ورود به آوانگارد

جدل، دیوانگی و شاید عشق

مروری بر کتاب استاد پترزبورگ اثر جی. ام. کوتسی

آرمینا میلانی
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳

سال 1869 است؛ فئودور میخایلوویچ داستایفسکی همسر و فرزندش را در درسدن آلمان[1] به مقصد پترزبورگ ترک می­‌کند تا به مراسم خاکسپاری پسرخوانده‌اش، پاول عیسایف، برود که یادگار همسر اولش است. میخایلوویچ از ترس طلبکاران با پاسپورت جعلی و با نام عیسایف وارد کشور می‌­شود. وی به محض رسیدن، به آپارتمان شماره‌­ی 63، خیابان اسوچنوی می‌­رود؛ همان جایی که پسرش در آن اتاقی را برای خود اجاره کرده بود. وی از زن صاحب‌خانه می‌­خواهد مدتی را در اتاق پسرش اقامت داشته باشد. صبح روز بعد او به همراه زن صاحب‌خانه و دخترش به جزیره یلاگین می‌­روند و برای قبر پاول 21 ساله گل می‌برند. احوال داستایفسکی در بهت و غم می‌­گذرد و افکار لحظه‌­ای رهایش نمی‌­کنند. اما داستان به همین‌جا ختم نمی‌شود؛ میخایلوویچ وقتی به اداره پلیس سر می‌­زند تا اوراق و وسایل پسرش را پس بگیرد، متوجه سیاهه‌­ای از اسامی می‌­شود که باید ترور شوند! در وضعیتی که او فاجعه‌ی خودکشی فرزندش را یک تصادف می‌پنداشت، با مسئله­‌ای به مراتب پیچیده‌تر مواجه می‌­شود و فرزند خوش‌قدوبالا و معصوم خود را در دام حزبی به سردستگی سرگی نچایف می‌­یابد. آیا مرگ پاول یک تصادف بوده است؟

نچایف _از مشهورترین چهره‌های نیهیلیسم و تروریسم روسی_ در صدد گرفتن انتقام خلق است؛ داستایفسکی و نچایف در قسمت‌های مختلفی از کتاب با یکدیگر برخورد می‌­کنند و بینشان گفت‌وگوهای فلسفی- جامعه شناختی در می‌­گیرد. داستایفسکی حالا فقط با مرگ پسرش روبه‌رو نیست، او پایش به یک کشمکش سیاسی با آدمی دیوانه و جدلی عاشقانه با زنی سرسخت کشیده شده است...

نویسنده با ظرافت، ردپای داستایفسکی را در جای جای داستان به جا گذاشته است؛ چنان‌که وقتی خواننده کتاب را می‌­خواند، تصور کند داستان را از زبان شخص میخایلوویچ داستایفسکی شنیده است. ابتلا به صرع، ستیزی دائمی با تنگدستی، نامه‌نگاری‌ها با مایکوف برای درخواست پول، وسواس‌های فکری و حساسیت داستایفسکی به دختران نوجوان و اشاره­‌های مستقیم و غیر مستقیم به داستان­‌های او همگی نمونه­‌هایی هستند که نویسنده هنگام نوشتن داستانش از قلم نینداخته تا رمان هر چه بیشتر باورپذیر شود. کتاب در مجموع پر از اشارات صریح و تلویحی و نقش­‌مایه­‌های جهان آثار داستایفسکی است: حیوانات کتک‌خورده و رنج‌کشیده، فرودستان، موجودات عصبی و جوی متشنج از قتل و جنایت، حضور پلیس و توطئه انقلابیون و ...؛[۲] اما هوشمندانه‌ترین عمل نویسنده آن جاست که در فصل­‌های پایانی کتاب به ما نشان می‌­دهد داستایفسکی به فکر نوشتن رمان تازه­‌ای افتاده و چند بندی را از زبان استاد می‌نویسد، این رمان همان رمان شیاطین معروف است و کوتسی در رمانش زمینه‌­ای برای نگارش آن در اختیار داستایفسکی قرار داده است.

«شگرد ادبی‌ای که کوتسی به کار می­‌گیرد نوعی حرکت خلاف جریان است که در آن خود اثر ادبی یک واقعه فرض می‌­شود و اکنون نویسنده پیشنهاد می‌­کند تعریف کنیم چه شد که این واقعه روی داد.»[۳] نویسنده به زعم من شیوه­‌ای اساطیری به کار می‌­گیرد، اسطوره­‌ها نیز پاسخ همتایان نخستینمان هستند؛ نه در جواب چرا؟ بلکه در جواب چه شد که این واقعه اتفاق افتاد؟ پس نویسنده رمان استاد پترزبورگ[۴] روایتی نگاشته در بستری تاریخی و بر اساس زندگی‌نامه نویسنده­‌ای بزرگ، با رویکردی که هم به چگونگی و فرایند به وجود آمدن رمان نظر دارد و هم به زندگی شخصی او و روابط پدران و پسران. پسر 23 ساله کوتسی از ارتفاع سقوط کرد و جان باخت. کوتسی خواست غم بزرگ خود را به اثری ادبی تبدیل کند و احتمالا اگر می‌­خواست رمانی درباره­‌ی پدر و پسر از دست رفته‌­اش بنویسد، غم امانش نمی‌داد. پس او به گم‌گشته­‌ی خود در تن پسرخوانده داستایفسکی جان دوباره داد تا غم خود را ابراز کند؛ و به راستی که ازپس این کار به خوبی برآمده است.

استاد پترزبورگ

نویسنده: جان ماکسول کوتسی ناشر: ماهی قطع: شمیز،رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: 70,000 تومان

[1]- Dresden

[۲]- (ریوندی، 1398: 253)

[2]- (ریوندی، 1398: 250) 

[3]- کوتسی، جی.ام. استاد پترزبورگ. ترجمه: محمدرضا ترک تتاری. 1395. (چاپ دوم: 1399) تهران: نشر ماهی.