فریدا کالو، نقاش مکزیکیِ قرن بیستم است که در طول زندگی دردآمیزش اتوپرترههایی ستودنی خلق کرده. او در نوجوانی طی تصادفی چنان آسیب دید که تا مدت طولانی نمیتوانست راه برود. تصادفی که نقطه عطفی در زندگیاش بود و باعث شد بعد از آن به نقاشی روی آورد. او نقاشیهایش را برای دیهگو ریورا میبرد. ریورا نقاشی بود که در زمان خودش به خاطر نقاشی دیواری بسیار شناخته و تحسین میشد. فریدا از او خواست تا دربارۀ نقاشیهایش نظر بدهد و این شروع آشنایی آن دو با یکدیگر بود. آشنایی که درنهایت به ازدواج فریدا و دیهگو ختم شد.
سیاری از اشعار به وقایع پر از درد جسمی و روحی زندگی کالو میپردازند؛ اما با این حال، ما میتوانیم جنبه خوش بینی کالو را بین کلمات مشاهده کنیم. او زندگی را دوست داشت و در آغوش میکشید. برای معنا دادن به اشیا نقاشی میکشید و به دنیای اطرافش علاقهمند بود. وقتی بیعدالتی میدید، واکنش نشان میداد. این اشعار بیشتر دیدگاه امپرسیونیستی زندگی کالو را نمایش میدهند.
زندهباد زندگی کتابی است که قرار بود نمایشنامهای با چهار شخصیت (فریدا کالو، دیهگو ریورا، تروتسکی و کریستیانا) باشد، اما خروجی آن مونولوگی از زبان خود فریدا شد. درواقع این کتاب یک اتوبیوگرافیست که خود فریدا آن را ننوشته است.
همزیستی این دو نقاش در قالب ازدواج، تأثیر زیادی بر روی کار هر دو گذاشت. تفاوتهایشان اما کاملاً آشکار بود. دیهگو از جهانی بزرگتر میگفت و فریدا در دنیای خود جهانی بزرگ خلق میکرد. خانه مشترک آنها هم که مشهور به اتاق آبی است، تبدیل به موزه شده وخوشبختانه آثار فریدا کالو به خوبی در آن نگهداری شدهاند. اتاق آبی اکنون در همان وضعیت زمان زندگی فریدا نگهداری میشود و در آن میتوان نشانههایی فراوان از جنگ و آرمانهای سیاسی آمیخته با خاطرات فرهنگی، اجتماعی و هنری را مشاهده کرد.
سرانجام فریدا در سال ۱۹۵۴ بر اثر انسداد جریان خون درگذشت یا به قول خودش تسلیم پلونا [۱] شد.
پینو کاکوچی در این کتاب با زبان فریدا از رنج میگوید؛ رنج عشق، یعنی دیهگو و نقاشی. از مثلث عاشقانۀ فریدا، دیهگو و نقاشی که گاه متزلزل میشد اما هیچوقت فرو نپاشید. هر دوی آنها با دیگران روابطی داشتند و از هم دلگیر میشدند، اما باز چیزی مشترک، یعنی نقاشی، آنها را به سمت هم میکشاند. نقاشی مهمترین ضلع این مثلث بود.
گویا دغدغۀ نویسنده از نوشتن این مونولوگ خلق متنی برای اجرا نبوده است، زیرا نه ریتم یک نمایشنامه در آن رعایت شده و نه توصیف صحنهها چناناند که از یک نمایشنامه انتظار میرود. او تنها دیدگاهی احساسی دربارۀ مرگ، زندگی و حتی کمونیسم را از زبان فریدا روایت میکند. فریدایی که خود همواره نگاهی تلخ به زندگی دارد؛ نگاهی برآمده از اتفاقاتی مثل تصادف و خیانتهای مکرر دیهگو.
اما بخش دوم کتاب مستندات بیشتری از زندگی و مرگ فریدا، رابطهاش با دیهگو، نقاشی، کمونیسم و پلونا که او همیشه آن را میستود روایت میکند. نگاهی که در این بخش از زندگی فریدا به خواننده ارائه میشود واقعی و قابل استناد اما بسیار موجز است. در نهایت نویسنده چند صفحهای از رابطۀ خودش با فریدا میگوید و از اینکه چرا دست به تحریر این کتاب زده است. تعدادی از نقاشیهای فریدا نیز در میان صفحات کتاب مشاهده می شود. با وجود این، در این کتاب به سبک فریدا در نقاشی و تغییر رویههایی که در آن میدهد، اشاره نمیشود و در عین حال خواندن این کتاب برای مخاطبی که دانستن دربارۀ زندگی فریدا به اندازۀ دانستن دربارۀ نقاشیهاش جذاب است، میتواند انتخاب مناسبی باشد.
[۱] آتشفشانی وسیع در نیکاراگوئه در جنوب مکزیک که فریدا آن را به مرگ تشبیه میکند.
شرح عکس: نقاشی زندهباد زندگی، هندوانهها، ۱۹۵۴ / آخرین اثر فریدا کالو قبل از مرگش
پینو کاکوچی، زندهباد زندگی، چاپ اول ،مترجم نیکو عسگری ، نشر ثالث
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.