رمان قلادهی سرخ نوشته ژان کریستوف روفن، که در صدمین سالگرد جنگ جهانی اول منتشر شده، به یکی از موضوعات مهم و بنیادین در تاریخ بشریت، یعنی جنگ، پرداخته است. جنگ و مصائب پیش و پس از آن همیشه یکی از سوژههای درخشان برای تمامینویسندگان و فیلمسازان در طول تاریخ بوده است.
رمان قلادهی سرخ با زاویه دید سوم شخص، روایتگر دورانی پس از جنگ جهانی اول است. روفن، به شکل هوشمندانهای با خلق کاراکترهای پُر از رمز و راز خود و روایتی پُر از تعلیق، از ابتدا تا انتها خواننده را با خود همراه میکند.
در راین اثر، با کشمکشهای درونی انسانها با خود و به نحوی محکوم کردن اصلِ جنگ توسط شخصیتها روبهرو هستیم. آنها خود نیز به نوعی وحشیگری انسانها را در طول جنگ جهانی اول نکوهش کردند.
طی آن جنگِ بیپایان
این اثر روایتی از یک قهرمانِ بازگشته از جنگ است که اکنون اسیر زندانِ غم زدهای در یک شهر کوچک شده است. مورلاک، جوانی که از جنگ بازگشته و اکنون بابت خطایی که حاضر نیست از آن کوتاه بیاید، روزهای متوالی را با بازجویی توسط بازپرسِ نظامی به نام هوگ لانتیه، میگذراند. سگِ مورلاک، روبهروی پادگانی که مورلاک در آن زندانی است، شبانهروز بیوقفه واق واق میکند.
«جنگ همهی ما را زیر و رو کرده است. گاهی خاطرات گریبانمان را میگیرد و ما هم برای خلاص شدن از دست آنها کمیمست میکنیم، کمیبیشتر از کمی.»
بازپرس لانتیه به شکل عجیبی قصد کمک رساندن به مورلاک را دارد. او با تحقیقات پی در پی و بازپرسی از دیگران، قصد دارد هرچه سریعتر آخرین پروندهای را که در دست دارد، به انتها برساند و بعد از آن به زندگی گذشته خود بازگردد.
«در ابتدا تنها وطنش برای او اهمیت داشت، نیز تمام آرمانهای بزرگ همراه با آن: شرافت، خانواده، سنت. فکر میکرد آدمها و منافع شخصی حقیرشان باید به این آرمانها گردن نهند. اما بعد در سنگرها با همین آدمها همنشین شده و گاه جانب آنها را گرفته بود. حتی یکی دو بار هم از خودش پرسیده بود آیا رنجهای این آدمها محترمتر از آرمانهایی نیست که به نامشان چنین رنجهایی برآنها روا داشته میشود؟»
این رمان خواننده را از ابتدا گرفتار تعلیقی بزرگ میکند و دائم این پرسش را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که چرا صدای آن سگ قطع نمیشود؟ مورلاک با آن سگ چه کرده که قرار است به چنین مجازات سنگینی دچار شود.
«چرا نمیخواست پیشنهاد اعتراف به مست بودن را بپذیرد؟ چرا اقرار نمیکرد که سگش را دیوانهوار دوست دارد و از همین رو در زمان انجام آن کار لحظهای عقلش را از دست داده است.»
پرسشهای متوالی، شخصیتپردازی دقیق، تعلیق و توصیفاتِ زیبایی که روفن در این رمان به آن پرداخته است، باعث شده تا این اثر به عنوان یکی از آثار محبوب فرانسوی شناخته شود و جوایزی را نیز کسب کند.
مورلاک قهرمانی خود را حاصل خشونتی کور و غرایز حیوانی انسانها درطول جنگ میدانست، که همین بینشِ او باعث شد تا در وضعیتی بغرنج گرفتار شود.
«نمیخواهم معنای اقداماتم تحریف شود. شما هرگز نمیتوانید صدای من را خفه کنید.»
اندکی در باب نویسنده
ژان کریستوف روفن، زادهی 28 ژوئن 1952، پزشک، دیپلمات، مورخ، جهانگرد و نویسندهی رمان اهل فرانسه است. او یکی از قدیمیترین اعضای سازمان پزشکان بدون مرز، رئیس سازمان اقدام علیه گرسنگی و یکی از اعضای فرهنگستان فرانسه بوده است.
او برندهی جوایزی همچون لژیون دونور شوالیه، جایزهیگنکور، جایزهی انترالیه، و لژیون دونور افسر شده است.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.