کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی دیدن از چشم نابینای بینا است. دیدن باطعمها، بوها، ابعاد، صداها و کیفیتی متفاوت از جهان کش آمده در یک خانه. دختر در پنج سالگی، بر اثر فرو رفتن گل عاقرقرحا در چشمانش نابینا میشود؛ هفده سال میگذرد و روایت در زمان حال و گذشته در جریان است. مادر و دختر در خانه برای ادامهی زندگی گیاهان دارویی خشک میکنند؛ بسته بندی میکنند و کتاب میخوانند. مادر هرچه به عمرش دیده برای دختر توصیف میکند و دختر هرچه لمس کرده، بو کشیده و درک کرده برای خواننده! هر سیمی را که زر کرده: « مادر میگوید کیمیاگری هنر است، چیزی شبیه نوشتن. نمیشود در این جهان چیز پستی را به چیز با ارزشی تبدیل کرد مگر آنکه اول این کار را در جهان درون انجام داد» . اما دنیا تاریک است هم در جهان دختر هم در جهان توصیف شده برای خواننده. دختر با زندانبان مهربانش بر جهانی دیگر تمرکز کرده است: «مادر میگوید به جای چیزهای بزرگ باید بر چیزهای کوچک تمرکز کرد. میگوید راز رستگاری بشر همین است راههایی از قید وسواس ذهنی برای چیزِ دیگری بودن. زندگی در چیزهای کوچک گسترده است. یعنی همین چیزهای روزمره کسالت بار. هر وقت گرفتار افکار دردناکی میشوم که مثلا چرا بورخس نیستم و تا کی باید عمرم را صرف جدا کردن برگ رزاقی از ساقه و کوبیدن گُل در هاون کنم، یاد این حرف مادر میافتم که اگر یاد بگیرم معنای همین کارهای کوچک را بفهمم، زندگی حقیقی یا همان چیز که روح ساری در جهان مینامندش، درونم به راه می افتد».
در راهنمای مردن با گیاهان دارویی سالهای زندگی نویسنده با خواندن کتاب توسط مادر و توصیف جزییات بیپایان دنیا میگذرد . دختر سعی در فتح دنیا با بدست آوردن ابعاد هرچیز دارد. دختر تنها دوبار از خانه خارج میشود و همین کافی است تا ابعاد همه چیز بهم بریزد. در کتاب جزئیات بسیاری وجود دارد که با فهم آن میتوان با کلیت روایت و در آخر، جهان روای هماهنگ شد. با خروج از خانه و سفر به کاشان نظم زندگی و ابعاد دنیا بهم میریزد و پس از برگشت از سفر همه چیز بوی کتان می دهد. در خانه همه چیز سرجایش هست بجز دختر که عوض شده است.جهان مجاور دختر نیز به مرور درونش رسوب کرده است. مادر شبحی مهربان است که حس خواننده و دختر به او به ملقمهای از عشق و تنفر تبدیل شده است و انتظار از دانستن چرا؟ گذشته چگونه گذشته است و چرا به اینجا رسیده است؟
کتاب ساختاری جدید و خلاق دارد و ادبیات سورئال را به یاد میآورد. داری جزئیات و لایههای متعدد معنایی است. زمان درهم است و با پس و پیش آوردن اتفاقها عنصر جذابی در روایت داستان به خواننده عرضه میکند. فضاسازی آن هم جذاب و بدیع است. ورود شخصیت بورخس و شیخ بوعلی سینا در میانه داستان که با او سخن میگویند، موقعیت های خاصی را به وجود میآورد. جان کلام هر بخش از کتاب در نام گذاری آن بخش استفاده شده است و ذهن غریب روای داستان، قصه گویی و فلسفیدن را باهم درآمیخته است.
عطیه عطارزاده (متولد 1363) شاعر، نویسنده، مستندساز و نقاش معاصر است. شخصیت اصلی آثار او زنانی هستند که معمولا جایی در واقعیت با آنها ملاقات کرده است. شخصیت اصلی این داستان دختر نابینایی بوده که عطیه عطارزاده به مدت یک سال با او در ارتباط بوده و با این پرسش مهم روبهرو میشود که چگونه با حس لامسه، چشایی، شنوایی و بویایی میتوان دید؟ عطارزاده از خلال نوشتن این رمان به دنبال آن میگردد که چطور میتوان با نابینایی جهان خود را تصویر کرد؟ چگونه جهان نزد یک زن نابینا فهم میشود؟ تامل کردن، برای زنی که از کودکی نمیدیده است، چه رنگ و فضایی دارد؟ فضای اجتماعی در آثار این نویسنده جوان پررنگ است.
"من٬ شماره سه" کتاب دیگری از عطیه عطار زاده است که می توانید از سایت آوانگارد خریداری نمایید.
عطیه عطارزاده، راهنمای مردن با گیاهان دارویی، چاپ بیست و هفتم ، نشر چشمه
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.