کتاب در ستایش بیسوادی شامل چهار مقاله است که آقای محمود حدادی، از مترجمهای بسیار خوب زمان ما، آن را از متن آلمانی ترجمه کرده است. کتابی بسیار کمحجم که مجموع چهار مقالهاش ۱۵۲ صفحه در قطع پالتویی است؛ اما هر چهار مقاله بسیار خواندنی و مهماند. پر بیراه نیست اگر بگویم برای بسیاری از مخاطبان دیدگاههای این نویسنده غیرقابلپیشبینی و از همین جهت بسیار اثرگذار است. تا جایی که میتوان مدعی میشد از تاثیرگذارترین کتابهای زندگی بسیاری میتواند باشد.
مقاله اول درمورد پدیدهی مهم بیسوادی صحبت میکند، اما منظور او از بیسوادی چیست؟ آیا منظورش خواندن و نوشتن است؟ یا کمی بیشتر از آن، آگاهی و آشنایی با ابزارهای مدرن و دیجیتال مانند رایانه و گوشیهای هوشمند و...؟ پاسخ منفی است، هیچکدام. او به شکاف عمیقی در این بین اشاره میکند: فرهنگ و ادبیات. «آیا میشود از کلام مکتوب چشم پوشید؟ پرسش این است و هر که به طرح آن بپردازد، ناچار باید از بیسوادی و بیسوادان سخن بگوید. منتها اشکال قضیه این است که هر وقت سخن از انسان بیسواد پیش میآید، خود او حضور ندارد. بیسواد آفتابی نمیشود و به حاصل گفتوگوی ما هم اعتنایی ندارد و آن را به سکوت برگزار میکند. از هر سه تن ساکن سیارهی ما یک نفر بدون هنر خواندن و نوشتن روزگارش را سر میکند. مجموع این انسانها حدود ۸۵۰ میلیون نفرند و شمارشان مسلماً افزایش هم مییابد. این آماری حیرتآور و در عینحال گمراهکننده است، زیرا نسل انسان فقط شامل زندگان و ناآمدگان نمیشود، بلکه مردگان و رفتگان را هم باید جزوی از آن دانست. و او که مردگان را از قلم نیندازد، به ناچار به این نتیجه میرسد که سواد نه قاعده بلکه استثناست»[1]. اما عدمآگاهی از ادبیات چطور منجر به بیسوادی میشود؟ پاسخ را در همین مقاله کوتاه مییابید. او با بررسی دقیق و آماری، نشان میدهد آموزش و پرورش چگونه مانع اصلی رشد فرهنگ است و سودای منافع دیگری را در سر دارد.
مقاله دوم نیز به یکی از معضلات مهم زمانهی ما میپردازد: مهاجرت. احتمالاً اغلب ما پیش خودمان فکر میکنیم که ابداً انسانهای نژادپرستی نیستیم و رفتارمان با دیگری _ هر که باشد _ رفتاری صحیح است. اما به مثال جالب این مقاله توجه کنید. انستس برگر میگوید فرض کنید در کوپهی قطار تنها هستنید. قطار در یک ایستگاه توقف و مسافرگیری میکند و یک نفر به کوپهی شما اضافه میشود. اولین مواجهه ما با این آدم جدید _ این دیگری _ چیست؟ آیا اولین احساسی که داریم حضور یک مزاحم نیست که خلوت ما را برهم زده؟ و اگر چند ساعت بعد که کمی با این آدم جدید راحت شدیم نفر سومی اضافه شود چطور؟ آیا هر دو نفر، این نفرِ سوم را مزاحم تلقی نمیکنند؟ در سطح کلان نیز این برخورد همین الگو را دارد که جزئیاتش را در همین مقاله میتوانید بخوانید.
در مقاله سوم «نگاهی به جنگهای داخلی» نیز انسنسبرگر نگاه جالبی ارائه میکند. او با توضیح اجمالی از جنگهای مهم، علل جنگهای داخلی و خارجی را بررسی میکند و آن را تا غریزه جنگ در روان انسان دنبال میکند. سپس با مقایسهی آنها به تفاوتهای این دو شکل از جنگ میپردازد و در نهایت نتیجهگیری خود را میکند. ذکر این نکته که یک قطار در مترو هم میتواند یک بوسنی کوچک باشد و جنگ داخلی حتی نیاز به رهبر هم ندارد، خطرات و نزدیکی جنگ داخلی را نشان میدهد.
مقاله چهارم «نکتههایی دربارهی تجمل کهنه و نو» کوتاهترین و آخرین مقاله است که از پیوند مصرفگرایی و تجمل صحبت میکند. در این مقاله هم نگاهی اجمالی به نظرات اندیشمندان مهم در باب تجمل میاندازد و نتیجه جالبی میگیرد که در دنیای امروز نیز مدام با آن مواجهیم.
در ستایش بی سوادی
نویسنده: هانس ماگنوس انسنس برگر ناشر: ماهی قطع: شمیز،پالتویی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود[1]- (انسنسبرگر، ۱۳۹۶، صفحه ۱۱)