی باریده و نباریده و دوستی ما به پایان رسیده.»[1]

نیا لولا به چاروادار شوهر می‌کند و یکشنبه‌ها به مهتابی بالا-خانه می‌آید و دست‌هایش را روی شکمش می‌گذارد تا انگشتری‌های طلایش را همه ببیند که شوهرش به او هدیه کرده است، را همه ببینند. توُریدّو همچنان به گذشتن ادامه می‌دهد، با پیپ در دهان و دست‌ها در جیب، با ظاهری بی‌تفاوت؛ و به دخترها زل می‌زند؛ امّا در درونش خون خونش را می‌خورد که شوهر لولا آن همه طلا دارد؛ و لولا وقتی او می‌گذرد تظاهر می‌کند او را ندیده است. داستان دلاوریِ روستائی در این نقطه به اوج خود می‌رسد: داستان پسری که از خدمت نظام وظیفه بازمی‌گردد و با وجود تمام محبوبیتی که در میان دختران شهر دارد، نمی‌تواند به وصالِ محبوبِ خویش برسد؛ چرا که لولا حالا عروسِ یکی از اهالیِ لی‌کودیا است. دلاوریِ روستائی یکی از مشهورترین و مهم‌ترین داستان‌های جووانّی ورگا، نویسنده و بنیان‌گذار مکتب وریسم، است. وریسم یا واقع‌گرایی محض، نام مکتب ادبی اروپایی و تقلید و تلفیقی از مکتب رئالیسم و ناتورالیسم فرانسه است. وریسم –برخلاف ناتورالیسم فرانسه که در جامعه‌ای صنعتی و با مضمون شهری توسعه می‌یافت- پس‌زمینه‌ای بیشتر روستایی داشت. «تفکر وریست‌ها بسیار بدبینانه و ناامیدانه بود. آن‌ها باور داشتند که گشایش در شرایط زندگی طبقات نیازمند و وابسته غیرممکن به نظر می‌آید: در آثار آنان زمانی که یک شخصیت از این طبقات در جستجوی پیشرفت در اجتماع بود، تلاش او معمولا همیشه به یک تراژدی ختم می‌شد.»[2] ورگا می‌کوشد تا به ممکن‌ترین و عینی‌ترین شکل حقیقت زندگی سیسیلی را به تصویر بکشد؛ نویسندگان سیسیلی مهم‌ترین نمایندگان وریسم بودند. آن‌ها برای رسیدن به این هدف، راوی را در پسِ روایت‌ها پنهان می‌کنند تا از هرگونه اظهار نظر و دخالت احساسی جلوگیری کنند. راوی بدلِ شخصیت نویسنده نیست و بدل به یک راوی مردمی می‌شود: صدایی که به جهان فکری، ارزشی و اعتقادی روستایی سیسیلی تعلق دارد.

یک محاکمه مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه جووانی ورگا است که با داستانی به همین نام (یک محاکمه) آغاز می‌شود. داستان درباره‌ی دعویِ مهمی است که در آسی‌زه بر سر زبان‌ها افتاده: درباره‌ی باربری که به خاطر حسادت، رقیب خود را، جوانی سر به‌راه و پدر خانواده، به قتل رسانده بود. همه‌چیز در دادگاه اتفاق می‌افتد؛ در میان جمعیتی درنده‌خو که خواهان به کیفر رسیدن قاتلی هستند که پریده‌رنگ و لت و پار از کشمکش با ژاندارم‌هایی است در زندان کتکش می‌زدند. داستان در نقطه‌ای که شاهدی مخالف احضار می‌شود، به اوج می‌رسد؛ «معشوقه‌ای که آن دو مرد به خاطر او ضربه‌های چاقو را حَکَم خود قرار داده بودند. بنده‌خدائی بدون نام، بدون سن، و بیش‌وکم بدون جذبه‌ی زنانه‌گی؛ بلند قد، سیاه سوخته، لاغرِ استخوانی، تحلیل رفته از نداری و عادت‌های ناپسند؛ که فقط چشم‌های سوزانی هنوز برایش به‌جا مانده بود.»[3] چشم‌هایی منزجرکننده که دادستان را وادار ساخته بود تا او را احضار کند.

داستان بعدی (اشکِ اشیاء) درباره‌ی خانه‌ای رها شده است؛ خانه‌ای که در شب‌های بلند بارانی زمستان، هنگامی که مهتاب هنوز سرد نشده‌ی ماه مارس نمای خاموش آن را سفید می‌کرد، در اتاقی به رنگ زرد، از پشت پرده‌ی توری فقیرانه‌ی آویخته از پشت پنجره‌اش، سایه‌های سیاهی را نمایان می‌کرد که بی‌درنگ از هم وا می‌رفتند. در شبی بهاری، ناگهان، از خیابان سوت و کور، صدای زنگ درِ خانه، صدای قدم‌ها و نجواهایی به گوش رسید که از عزیمتی بزرگ خبر می‌داد؛ «نزدیکان ظاهر شدند، برخی زانو زده، با چراغ در دست؛ و جمعیّت پائین درِ خانه، که هر دو لنگه‌‌ی آن از هم گشوده بود، در میان فانوس‌هائی که تلوتلوخوران پیش می‌رفتند، ازدحام کردند.»[4] همه برای بدرقه آمده بودند. پس از آن، همه‌ی آن‌ها، به راه افتادند و رفتند. خانه، انگار برای سوگواریِ عظیمی، همچنان روشن و سوت و کور باقی ماند. تمام داستان نقلِ اتفاقاتی است که بر سر خانه می‌آید؛ خانه‌ای با دیوارهای شکم‌دریده، اتاق‌های برهنه و رها شده با نقاشی‌های سقف، که در هوا معلّق مانده بودند.

دی. اچ. لارنس، نویسنده، شاعر و از چهره‌های معتبر ادبیات انگلستان (1885-1930)، ورگا را استادی بزرگ در داستان کوتاه می‌داند؛ او مجموعه‌ی دلاوریِ روستائی را شامل بعضی از بهترین داستان‌های کوتاهی می‌داند که مانند داستان‌های چخوف پُر کشش هستند. او حتی پا را پیش‌تر می‌گذارد و داستان‌های ورگا را به نوشته‌های چخوف ترجیح می‌دهد و درباره‌ی ورگا می‌نویسد که:«می‌گویند بی‌اندازه دلگزا[5]ست؛ به‌اندازه‌ی نصف مقدار یأس‌آور بودن چخوف یأس‌آور نیست. من از سلیقه‌ی عمومی سر در نمی‌آورم.»[6]


[1] یک محاکمه، جووانّی ورگا، به‌ترجمه م. طاهر نوکنده، نشر آوانوشت

[2] ناتورالیسم و وریسم: یک رویکرد و دو نگاه (ایتالیا و فرانسه)، روبرتو کارنرو، به‌ترجمه عباس سیاوش،

[3] همان

[4] همان

[5] دل‌آزار

[6] چاپ شده در مجله‌ی اُمنی‌بوس، 9 اکتبر 1937 (دی.اچ.لارنس، یک محاکمه، جووانّی ورگا، به‌ترجمه م. طاهر نوکنده، نشر آوانوشت)

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

داستان اشک اشیاء درباره خانه ای رها شده است؛ خانه ای که در شب های بلند بارانی زمستان، هنگامی که مهتاب هنوز سرد نشده ماه مارس نمای خاموش آن را سفید می کرد، در اتاقی به رنگ زرد، از پشت پرده توری فقیرانه آویخته از پشت پنجره اش، سایه های سیاهی را نمایان می کرد که بی درنگ از هم وا می رفتند.

وریسم یا واقع گرایی محض، نام مکتب ادبی اروپایی و تقلید و تلفیقی از مکتب رئالیسم و ناتورالیسم فرانسه است. وریسم –برخلاف ناتورالیسم فرانسه که در جامعه ای صنعتی و با مضمون شهری توسعه می یافت- پس زمینه ای بیشتر روستایی داشت.

مطالب پیشنهادی

آویختن به دست‌های قهرمان

آویختن به دست‌های قهرمان

مروری بر کتاب ارلاندو نوشته‌ی ویرجینیا وولف

والسی برای خداحافظی

والسی برای خداحافظی

مروری بر کتاب مهمانی خداحافظی نوشته‌ی میلان کوندرا

به من اجازه دهید که بمیرم

به من اجازه دهید که بمیرم

کوتاه درباره‌ی کتاب یک زن بدبخت نوشته‌ی ریچارد براتیگان

کتاب های پیشنهادی