سرسرههای رنگارنگ پیچاپیچ، دیوارهای شیشهای، سالن غذاخوری پروپیمان و جملهی معروف Think outside the box که روی دیوارهای رنگی نقش بسته و نیز مدیری جوان و پرانرژی که با شلوار جین و تیشرت و کتانی سفید در وسط دایرهی سرخ صحنهی سخنرانیهای تد ایستاده است، اولین تصویری است که تحتتأثیر تبلیغات، از یک استارتاپ و شرکت نوپا که قصد دارد مرزهای کسبوکار سنتی و مناسبات اداری مرسوم را بشکند، به ذهنمان میرسد. اما روایتهایی پشت این تصاویر خوشرنگولعاب وجود دارد که پرده از دشواریها و چالشهای کار در چنین فضاهایی برمیدارد و از داستانگویی مرسوم در این حوزه فاصله میگیرد. آزاده رحیمی در کتاب استیو جابز غلط کرد با تو به شرح تجربههای حضور سهسالهی خود در اکوسیستم استارتاپی ایران پرداخته و کوشیده با زبان دوپهلوی طنز، مخاطب را با حقایق کار در محیطهای نوظهور عصر جدید آشنا کند. این کتاب را نشر اطراف در مجموعهی روایت تجربه و با تصویرسازیهای مصطفی اصانلوی منتشر کرده است.
دربارهی کتاب استیو جابز غلط کرد با تو
عمدهی کارهایی که تا همین ۲۰ سال پیش باید حضوری و با سختی زیاد انجامشان میدادیم، امروز با چند کلیک بهسرعت و سهولت قابل انجاماند و بیشترشان را با اپلیکیشنهایی پیش میبریم که بدون آنها عملاً لنگ میمانیم. از انجام کارهای بانکی تا رزرو بلیط هتل و قطار و هواپیما، سفارش غذا، ورزش کردن، زبان خواندن، تاکسی گرفتن، مطالعه و حتی دوست پیدا کردن. پشت تمام این برنامکها، شرکت و مجموعهای است که عدهای در آن مشغول کارند و دارند تلاش میکنند زندگی را برایمان آسانتر کنند.
این شرکتها که در ۱۰ سال اخیر رشد فزایندهای داشتند و مولد و مروج سبک جدیدی از زندگی بودهاند، استارتاپ یا کسب وکارهای نوپایی نامیده میشوند که فرهنگ و شیوهی عملکرد خاص خود را دارند و تلاش کردند روش کار کردن را متحول و معرف شیوهای جدید از زندگی شغلی و حرفهای و در نگاهی کلانتر زیست اجتماعی شوند. فارغ از اثر این شرکتها بر دنیای کسبوکار، عموم روایتهایی که از این مجموعهها میشنویم معمولاً راوی موفقیت مدیران ارشد و بنیانگذارانی است که اغلبشان بهترین دانشگاههای جهان را رها کردهاند و در پارکینگ خانهشان با چند کامپیوتر فکسنی نخستین شرکتشان را افتتاح و بعد به مرور زمان به غولی در سیلیکونولی تبدیل شدهاند. اما بهغیراز این تصویر رایج و فراگیر، روایتهای کمتر شنیدهشدهتری هم وجود دارد که خواندنشان برای فعالان و نیز مشتاقان ورود به دنیای استارتاپها حیاتی است.
این محیطهای کاری نوین، عناوین شغلی تازهای را نیز به فرهنگ کسبوکارها افزودهاند که بعضیهایشان ممکن است ناملموس و عجیب به نظر برسند. عناوینی مثل: کپیرایتر، کمپین منیجر، کارشناس سوشالمدیا، سئوکار، یوآی و یوایکس رایتر و... . اما افراد شاغل در این عناوین همان کسانیاند که پشت آیکون کوچک یک اپ در گوشی یا لپتاپمان فعالیت و روند انجام کارهای روزانه را سرعت میبخشند. آزاده رحیمی یکی از آنهاست. کسی که خودش را کپیرایتر دونپایه توصیف کرده و در این کتاب با زبان شیرین و البته نقاد و گزندهی طنز به روایت حضور سهسالهاش در اکوسیستم و فضای استارتاپی ایران و شرح چالشهای مدت همکاری با بعضی شرکتها و نیز قصههای جالب و شنیدنی حضور در مصاحبههای کاری پرداخته است.
او هر یک از فصلهای این کتاب را با جملهای از کارآفرینان معروف جهان مثل استیو جابز و بیل گیتس آغاز و در ضمن تعریف و سادهسازی اصطلاحات و مفاهیم رایج در محیطهای کاری استارتاپی به شرح تجارب و خاطرات خود نیز میپردازد. اصطلاحاتی مثل: اکوسیستم استارتاپی، لینکدین، برندینگ شخصی، استوریتلینگ و ... . خیلی از این اصطلاحات در ابتدا سخت و گنگ به نظر میرسند اما رحیمی کوشیده تا به سادگی و البته با تلنگرهای بهجای طنازانه و با ارجاع به خاطراتش آنها را ساده و شفاف برای خواننده توضیح دهد. مثلاً او در جایی از کتاب و در توضیح و تشریح فرهنگ سازمانی میگوید:
«فرهنگ سازمانی، مجموعهای از ارزشهای تعریفشدهی یک مجموعه است که مدیران سازمان دائم در مصاحبهها و سخنرانیهایشان آنها را تکرار میکنند ولی در عمل، آنها را اجرا نمیکنند. درواقع اولین کسانی که زیر بار فرهنگ سازمانی نمیروند، خود مدیران سازمان هستند.»
او در ادامه میافزاید:
«بهترین ابزار سنجش عملکرد فرهنگ سازمانی یک مجموعه، نیروهای ناراضی هستند. معمولاً وقتی در سازمانی مشغول به کار میشوید، دریافت و حسی که در هفتههای اول تعامل با اجزای مجموعه دریافت میکنید، اولین رگههای فرهنگ سازمانی آن مجموعه است و هر چه میزان رضایت شغلی کمتر میشود، یعنی فرهنگ سازمانی مجموعهای که در آن کار میکنید، درست تعریف نشده یا در اجرا لنگ میزند.»
مزیت بزرگ این کتاب، تألیفی بودن و تجربهنگاری از وضعیت فضای کاری استارتاپهای ایرانی است. مزیتی که سبب میشود خواننده موقع خواندن کتاب لبخند معناداری به لب بیاورد و با خود بگوید: «اِ... راس میگهها! منم این تجربه رو داشتم.» همراهی کتاب با کاریکاتورهای خلاقانهی مصطفی اصانلوی نیز به جذابیت کتاب افزوده و لذت خواندن و درک روایتهای نویسنده را دوچندان میکند.
این کتاب برای فعالان اکوسیسستم استارتاپی ایران و نیز کسانی که دوست دارند وارد محیطهای کاری جدید شوند و نیز کسانی که از خواندن روایتهای مبتنی بر تجربههای زیسته در زندگی کاری و حرفهای لذت میبرند، دلنشین و خواندنی و تأملبرانگیز خواهد بود. گفتنی است نشر اطراف کتابهای دیگری نیز در همین مجموعه منتشر کرده است که عناوین آنها عبارتاند از: اتاق کار، مصائب من در حباب استارپ و نیز کتاب خاک کارخانه که مورد آخر مجموعهای است از تجربهنگاریهای کارگران کارخانهی چیتسازی بهشر و مطالعهاش برای مخاطبان ایرانی لذتی مضاعف در پی خواهد داشت.
دربارهی آزاده رحیمی
آزاده رحیمی متولد سال ۱۳۵۷ و دانشآموختهی رشتهی فیزیک است اما علاقه و توانمندی اصلیاش را در دنبال کردن ادبیات و فعالیتهای نوشتاری مثل ویرایش و نویسندگی دیده و همین علاقه او را به نوشتن در نشریهی همشهری داستان در اوایل دههی ۸۰ سوق داد و بعدتر همکاری با ناشران و نشریههای مختلف و نیز چاپ نخستین داستانش با عنوان بالهٔ مکانیکی در ماهنامهٔ زنان پای او را به دنیای داستاننویسی گشود.
او در نخستین سالهای پا گرفتن و رونق استارتاپها بهعنوان تولیدکنندهی محتوا و کپیرایتر با کسبوکارهای آنلاین همکاری کرد و این کتاب حاصل تجربیات همان دورهی همکاری است. دورهای که چالشها و اقتضائات جدیدی را برایش ایجاد کرد و او کوشیده تا در این کتاب با زبان نقاد و بُرّان و البته شیرین طنز به شرح نحوهی شخصی مواجههاش با آنها و حقایق پنهان این محیطهای کاری نوپدید بپردازد. او پس از دورهی سهسالهی حضورش در فضای استارتاپ، بازگشتی دوباره به دنیای نشر و ویرایش داشت و هماکنون نیز در همین حوزه فعالیت میکند.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.