مدفون زیر برف

معرفی کتاب ذهن مه‌زده نوشته‌ی جی. برنلف

پدرام عسکری

دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳

کتاب ذهن مه زده

"شاید به‌خاطر برف است که از دم صبح احساس خستگی می‌کنم.”[1]

تقابل ما با ادبیات هلند در ایران پیشینه‌ی بلندی ندارد. تنها چند رمان از ادبیات هلند در ایران منتشر شده‌اند که همین چند کتاب هم مدت‌هاست به‌زحمت پیدا می‌شوند. بنابراین در حال حاضر آن‌چنان که باید به نویسنده‌های هلندی اطمینان نداریم. ذهن مه‌زده اما با ایده‌ی جذّابی که دارد تمام معادلات را درخصوص بی‌اعتمادی به ادبیات هلند به هم می‌زند. کتابی استخوان‌دار و جان‌دار از نویسنده‌ای کاربلد در پیش روی ماست که قرار است دست بر قسمت‌های حساسی از وجود ما بگذارد.

ذهن مه زده

ترس‌هایی در هفتادوچهارسالگی

ذهن مه‌زده داستان سرراستی دارد. پیرمردی هلندی و هفت‌وچهارساله و که در آمریکا زندگی می‌کند در زمانی متوجه می‌شود که با بیماری آلزایمر دارد درگیر می‌شود. ترس او از این‌که همسرش به این خاطر او را ترک کند موجب می‌شود تا او این قضیه را از همسرش پنهان کند. او با ترس‌های زیادی در این مدّت روبه‌رو می‌شود که آزارش می‌دهد. اما این همه‌ی ماجرا نیست، زیرا روزی همسر او راز شوهرش را می‌فهمد.

آنچه که روایت ذهن مه‌زده را درگیرکننده می‌کند جنس ترس‌های پیرمرد است. او حالا در سنی است که به قول مشهور سرد و گرم روزگار را چشیده است. به‌سادگی هرچیزی نمی‌تواند در روحیه‌ی او خلل ایجاد کند و ترس‌هایش از جنس ترس‌هایی نیست که مردمان دیگر در روزمره با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند. ترس‌های پیرمرد حالا عمیقاً منحصر است به خود او. او ترس از رها شدن در پیری دارد. از کسی می‌ترسد که سال‌ها در کنارش زندگی کرده است. از زنش تصویری نو می‌سازد، به آن بال‌وپر می‌دهد و درنهایت از آن می‌ترسد. هراس خاصی به دل راه می‌دهد و زمانی که همسرش از این قضیه با خبر می‌شود هم این واهمه از بین نمی‌رود. از لحظه‌ی شروع کتاب او ترسیده است. از زمانی که او درمورد برف و علاقه‌ی فرا به آن حرف می‌زند او کلافه و ترسیده است. برف ذهن اوست. همه‌چیز در زیر آن دفن شده است. رد کفش‌ها و لاستیک‌ها بر برف و فقط وضعیت را بدتر و پیرمرد را از درون بدتر می‌کنند. پیرمرد حالا نه‌فقط با بیماری که با خودش هم درگیر است. او خودخوری خاص خودش را دارد و کلافگی در وجودش رخنه کرده است:

“از دنبال چیزی گشتن بدم می‌آید. کلیدهایم کجاست؟ کدام احمقی تمام درها را قفل کرده؟ درِ آشپزخانه، درِ ورودی و درِ پشتی اتاق رخت‌شويی را امتحان می‌کنم. روبرت آرام به دنبالم می‌آید. فِرا همه‌ی درها را قفل کرده است. چه‌طور چنین کار احمقانه‌ای انجام داده؟”

جی. برنلف

اما جی. برنلف کیست؟ او در ژانویه‌ی 1937 متولد شد. در 2012 از دنیا رفت. نویسنده‌ی پرکاری بود و برای هلندی‌های مایه‌ی افتخار. اولین اثرش در 1959 منتشر شد. ذهن مه‌زده، که در 1984 منتشر شده بود، در 2007 به فهرستی راه پیدا کرد که حکایت از آن داشت که کتاب جی. برنلف جزو مهم‌ترین آثار تاریخ ادبیات کشور هلند هست. آمده که برنلف به کارکرد حافظه علاقه‌مند بوده و ذهن مه‌زده عرض ارادتی عالی به این علاقه‌مندی بوده است.

جی. برنلف J. Bernlef

[1]- (ذهن مه‌زده، نشر چشمه، صفحه‌ی 11)

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مردمانی در بند

مردمانی در بند

معرفی کتاب بندها نوشته‌ی دومنیکو استارنونه

و صدایی که خفه نخواهد شد

و صدایی که خفه نخواهد شد

معرفی کتاب قلاده سرخ نوشته‌ی ژان کریستف روفن

چون پرده برافتد...

چون پرده برافتد...

مروری بر کتاب دروغ‌های کوچک بزرگ نوشته‌ی لیان موریارتی

کتاب های پیشنهادی