زئوس، خدای خدایان اساطیر یونان باستان، روزی خود را تبدیل به قویی با بال و پر سفید کرد. ناگهان عقابی به او حمله کرد و زئوس از سر ترس به آغوش زنی به نام لدا پناه برد. لدا از سر خیرخواهی به زئوس امان داد؛ اما تمام این ماجرا حیلهی زئوس برای به دست آوردن لدا بود. حاصل همآمیزی زئوس و لدا دختری زیباروی به نام هلن بود؛ کسی که زیباییاش مصیبتهای بیشماری برایش ایجاد کرد. یکی از مهمترین آن مصائب، نتیجهی داستان مشهوری به نام «داوری پاریس» است. روزی سه الهه به نامهای هرا، آتنا و آفرودیت به نزد زئوس رفتند و از او خواستند که زیباترین زن را از میان آنها برگزیند. زئوس ترجیح داد که در این مسئله دخالت نکند؛ بنابراین داوری را به شاهزادهای به نام پاریس اهل تروآ واگذار کرد. طبیعتاً هر سه الهه به پاریس رشوههایی دادند؛ در این میان آفرودیت به پاریس زیباترین زن دنیا (هلن) را بهعنوان رشوه پیشنهاد داد. پاریس تصمیم به پذیرش پیشنهاد آفرودیت گرفت؛ تصمیمی که موجب یکی از بزرگترین و ویرانکنندهترین جنگهای دوران باستان، جنگ تروآ [۱]، شد؛ چراکه در آن زمان، هلن همسر منلائوس بود. منلائوس برای پس گرفتن همسر خود شهر تروآ را با خاک یکسان کرد.
نمایشنامهی هلن [2] روایتی از دوران تبعید هلن در سرزمینی دور از زادگاهش، مصر، است؛ سرزمینی که « همه بهجز یک نفر بهصورت بندگان و غلامان زندگی میکنند» [۳]. هفت سال از جنگ تروآ گذشته و هلن چشمبهراه همسر راستین خود، منلائوس، است. هلن واقعی کسی نبود که به پاریس داده شده بود؛ بلکه این توطئهی هرا، ملکهی آسمانها، بود که موجودی غیرواقعی از جنس هوا ساخت که به هلن شباهت داشت. درواقع هلن هیچگاه قدم به تروآ نگذاشته بود و تمام آن جنگ و ویرانی برای هیچ انجام شد. جنگی که در طی آن « از شمشیر خون میچکید و از فلاخن سنگ میبارید و نفس در سینهها تنگ میشد. ده هزار مرد جنگی یونان به خاک هلاک افتاده بودند؛ درحالیکه زنان آنان با گیسوان بریده و دلهای شکسته در غرفههای خالی اشک میریختند و سوگواری میکردند.» [۴]
درهرحال هلن در یونان بدنام شده بود و مادرش از سر این حادثهی شوم خود را حلقآویز کرده بود. هلن مسبب بدبختی خود نیست؛ درواقع او هیچ کار اشتباهی انجام نداده است و تنها به خاطر زیباییاش تمام این فجایع را تحمل میکند.
«آنگاه که آدمی دچار مصیبتی میشود و خود میداند که خدایان کمر به دشمنی او بستهاند؛ تحمل آن مصیبت هرقدر هم سخت و دشوار باشد، باز برای او آسانتر از من است که پیکرم در زیر فشار مصائب، خرد و فرسوده شده است.»[۵]
اوریپید یکی از سه نمایشنامهنویس بزرگ یونان باستان است. از او آثار بیشتری به جا مانده است؛ چراکه آثارش در اواخر دورهی شکوفایی یونان باستان محبوبیت چشمگیری پیدا کرد. او در هلن رویکردی ضد جنگ را در پیش گرفته است. جنگ تروآ بزرگترین جنگ تاریخ بود و اوریپید آن را به پرسش میگیرد؛ بدون توجه به اینکه مردم در زمانهی او برای این جنگ قداست خاصی قائل بودند. او بهجای تمام آن دیوانگی و وحشیگری، مکالمه کردن را پیشنهاد میکند.
«شما ای مردمی که از فرط نادانی بهقصد جلوگیری از کردار بیرویهی مردان سرکش قیام میکنید و چنین میپندارید که چون نیزه را با نیزه و شمشیر را با شمشیر جواب گویید، هر آینه توسن افتخار را به دام میآورید؛ به تحقیق شما جملگی سفیه و دیوانهاید.» [۶]
اوریپید در دوران حیاتش مورد استقبال واقع نشد. دیدگاه اوریپید نسبت به دو نمایشنامهنویس بزرگ دیگر یونان باستان (يعنی آیسخولوس و سوفوکل) انتقادیتر بود و ارزشهای مرسوم را به پرسش میگرفت. اوریپید برخلاف رسم رایج زمانهاش، با انگیزههای روانی برخوردی زمینی و واقعگرایانه دارد. این نگاه در آن زمان شایستهی تراژدی محسوب نمیشد؛ اما مهمترین دلیل عدم محبوبیت اوریپید در زمان حیاتش این بود که برداشت رایج در مورد خدایان را نمیپذیرفت. در آثار او خدایان منشأ تمام بدبختیها و پستیها هستند[۷]. هلن به خاطر حماقت خدایانی چون هرا و آفرودیت و زئوس، سختترین رنجها را تحمل کرد؛ بی آنکه در زندگیاش دچار اشتباه و لغزشی شود. اوریپید به خدایان یونان باستان به چشم انسانهایی نگاه میکرد که برای رسیدن به اهداف خویش بهدروغ و فریبکاری دست میزنند؛ اما در پایان «تقدیر و سرنوشت» تمام نیرنگهای آنها را برملا میکند.
[۱]- Trojan War
[۲]- هلن و سه نمایشنامهی دیگر؛ اوریپید؛ ترجمهی محمد سعیدی؛ انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛ تهران؛ 1359
[۳]- همان (1359:108)
[۴]- همان (1359:157)
[۵]- همان (1359:108)
[۶]- همان (1359:157)
[۷]- نقل به مضمون از تاریخ تئاتر جهان؛ اسکار گ. براکت؛ ترجمهی هوشنگ آزادیور؛ انتشارات مروارید؛ تهران؛ 1375:69