نسیم وهابی نویسنده و مدرس حوزۀ تخصصی کتابفروشی و انتشارات است. سالهاست مهاجر است و پرداختن به این موضوع و تجربههایش، یکی از پر رنگ ترین دغدغههای اوست. پیش از این مجموعه داستان یادم میآید را به چاپ رسانده. توجه به خاطرات پیش از مهاجرت و نوستالژیهایی که در ذهن یک مهاجر، ابدی شدهاند از جمله موضوعاتی هستند که در آن مجموعه به آنها پرداخته شده است. دومین مجموعه داستان نویسنده که به زبان فارسی منتشر شده، خاطرات یک دروغگو نام دارد. تمام داستانهای این مجموعه به موضوع مهاجرت نمیپردازند و بعضی از آنها همانطور که گفته شد، مثل مجموعه داستان قبلی نویسنده یادآوریهایی هستند از دوران پیش از مهاجرت. نسیم وهابی در یکی از مصاحبههایش به این موضوع که «مهاجرت نوعی از تجربهی مرگ است» اشاره میکند. تشبیه تجربۀ رفتن از سرزمین مادری به تجربۀ مرگ و دوری ابدی، مسالهای که از طرح روی جلد تا آخرین داستان را در بر میگیرد. گهوارهای که از تیغ برنده و ترسناکی ساخته شده و موجودی کوچک به اندازهی یک کودک را حمل میکند. خون از لبههای تیغ روانه شده و بر چرخهای کالسکه و روی زمین میچکد. زنی شبیه به پرستار کالسکه را هل میدهد بی آنکه به خون جاری شده و درد کودک توجهی نشان دهد. تصویر میتواند تداعی کنندۀ کشیدن چمدان باشد. مهاجر در حالی که قلب تکه پارهاش را در چمدان مخفی کرده، با ظاهری سرد به سمت مقصدش میرود و ردپایش بر دلتنگیها و اشکها به جا میماند.
اولین داستان مجموعه: «ما و خوراک» به سیر تغییرات عادات غذایی یک خانواده در 6 دهه میپردازد. از عبدالله خان که حتی برای غذای باقی مانده از روز قبل ارزش قائل است تا راوی داستان که لذت غذا خوردن و سیر شدن را نوعی رنج قلمداد میکند. گرفتن رد این ماجرا در طی سالهای مختلف و تاثیر مردسالاری و قراردادهای اجتماعی بر این اتفاق طبیعی، روایتی جذاب و خواندنی ساخته است.
داستان دوم: «آتش بازی» مثل «پل مویین»، «خاطرات یک دروغگو»، «آسمان تهران»، «چشمهای پر از بهار و پاییز»، «بوکر یا هیپر»، «خروس و روباه» و «پنج روز آخر یک مرده» به طور مستقیم با مهاجران و موضوع مهاجرت در ارتباط هستند. در این داستان با خاطراتی روبرو هستیم که مهاجر داستان را حتی در میان جشن و پایکوبی رها نمیکند و همه چیز مثل نشانههایی عمل میکنند تا او را به یاد روزهای تلخ وطنش بیندازد.
«پل مویین» خاطرهای است از روزهای مهاجرت دانشجویی به اروپا تا تمام شدن سختی راه و به مقصد رسیدن. خاطرات کورن فلکس به عنوان وعدهی غذای اصلی و کار در مک دونالد که انگار قسمتی جدا نشدنی از آغاز زندگی در غربت در تمام دورانها است.
«خاطرات یک دروغگو» داستان زن مهاجری است که دروغ برایش مثل ابزاری برای رسیدن به اهدافش نیست بلکه راهی است که از طریق آن خیال آدمها را راحت کند، تسکینشان دهد، سرگرمشان کند و یا جنبههایی از واقعیت را نشانشان دهد که هرگز ندیدهاند.
«آسمان تهران» شرح گشت زنی یک روح در فرودگاه است، هنگامی که مسافران پروازی از فرانسه به سمت تهران در انتظار باز شدن گیت هستند. زنان و مردان مهاجری که به دیدن اقوامشان میروند، زنان و مردانی که در سفر هستند و حالا به خانه میروند، پیرزن و پیرمردی که بعد از دیدار با فرزندانشان به شهر خودشان بازمیگردند، زنی که پدرش کیلومترها دور از او به خاک سپرده میشود، دانشجویان و کارآموزانی که از حالا به بعد قرار است با خاطرات تازهشان از فرانسه زندگی کنند و معنی همه چیز را طور دیگری بفهمند.
«چشمهای پر از بهار و پاییز» روایت مرد مهاجری است که دیگر حتی نمیتواند بگوید اهل کجاست. کشورش از بین رفته و زبان مادری در ذهنش روز به روز کم رنگ تر میشود. آرزوهای کوچکی دارد که به همهشان میرسد و زندگیاش در میان چهار زبان تمام میشود.
«بوکر یا هیپر» داستان سختیهای وارد شدن به جهان جدید و جنگیدن برای از دست ندادن انگیزههاست و در «خروس و روباه» نویسنده نگاهی به رابطهی زوجی سالمند در غربت میاندازد و در نهایت داستان «پنج روز آخر یک مرده» که میتواند شرح دل نگرانیهای یک مهاجر نسبت به زندگی عزیزانش بدون حضور او باشد.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.