آمریکای جنوبی زیستگاه دلبستگان جادوست؛ خطّهای که نویسندگانش پیرو سنّت دیرینه و امضای مشترک آن قاره، به افسونگری مشغولاند. از آن میان، ایزابل آلنده، نویسندهی شیلیایی موفق شدهاست در میان پرخوانندهترین نویسندههای اسپانیولیزبان قرار گیرد. او که زندگی شخصیاش همچون سرگذشت کشورش، از فراز و فرود خالی نبوده است، ملات داستانهایش نیز پیمانهای از جفا و تاریکی دارد اما انتخاب کردهاست که زمین را نه گذرگاه افسوس، بلکه فرصتی برای افسانهپردازی بیابد.
خالق اثر تحسینشدهی «خانهی ارواح»[۱]، در سومین کتابش به نام «اِوا لونا»[۲]، شرح زندگی دخترک فقیری به همین نام را میدهد که خیلی زود یتیم میشود، اما با تکیه بر استعداد فطریاش در قصهگویی، قصه را وجهِ رایج خود میسازد و با فروش آن از خدمات دیگران بهرهمند میشود. این رمان را از نوع ادبی پیکارِسْک[٣] دانستهاند. ترجمهی این کتاب هماکنون موجود نیست اما میدانیم که در انتهای آن، معشوق اوا از او تقاضای قصه میکند و وقتی دختر میپرسد خواهان شنیدن چه نوع قصهایست، پاسخ میشنود «داستانی که تاکنون نزد کسی نگفتهای.»
کتاب تمام میشود و آلنده دست به نوشتن دنبالهی آن میزند. کتاب بعدی مجموعهی این قصههاست که با الهام از مجموعهی هزار و یک شب، از زبان اوا برای مرد نقل میشود. از مجموع ۲٣ داستان کوتاه کتاب، ۱۹ قصه با نام «داستانهای اوا لونا» به فارسی ترجمه شدهاست. داستانها پیوسته نیستند و میتوان هر زمان به تفأل یکی را خواند. مفاهیمی همچون حسد، انتقام و ایمان در میان آنها مشترکاند و قهرمانان داستان را درگیر فهم، اصلاح و بازفهم عشق میکنند. جهان گرچه جهانی نیمهجادویی است، در آنجا نیز هرکه بر چهره از این داغ نشانی دارد. کتابْ داستانِ آدمهایی است که در موقعیتهای پیچیده گرفتار میشوند و با انتخابهایشان در مسیری قرار میگیرند که ادامهی منطقی گذشتهشان نیست. حکایتی کلاسیکگونه از آنان که در گذر از قصرها و گنجها، لحظهای پرهیب عشق را بر فراز سر حس میکنند؛ بعضی آن را پیدا، و گروهی هم گم میکنند.
زبان سادهی کتاب عاملی برای جلوهی بیشتر جادوست. آنجا که فرم به دور از پیچیدگی است، عرصه بر مفاهیم پیچیده مهیّا میشود؛ مردی و زنی بی کلمهای حرفْ چهل سال بهترین شریک رقص یکدیگر بودهاند، دختر نوازندهای به گروگانگیر خود دل میبازد، و زنی به قیمت ترک همسر و کودکش، رؤیاهایش را در مکانی دیگر پی میگیرد. پزشکی در دفاع از مرگ خودخواستهی بیماران خطابه سر میدهد، پیرزنی تفاسیر شخصی خود را از آموزههای مسیح دارد، و کشیش شهر از مجسمهی دخترکی طلب شفاعت دارد که قُدسیتاش در دست تحقیق کلیساست.
آخرین داستان کتاب با نام «و ما از خاک زادهایم» روایت دخترکی است که از پی زلزلهای مهیب در گودالی از گِل گرفتار شده و مقابل لنز دهها دوربین خبری در حال جان سپردن است. نیاز مبرم به وسیلهای برای تخلیهی گل گزارش میشود، رئیسجمهور و کشیش با بازدید از مکان او را سمبل مقاومت میخوانند، و میلیونها چشم مقابل صفحهی تلویزیون پیگیر سرنوشتاش میشوند. او اما، بیرون از جهان نمادها تنها برای بقا میجنگد، و باقی تنها نگاه میکنند.
اِوا داستانسراییاش را برای مرد به پایان میبرد، با این امید که زخمهای کهنهاش درمان یابد. شهرزاد نیز به نیّت صبح و به امید مرهم نهادن بر روح زخمخوردهی شهریار لب به سخن گشوده بود. آلنده در تنها ارجاع مستقیم به هزار و یک شب و با نقل تکّهای از آن، کتاب را تمام میکند:«و شهرزاد، همانگونه که داستان میگفت، چشمش به نخستین پرتوهای سحرگاهی افتاد، و از سر احتیاط، لب از سخن فروبست.»
کتاب را نشر قطره در قطع جیبی منتشر کردهاست. علیرضا جباری (آذرنگ)، مترجم کتاب و عضو کانون نویسندگان، در سال ۱٣٨۲ به زندان افتاد. آلنده با نوشتن نامهای به رئیسجمهور وقت، محمد خاتمی، خواستار آزادی سریع وی گشت. او پس از دو سال از گوهردشت کرج آزاد شد.
[۱]- این کتاب با ترجمهی حشمت کامرانی توسط نشر قطره منتشر شدهاست.
[۲]- این کتاب با ترجمهی خلیل رستمخانی توسط نشر بازتاب نگار منتشر شدهاست.
[٣]- رمان پیکارسک [Picaresque Novel] یا رِندنامه، غالباً شرح زندگی فرد خانهبهدوش و ماجراجویی از طبقهی تهیدست است که با رندی و کلاهبرداری امرار معاش میکند و از کار جدی و پرزحمت سر باز میزند. شخصیت اصلی آن، «پیکارو»، با گروههای مختلف اجتماعی معاشرت میکند و با هر سنخ آدمی روبهرو میشود. این شیوهی زندگی، دست نویسنده را در تمسخر و انتقاد کردن از تمام طبقات باز میگذارد. از نمونههای این سبک میتوان به «ماجراهای هاکلبری فین»، «نفوس مرده» و «حاجی بابای اصفهانی» اشاره کرد.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.