متأسفم که اجازه دادم بری

معرفی کتاب قول شرف نوشته‌ی ماریون دین بوئر

مائده ذوالفقاری

چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳

عکس روی جلد کتاب قول شرف (On My Honor)
عکس روی جلد کتاب قول شرف (On My Honor)

تونی و جوئل از کودکی یکدیگر را می‌شناسند و مثل دو برادر تا ۱۲ سالگی‌شان با هم بوده‌اند. پدر و مادر جوئل هر دو شاغل هستند و مادر تونی خانم زابرینسکی پرستار بچه‌هاست. مادر تونی از جوئل و برادر چهارساله‌اش مراقبت می‌کند و همین باعث شده تونی و جوئل مثل دو برادر کنار هم به سرگرمی‌های مخصوص خودشان بپردازند. همیشه اما حرف، حرف تونی است و جوئل هم با این رفتار و یکدندگی تونی کنار آمده است.

داستان با یک گفت‌و‌گو آغاز می‌شود: «جوئل گفت: "چی؟! از پرتگاه‌های استارودراک بالا بریم؟ حتماً داری شوخی می‌کنی!" و از تصور صعود از پرتگاه‌های شیب‌دار رودخانه‌ی پارک ملی، مهره‌های پشتش تیر کشیدند. حیرت‌زده به تونی نگاه کرد و ادامه داد:"پارسال یه نفر که داشت از اون‌جا بالا می‌رفت، کشته شد! یادت نیست؟" تونی شانه‌اش را بالا انداخت. روی دوچرخه‌ی قراضه‌اش پرید و در حالی که چرخ جلو آن را بلند کرده، روی چرخ عقبش به آرامی سواری می‌خورد، گفت:" از کجا معلومه که اون پسره واقعاً موقع بالا رفتن از پرتگاه کشته شده باشه؟ ممکنه از قله افتاده باشه... یا حتی خودش پایین پریده باشه." جوئل روی دوچرخه‌اش خم شد و همچنان که در خیال، گردوخاک سپر آن را پاک می‌کرد گفت:"خب، اگه تو می‌خوای تا پارک رکاب بزنی و بعد هم از اون پرتگاه‌های خطرناک بالا بری، بنده نیستم! این کار احمقانه است." و سعی کرد خیلی جدی باشد. شاید برای یک‌بار هم که شده، می‌توانست دوستش را از یکی از افکار بیهوده‌اش منصرف کند.»

جوئل به امید این‌که پدرش اجازه ندهد همراه تونی راهی خانه‌شان می‌شود. ولی پدرش هرچه می‌گوید آن دو بهانه‌ای می‌آورند و جوئل مدام در ذهن خود دعا می‌کند که ای‌کاش پدرش مثل پدرهای دیگر قاطع و محکم بگوید«نه». این اتفاق نمی‌افتد و در بین راه تونی نظرش عوض می‌شود و فکر شنا در رودخانه، جای بالا رفتن از صخره‌ها را می‌گیرد و بعد از آن که جوئل راضی به شنا می‌شود ورق داستان با یک شوک تکان‌دهنده، برمی‌گردد.

در لحظاتی شاهد سردرگمی و ترسی که ممکن است بر یک نوجوان ۱۲ ساله بگذرد هستیم و مخاطب در تک‌تک لحظه‌ها همراه جوئل می‌شود و تا پایان داستان کتاب را زمین نمی‌گذارد.

بزرگ‌ترین درسی که از این داستان می‌شود گرفت توانایی «نه» گفتن و ضرورت آموزش این مهارت اجتماعی توسط والدین است. همچنین داشتن اعتمادبه‌نفس برای گفتن آنچه که عمیقاً خواسته‌ی ماست.

این داستان هم به نوجوانان و هم بزرگسالان پیشنهاد می‌شود و مثال خوبی برای والدینی است که کودکانشان را مدت زیادی به خاطر کار تنها می‌گذارند. والدینی که وظیفه‌ی والد بودن را نمی‌دانند و شاید به اجبار اطرافشان را پر از کار و مشغله کرده‌اند.

در دل داستان قول شرف چه می‌گذرد؟

خانه‌ی تونی همیشه پر از کودک بوده و مادر پرستارش نسبت به او همیشه بی‌تفاوت بوده است. پدرش او را تنبیه می‌کرده و این‌ها نشانه‌هایی است برای قلدر شدن و زورگویی نوجوانان به همسن‌و‌سال‌های خود.

در میان این داستان کم‌حجم، اطلاعاتی مفید و تاریخی نیز درباره‌ی استارودراک، صخره‌ای که در ابتدا قصد رفتن به آن‌ را دارند به مخاطب داده می‌شود.

بخشی از متن کتاب: «جوئل احساس کرد که بالای ران‌هایش آتش گرفته است. بی‌آن‌که به چپ و راست نگاه کند پیوسته رکاب می‌زد و به تصاویری که به سرعت از مغزش می‌گذشتند، فکر کرد. جنگل‌های پارک ملی انبوه و تاریک بود. او می‌توانست به آسانی دوچرخه‌اش... و بعد نیز خودش را پنهان کند. شاید حتی می‌توانست مانند سرخ‌پوست‌ها با خوردن ریشه و دانه‌های گیاهان جنگلی زندگی کند. در زمان‌های دور، عده‌ای از سرخ‌پوست‌ها از ترس قبیله‌ی دشمن در بالای پرتگاه‌های استارود راک مخفی شده بودند. اما جوئل نمی‌توانست. زیرا اکنون بالای پرتگاه‌ها چندین گذرگاه و حصار کشیده شده بود. از آن گذشته، جهانگردها هم دائم در رفت‌وآمد بودند. در هر صورت، افراد قبیله‌ی دشمن، سرخ‌پوست‌ها را در آن بالا محاصره کرده و باعث شده بودند که همه‌شان از گرسنگی بمیرند. نام استارود راک از آن زمان روی پرتگاه‌ها مانده بود»

جایزه‌ها

این کتاب برنده‌ی مدال نیوبری ۱۹۷۸، جایزه‌ی انجمن کتاب‌خانه‌های آمریکا، جایزه‌ی کتاب کودکان ویلیام‌آلن‌وایت، جایزه‌ی گلدن آرچر، جایزه‌ی مسابقه‌ی کتاب‌خانه‌ی یانوش کورچاک در لهستان و...شده است.

درباره‌ی نویسنده کتاب ماریون دین بوئر

ماریون دین بوئر، در سال ۱۹۳۸ در ایلی‌نویز آمریکا به دنیا آمد. او که معلم انگلیسی دبیرستان بود، کلاس‌های نویسندگی برای بچه‌های خلاق برگزار می‌کرد و از بنیان‌گذاران رشته‌ی نویسندگی برای کودک و نوجوانان است.

ماریون دین بوئر

درباره‌ی مترجم کتاب پروین علی‌پور

پروین علی‌پور، دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ارشد روان‌شناسی از دانشگاه تهران است. او که سال‌ها دبیر بوده، علاوه بر ترجمه برای بچه‌ها، داستان و شعر نوشته و در زمینه‌های علمی و آموزشی، مطبوعاتی و داوری آثار فعالیت داشته است. کتاب‌های بسیاری از او در نشر ونوشه و کتاب‌چ منتشر شده است، از جمله روزنامه‌فروش، وقت هر دلتنگی، نامادری من و ماهی‌ها پرواز می‌کنند.

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

خاطرات یک عشق گمشده

خاطرات یک عشق گمشده

مروری بر کتاب مدونای پوستین‌پوش نوشته‌ی صباح‌الدین علی

نقد بی‌طرفانه‌ی دو کشور دوست و همسایه

نقد بی‌طرفانه‌ی دو کشور دوست و همسایه

مروری بر مجموعه داستان چشم سگ نوشته‌ی عالیه عطایی

صد سال تنهایی در توفان

صد سال تنهایی در توفان

معرفی کتاب اگر برف از باریدن بازنایستد نوشته‌ی روبرت صافاریان

کتاب های پیشنهادی