«رسیدن به این نتیجه که میان مجرمان و قربانیانشان هیچ تفاوتی وجود ندارد، رسیدن به حالتی است که از هر گونه امیدی دست میشویی، و این عزیزم، یکی از تعاریف جهنم است.» [1]
مهمانی خداحافظی، رمانیست به قلم نویسندۀ زادۀ چک و تبعید شده به فرانسه، میلان کوندرا. رمانی تشکیلشده از پنج فصل، که هر فصل آنْ روایتِ یک روز از پنج روز زندگی شخصیتهای داستان در مکانی کوچک است. شخصیتهای متعدّد و گوناگون رمانْ هر کدام واقعهای در پیش دارند و در میانۀ داستانِ خود، به شخصیتهای دیگر مربوط میشوند؛ بی آنکه نویسنده از پرداخت شخصیت و داستان تکتکشان غافل شود.
داستان در شهری کوچک میگذرد. شهری که به واسطۀ چشمهی آب معدنی معروفش، به استراحتگاهی درمانی برای زنان نازا و مردانی که بیماری قلبی دارند تبدیل شده. در کشوری با حکومتی توتالیتر و در فضایی کدر و خفقانآور، روزنا پرستار جوان و زیباییست و در استراحتگاه کار میکند. او متوجّه میشود از نوازندۀ ترومپت معروفی که مدّتها پیش برای اجرا به شهر کوچک آنها آمده و شبی را با او گذرانده، باردار است.
یاکوب، که قبلتر زندانیای سیاسی بوده، بالاخره اجازهی خروج از کشور را پیدا کرده و دیگر نمیخواهد به این کشور بازگردد؛ کشوری که سالها برای آن جنگیده و هیچگاه بهبودی در آن حاصل نشده. یاکوب برای وداع با دوستان قدیمی خود به این شهر کوچک میآید و روز آخری که قرار است در وطن بماند، برای اولینبار عاشق زنی میشود.
دکتر اسکرتا، دکترِ زنان استراحتگاه، دوست قدیمی یاکوب است که اعتقاد دارد «بشریت به میزان شگفتانگیزی آدم احمق تولید میکند. آدم هر قدر خرفتتر باشد بیشتر آرزوی تولیدمثل کردن دارد. آدمهای بهتر حداکثر یک بچّه درست میکند و بهترینشان به این نتیجه میرسند که اصلاً تولیدمثل نکنند.» [2] اسکرتا با همین رؤیای آرمانشهری، به زنانی که برای درمان نازاییشان به او مراجعه میکنند مخفیانه اسپرم خود را تزریق میکند تا ژن خود را تکثیر کند. او که از دوستان قدیمی و وفادار یاکوب است، سالها قبل برای او قرصی سمّی ساخته تا یاکوب بتواند مرگ و زندگی خود را در دستانش بگیرد و هر موقع دلش خواست خودکشی کند؛ امّا این قرص طی اتفاقی به دست آدم اشتباه میافتد.
دیگری، بارتلف، مرد آمریکاییِ معتقدیست که عقیده دارد باید از زندگی خود نهایت استفاده را ببرد. او عشق به زنان و شراب خوب و لذّتبردن از زندگی و ثروت خود را مغایر با دیندوستی و مسیحیت نمیبیند؛ «عشق زیاده از حدّ شما به همسرتان تأیید بیاحساسی شما نسبت به دیگران نیست بلکه منشأ آن است. چون همسرتان برایتان همهچیز است، تمام زنهای دیگر هیچاند. امّا این کفری کبیر، بیاحترامی عظیمی به مخلوقات خداوند است. دوست عزیزم، چنین عشقی ارتداد است.» [3]
مهمانی خداحافظی، داستانیست تشکیلشده از تمامی این شخصیتها. شخصیتهای متعدّدی که در مسیر داستانْ با هم تلاقی میکنند، ناخواسته به هم ضربه میزنند و یا یکدیگر را نجات میدهند. شخصیتهایی که همگی تنها به یک دلیل به هم مرتبط میشوند: تصادف.
مهمانی خداحافظی یکی رمان های میلان کوندرا نویسندهی اهل چکسلواکی است. رمان های دیگر این نویسنده با عناوین “هویت"، ”عشق های خنده دار" و “ژاک و اربابش” به فارسی ترجمه شده است.
مهمانی خداحافظی
[۱]: کوندرا (۱۳۹۳)، مهمانی خداحافظی، چاپ هشتم، تهران: نشر روشنگران و مطالعات زنان.
[۲]: همان.
[۳]: همان.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.