ورود به آوانگارد

مثل یک گربه رفتار کن!

مرور کتاب «گربه راهنمای ما» اثر «استفان گارنیه»

حجت سلیمی
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

حتماً تابه‌حال شده که ظهرها هنگام گذر از کوچه و خیابان، زمانی که در اوج خستگی کار روزانه‌ی خود هستید، گربه‌ای را ببینید که روی سقف ماشینی دراز کشیده است. او بدون توجه به زمان و مکان زیر آفتاب در حال چرت زدن است. عصرها حتماً گربه‌ای را دیده‌اید که ناگهان جلوی شما سبز می‌شود و شما را می‌بیند و خشکش می‌زند. چند لحظه‌ای با آن چشمان نافذ و گیرا به شما نگاه می‌کند؛ جوری به شما زل می‌زند که انگار می‌خواهد درونتان را بخواند؛ انگار که از همه‌چیز باخبر است. بعد باز هم به صورت ناگهانی مسیرش را ادامه می‌دهد. من به شخصه همیشه نسبت به رفتار لاقیدانه‌ی گربه‌ها غبطه می‌خوردم. گمان می‌کردم گربه‌ها با خود واقعی‌شان صادق هستند و هرزمان که لازم باشد برای دستیابی به لذت خالص زندگی تلاش می‌کنند. البته که شاید شما هم مثل من گمان کنید که این رویکرد من خیلی فانتزی بوده است. خودم هم تا قبل از خواندن کتاب گربه راهنمای ما[۱] همین نظر را داشتم؛ اما این کتاب ثابت می‌کند که غبطه‌‌ی من خیلی هم بی‌جا و فانتزی نبوده است.

گربه راهنمای ما کتابی است که می‌توان آن را در دسته‌ی روانشناسیِ تطبیقی قرار داد. نویسنده با توجه به آرامش عمیق گربه‌ها تصمیم به تحلیل نوع زندگی آن‌ها گرفته است. اولین منبع الهام او هم گربه‌ی خودش، زیگی، است. نویسنده گاه‌وبیگاه جملات را از قول زیگی می‌نویسد. تحلیل «زیست گربه‌ای» در کنار نظریات کسانی مثل فروید و دیگر بزرگان، به یک نوع سبک زندگیِ پیشنهادی منجر می‌شود. سبکی که برای ما آرامش و رضایت بیشتری به ارمغان می‌آورد و در نتیجه بیشتر از زندگی لذت می‌بریم. مثلاً سرعت و عجله‌ی ما در قرن حاضر به قدری بالا رفته است که ممکن است هر نوع نشستن یا استراحت کردن را حاکی از تنبلی ببینیم و در نتیجه:‌

«از دید ما انسان‌ها، گربه موجودی تنبل است که در طول روز هیچ کاری نمی‌کند، جز این‌که به منظره‌ای خیره شده باشد؛ خواه نشسته، خواه درازکش. اگر شما هم این‌گونه فکر می‌کنید چندان اشتباه نکرده‌اید! اما بین هیچ کاری نکردن و زمانی را به لذت بردن از زندگی گذراندن، تفاوتی وجود دارد. این تفاوت تنها در سپاس‌گزاری نهفته‌ است، کاری کاملاً انسانی؛ اما «از دست ندادن زمان» تقریباً برای ما امری عادی تلقی می‌شود. به عبارتی دیگر، این موضوع در جامعه‌ی ما به قانونی تحمیلی تبدیل شده است.»[۲]

حالا اگر از زاویه‌ ‌دید یک گربه نگاه کنیم؛ شاید داستان زندگی ما (یعنی عجله‌ها و عدم استراحت‌های ما) بیهوده باشد. شاید او گمان کند که ما در حال از بین بردن خودمانیم و ما را برده‌ای بداند که مشغول فرسوده کردن زندگی خودش است. از این رو نویسنده به این نتیجه می‌رسد که شاید بتوان بخشی از روز را به «هیچ کاری نکردن» اختصاص داد و زمان را صرف لذت بردن از زندگی کرد. به جای این‌که تک‌تک دقیقه‌های زندگی‌مان را صرف انجام همه‌ی کارها کنیم؛ چند لحظه‌ای بنشینیم و تنها نگاه کنیم. «از گربه تقلید کنید و ببینید که چه آرامشی در وجودتان شکل می‌گیرد.» [۳]

کتاب گربه‌ راهنمای ما جهان گربه‌ها را به زبان ما توصیف می‌کند. جهانی که در آن هیچ چیز زائدی نیست. خود ما در اولویت خودمان قرار می‌گیریم؛ بدون آنکه کار به خودبینی و خودمحوری کشیده شود. کتاب به فصل‌های کوتاهی تقسیم شده است. هر فصل با نقل قولی از نویسندگان و هنرمندانی شروع می‌شود که به گربه‌ها توجه ویژه‌ای داشته‌اند یا وجود گربه را در زندگی خود ستایش کرده‌اند. تمام فصل‌ها در یک نکته‌ی کلیدی اشتراک دارند: ابتدا باید به خودمان توجه کنیم و بعد به جهان پیرامونمان بپردازیم. گربه‌ها خودخواه نیستند؛ اما خودشان را نیز دست کم نمی‌گیرند و برای خوشایند دیگران خودشان را تغییر نمی‌دهند یا تظاهر به چیزی نمی‌کنند که نیستند.

 «وقتی فقط یک‌بار نعمت زندگی به ما داده شده است، چرا آن را با گربه نگذرانیم؟‌»[۴]

 گربه راهنمای ما علاوه بر کوچکی و شیرینی، نوعی تمرینِ «دیدن» است. نکته‌سنجی نویسنده باعث می‌شود تا مسئله‌ی مهمی را بیاموزیم؛ این‌که همه‌چیز را می‌شود با نگاهی تازه دید. نه‌ فقط گربه‌ها که تمام موجودات جهان را می‌شود دقیق‌تر مشاهده کرد و نکات جالبی از زیست آن‌ها بیرون آورد.

گربه راهنمای ما

نویسنده: استفان گارنیه ناشر: شمعدونی قطع: شمیز،جیبی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

[۱]- گربه راهنمای ما؛ استفان گارنیه؛ ترجمه‌ی مطهره حیدری؛ نشر شمعدونی؛ تهران؛ 1397

[۲]- گارنیه (1397:73)

[۳]- گارنیه (1397:75)

[۴]- گارنیه (1397:192)؛ نقل قول از رابرت استرن، معمار برجسته‌ی آمریکایی