کنسرو غول

معرفی کوتاه کتاب کنسرو غول نوشته‌ی مهدی رجبی

نویسنده مهمان

چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲

کتاب کنسرو غول

توکا پسری منزوی است. مادر عجیبی دارد که به ترس او می‌افزاید. توکا بسیار ترسوست و از همکلاسی‌هایش کتک می‌خورد. او حتی با خواندن کلمات و حرف زدن هم مشکل دارد. اما پسر منزوی داستان ما طی یک اتفاق زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. روزی یک پیرزن کتابی به او می‌فروشد و کنسروی به او می‌دهد و ادعا می‌کند که درون کنسرو یک غول وجود دارد. توکا با مطالعه کتاب با شخصیت کتاب همذات پنداری می‌کند. از آن سو غول کنسرو هم واقعی از کار در می‌آید و تبدیل به دوست توکا می‌شود. از اینجای ماجراست که زندگی توکا با تغییراتی روبرو می‌شود. او ِآرام آرام به ترسش غلبه می‌کند و متوجه می‌شود در ریاضیات استعداد عجیبی دارد.

این کتاب به نوجوانان کمک می‌کند تا بر ترس‌های خود غلبه کنند، تفاوت‌های خود را بپذیرند و اعتماد به نفس خود را معطوف به کلیشه‌ها نکنند.

بخشی از کتاب کنسرو غول

«همیشه اینجاهاش قلبم می‌افتاد به تالاپ تولوپ. پرویز واقعا نترس بود این ماجراهای خشن را که تعریف می‌کرد من هم ازش می‌ترسیدم. اما باز هم ازش خوشم می آمد. حرف‌هاش خیلی باحال و هیجانی بود. کتاب را بستم و از مبعد رفتم بیرون. می‌خواستم بروم سراغ کتاب جادوی ریاضی، ولی یاد غول افتادم و دوباره دلم گرفت. انگار بدون او تحمل عددها را نداشتم. چشمم افتاد روی میز. داشت از پشت شیشه‌ی قارچ‌های خشکیده می آمد بیرون.شاخک‌هاش را دیدم. اگر مامان می‌دیدش از ترس قلبش می آمد تو دهانش.»

دیدگاه ها

کاربر مهمان ۱۴۰۳/۰۵/۲۷

براوو کار قشنگی بود

مطالب پیشنهادی

من از مخلوق خویش ترسیدم

من از مخلوق خویش ترسیدم

معرفی کتاب حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو نوشته‌ی اشتفان سوایگ

سفر در زمان یا روبه‌رو شدن با حقیقت

سفر در زمان یا روبه‌رو شدن با حقیقت

مروری بر کتاب همچون رعد نوشته‌ی جاسمین وارگا

به موسم بهار سراغ ما را بگیرید

به موسم بهار سراغ ما را بگیرید

معرفی کتاب چهار سرباز نوشته‌ی اوبر مینگارللی

کتاب های پیشنهادی