در مقدمهی کتاب دو دنیا به قلم نویسنده آمده است که:
«مجموعه داستان دو دنیا در واقع دنبالهی بخشی از کتاب خاطرههای پراکنده است. سه داستان اتوبوس شمیران، خانهی مادربزرگ و دوست کوچک که در آن کتاب آمدهاند متعلق به این مجموعه هستند. داستان پدر که در کتاب خاطراههای پراکنده منتشر شده، از نظر من کوتاه و ناکامل بود. آن را از نو نوشتم و در این مجموعه جای دادم. امیدوارم روزی در آینده همه این داستانها که مجموعهی پیوستهای از خاطرات یک دورهاند، یک جا منتشر شوند زیرا این داستانها را میتوان فصلهای یک رمان شمرد.»
همانطور که خود نویسنده نیز اشاره کرده است؛ کتاب مجموعهی داستان است؛ اما پیوستگی داستانها در مضمون و شخصیتها چنان است که شکلی رمانگونه به کتاب داده است. این کتاب گلی ترقی نیز مثل دیگر آثار او فضایی واقعگرا و خاطرهمحور دارد. او جزو نویسندگانی است که در جدال بین دو نظریهی معمول داستان، یعنی خلق جهان تازه یا نشان دادن جهانی که هست همیشه سمت دوم ماجرا ایستاده است.
کتاب در کلینیک روانی ویل دوری در حومهی پاریس شروع میشود.
گلی ترقی مدتی برای رهایی از فشارهای مهاجرت و افسردگی مدتی را آنجا سپری میکند. در آنجا به کودکی پناه میبرد. به خانهی پدری و خاطراتش. کتاب دو دنیا روایت همین اتفاق و ذکر همان خاطرات کودکی است.
فضای کتاب، فضای تهران قدیم است، با همان رسم و رسوم و اتفاقات معمول. خانهی شمیران، خانهی کودکی نویسنده، پر از اتفاق است. قصهی مهمانهای از فرنگ آمده، آشنایی با معلم زبان و پیانو که مخصوص خانوادههای مرفه آن زمان است، سفرهای تابستانی به دههای اطراف تهران که حالا در بافت شهری قرار دارند، تفریحات جوانی آن زمان، مهمانیها و سینما رفتنها، همه و همه بخشهایی از این مجموعهی داستان است.
نثر کتاب نثری زیبا و پیراسته است. ترقی قصهگوی خوبی است و خیال خواننده را درگیر قصه میکند. گذشته را به خوبی در ذهن ترسیم میکند و حال و هوای تهران قدیم و نوعی حسرت روزهای گذشته را به خوبی نشان میدهد.
توصیفهای کتاب، دقیق و با ذکر کوچکترین جزئیاتی پیش میرود تا خواننده را به خوبی در فضا قرار دهد:
«پنجشنبهها بعد از ظهردرس پیانو دارم ( با زور و اکراه) و مادر این بار اسمم را در کلاس خانمی ارمنی نوشته است. این کلاس - کلاس بدبختی- خانهای متروک در انتهای کوچهای بنبست است. راهپلهها بوی مستراح و دوای ضدعفونی میدهند، بوی بیمارستان و چیزهای پوسیده و پیر. اتاقها نیمهتاریک و خاک گرفتهاند و پنجرهها همیشه بسته است. خانم معلم پیرزنی زشت است که از شدت اندوه و خشم ناخنهایش را میجود و با چوبی بلند به لبهی پیانو میکوبد. زیر چشمهایش سیاه است و دماغ تیزش مدام میجنبد انگار میخواهد عطسه کند.»[1]
در سراسر کتاب، قصه را با این توصیفات دقیق پیش میبرد. کتاب با داستان اولین روز شروع میشود و با داستان آخرین روز پایان مییابد. اولین روز، داستان اولین روزی است که در کلینیک روانی بستری میشود با همان حالات و احساسهای مربوط به افسردگی و آخرین روز، داستان آخرین روزی است که پس از طی دورهی درمان، مرخص شده است و میخواهد به خانه برگردد. او در این کتاب، بازگشت به گذشته و زندگی دوبارهاش در خانهی شمیران و دورهی کودکی را عامل مهمی برای رهایی خود از افسردگی میداند.
دو دنیا، کتاب خوشخوان و روانی است که با قصهگویی از گذشته، حال و هوای تهران قدیم را زنده میکند. اگر تجربهی زندگی در آن دوران را دارید و دلتنگ آن روزهایید و یا اگر میخواهید با فضای تهران قدیم و زندگی در آن روزها آشنا شوید، این کتاب مناسب شماست. گلی ترقی ذاتا قصهگو است و نثرش دلنشین و گیراست و وقت را خوش میکند.
[1]- (ترقی،1381: 51)- نشر نیلوفر