« جلالِ عزیز، الان که اینجا نشستهام یک سیاهی [ یک فردِ سیاه پوست] اعتصاب کرده است و او را میبینم. این مردِ سیاه که تقریبا رنگ خودم است، یعنی یک پرده سیاهتر، عذرش را از کافه خواستهاند و او هم چیزی به گردن انداخته است و روی آن نوشته "به این کافه نروید، به من ظلم کرده است و الخ." من رفتم و از او ماوقع را پرسیدم. گفتم میتوانم به تو کمکی بکنم؟ گفت همین پرسش تو بهترین محبت است. گفتم آیا کسی توجه به نوشتهی تو میکند؟ گفت آنها که معنای بیپولی و بیکاری را میدانند، توجه میکنند اما زنها با پاشنههای بلندشان و مردها با کت و شلوارهای اتوزدهشان هرگز توجه نمیکنند. خلاصه دلم برایش سوخت.»[1]
سیمین دانشور، اولین نویسندهی زن ایرانی در دوران معاصر، متولد سال 1300 هجری خورشیدی در شیراز و سومین فرزندِ خانوادهای مرفه و سرشناس بود. پدرش، دکتر محمدعلی دانشور، پزشک و تحصیلکردهی فرانسه و آلمان و مادرش، قمرالسلطنه حکمت، نقاش و مدیر هنرستان دخترانهی هنرهای زیبای شیراز _و همچنین دختر عموی علیاصغر حکمت_ بود. سیمین سه برادر و دو خواهر به نامهای منوچهر، هوشنگ، خسرو، هما و ویکتوریا داشت. او سالهای کودکی و نوجوانی را به خوشی در شیراز گذراند و تا پایان دبیرستان همانجا ماند. او دانشآموز مدرسهی انگلیسی زبانِ «مهر آیین» و دختری باهوش و درسخوان بود. اولین نوشتهی او، همین سالها در یکی از روزنامههای شیراز چاپ شد. اگر بخواهیم در باب اولین مواجهههای او با جهانِ داستان و علاقه به نوشتن توضیحی بیاوریم چنین است که « دانشور کتابخانهی مجهز پدر و عشق پرشور خود به مطالعه را از محرکهای اصلی خود برای نویسندگی میداند و از میان کتابهایی که در نوجوانی خوانده از جین ایر، آثار مارک تواین، بوسهی عذرا، کنت مونت کریستو و ورتر گوته نام میبرد.»[2]
سال 1317 به همراه منوچهر و هما به تهران آمد و در یک مدرسهی شبانهروزیِ آمریکایی ساکن و اندکی بعد در رشتهی ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرفته شد. او برای گذراندن بخشی از دروس رشتهی ادبیات مانند دروس معلمی به دانشسرای عالی میرفت و در همانجا بود که با پروین اعتصامی آشنا شد. سه سال بعد پدرش را از دست داد و _با وجود آنکه خانوادهای دارا داشت_ به دلایل اقتصادی به همکاری با رادیو تهران و روزنامهی ایران روی آورد و با نام مستعار «شیرازیِ بینام» مطلب نوشت.
در سال 1327 اولین کتابش، آتش خاموش، را منتشر کرد و در همین سال بود که در اتوبوسی که از شیراز _و برخی گفتهاند اصفهان_ به تهران میآمد با جلال آلاحمد _که دورادور او را میشناخت_ دیدار کرد و « هوای خوش بهار [ چراکه دیدار آنان در نوروز بوده است] در اتوبوسی که به سوی تهران میرفت، بر شکوفهی دلبستگیِ دو جوان اهل اندیشه و قلم، بر دو سرو سبز جوان ... وزیدن گرفته بود.»[3] دانشور خود در اشاره به این دیدار میگوید:« جلال و من همدیگر را در سفری از شیراز به تهران، در بهار سال 1327 یافتیم و با وجودی که در همان برخورد اول دربارهی وجود معادنِ لب لعل و کانِ حُسنِ شیرازِ در زمانِ ما شک کرد و گفت که تمام اینگونه معادن در زمان همان مرحوم خواجه حافظ استخراج شده است، باز به هم دل بستیم.»[4] و دربارهی آن لب لعل و کان حسن قصه از این قرار است که « جلال همراه با یکی از دوستانش که امروز شده است دکتر عبد الحسین شیخ که سالهای سال است پزشک خانوادگی آلاحمدهاست از تعطیلات ایام عید و شیراز بازمیگشتهاند. توی اتوبوس، دکتر شیخ _که مردی است چکه و بامزه و پرهیاهو و زندهدل و صمیمی_ قال قال میکند که :«پس چی گفته این خواجهی شیراز، حافظ، که شیراز معدن لب لعل است و کان حسن!» و آنقدر بلند بلند که فقط خود خواجهی شیراز نمیشنود که در آن اتوبوس نبوده است! وقتی صدای او خاموش میشود، صدای زنانهای در جواب شنیده میشود که :«شما دیر آمدید، رندان تمام معادن را ثبت دادهاند!» که جلال و دکتر شیخ برمیگردند و دو دختر سبزهی دانشجو را میبینند که دو ردیف آنطرفتر، در اتوبوس عازم تهران نشسته بودند و آنان سیمین و ویکتوریا دانشور بودهاند.»[5] این آشنایی دو سال بعد در سال 1329 به ازدواج ختم شد. جلال و سیمین زندگیای عاشقانه و البته سخت را آغاز کردند. جلال فرزند خانوادهای مذهبی و روحانی بود که از نگرش طبقهی خود جدا شده و به توده گراییده بود؛ از طرفی ازدواجِ او با زنی مکشوفه مانند سیمین برای خانوادهاش قابل پذیرش نبود و پدرش تا سالها حاضر به دیدار با جلال و سیمین نبود. فشارهای سیاسی و مالی بر شانههای زندگیشان سنگینی میکرد و در این سالها سیمین بود که با ترجمههایش کمی از مشکلاتِ معیشتیشان میکاست.
دانشور در سال 1328، با رسالهای تحت عنوانِ « علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم » ابتدا به راهنماییِ فاطمه سیاح و پس از فوتِ او زیر نظر استاد فروزانفر، به کسب درجهی دکتری در رشتهی زبان و ادبیات فارسی نائل شد. « از استادانِ دانشور در دانشکدهی ادبیات میتوان از فروزانفر، بهار، بهمنیار، نصرالله فلسفی، فاضل تونی و ... نام برد. در این میان، فاطمه سیاح برای دانشور جایگاه ممتازی دارد و با احترام خاصی از او یاد میکند و او را مشوّقِ اصلی خود در داستاننویسی میداند.»[6] سه سال بعد، دانشور با بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد ایالات متحده رفت و دورهی فوقدکتری خود را در رشتهی زیباییشناسی گذراند. یک سال بعد به ایران بازگشت و به تدریس در هنرستان هنرهای زیبا مشغول شد.
دکتر سیمین دانشور سرانجام در سال 1338 به عنوان دانشیارِ استاد علیقلی وزیری به استخدام دانشگاه تهران درآمد و قریب به دو دهه به تدریس زیباییشناسی و تاریخ هنر پرداخت؛ فعالیتهای دانشگاهی او ادامه داشت، تا سال 1358 که _ به سبب وضع وخیم جامعهی ایران در سالهای آغازین انقلاب_ تصمیم به بازنشستگی گرفت.
او پس از 13 سال وقفه در انتشار اثر، در سال 1340 دومین کتابش، شهری چون بهشت، را منتشر کرد و 8 سال بعد، یکی از مهمترین سالهای زندگی سیمین فرارسید؛ 1348. این سال به دو علت تاثیر عمیقی در زندگی او داشت، اول به سبب انتشار شاخصترین و شناختهشدهترین کتابش، سووشون، (در تیرماه) و دیگری مرگ نابهنگام و رمزآلود جلال (در شهریور ماه) که سیمین را واراد به تحمل سالها تنهایی و سکوت کرد. سیمین سالها در همان خانهی مشهور در دزاشیب _که امروز امکان بازدید از آن برای علاقهمندان وجود دارد_، دور از نظرها ماند؛ آرام و خاموش اما ذهنش روشن بود که نتیجهی آن، چند مجموعه داستان و رمان _و به گفتهی خودش تعدادی کتاب که امکان چاپ ندارد_ و تحقیق و پژوهش و مجموعه مقالات و ترجمه و... است. سیمین دانشور سرانجام در سال 1390 درگذشت و در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
آثار سیمین دانشور
تألیفها
الف: مجموعه داستانها که شامل « آتش خاموش »، « شهری چون بهشت »، « به کی سلام کنم » و « از پرندهی مهاجر بپرس » است.
کتاب آتش خاموش (1327)
این کتاب اولین تجربهی حرفهای دانشور در نویسندگی است، متشکل از 16 داستان کوتاه که به گفتهی نویسنده، 7 داستانش متاثر و مقتبس از قصههای اُ.هِنری است. علیرغم انتقادات متعددی که به آن وارد شده است، آتش خاموش از دو جهت اهمیت دارد: اول آنکه در نوع خود پیشگام است زیرا اولین مجموعه داستان کوتاهِ فارسی به قلم یک نویسندهی زن است و دوم آنکه در مطالعه و بررسی سِیر نویسندگی دانشور یاریرسان است. او خود دربارهی نگارش این کتاب میگوید:« با خودم میگفتم اولین کار که نباید بهترین کار باشد. وقتی که آتش خاموش را مینوشتم بیست سال داشتم. خوب این، کارِ یک دخترِ بیست ساله است. تا آن وقت هیچ زنی داستان کوتاه ننوشته بود و شاید نوشته بود و من خبر نداشتم. به خودم گفتم که بگذار اولین باشم. چرا باید صبر میکردم و آخری میشدم؟»[7] بنابراین آتش خاموش را باید سیاه مشق دانشور دانست.
کتاب شهری چون بهشت (1340)
دانشور در این مجموعه نگاه ویژهای به مسائل و مصائب زنان دارد. میتوان چند داستان نسبتا قوی در آن یافت (خصوصا داستان شهری چون بهشت)؛ در مجموع نویسنده نسبت به آتش خاموش پیشرفت داشته، در موضوعات و شخصیتها تنوع ایجاد کرده اما در قیاس با آثار بعدیِ خود خصوصا رمانهایش، همچنان نقاط ضعفی دارد مثلا توصیفات در حد گزارش باقی ماندهاند و بار عاطفیِ اندکی دارند.
کتاب به کی سلام کنم؟ (1359)
در این مجموعه نیز نویسنده، «زن» _و خصوصا مسئلهی فرزندآوری، دوری مادران و فرزندان، تنهاییِ مادران و..._ را در مرکز داستانهایش قرار داده است. این الگو از حضور زن در ادبیات، تا پیش از دوران معاصر بیسابقه است. اگر سالهای مشروطه را به عنوان آغاز رسمی ادبیات نوین ایران بپذیریم، به روشنی میبینیم که در دورانِ کهن، «زن» به عنوان یکی از عناصر و شخصیتهای حاضر در ادبیات _که عمدهی آن نیز ادبیات منظوم است_ همواره دور و مبهم بوده است، موجودی دستنیافتی، مستور و پردهنشین که شخصیتپردازیِ آن همواره با کلیشه و تکرار همراه بوده است. مشروطه است که زن را از پسِ پردهها بیرون میکشد و تصویری «اینجایی» و «اکنونی» از او ارائه میدهد؛ مطالباتش را عنوان میکند و از مصائبش سخن میگوید، البته باز هم بیشتر در قالبِ شعر. این نگرش اندک اندک به جهان داستانها نیز راه مییابد که به عنوان مثال میشود از «تهران مخوف» یاد کرد. اما زنهایی که سیمین خلق میکند ویژگیهای خاص خود را دارند. در دورانی که چوبکها نگاهی خطکشیشده و کاملا سیاه یا سفید و هدایتها نگاهی نامتعارف و سوررئالیستی به زنان داستانهایشان دارند، دانشور راویِ روایتِ زنانِ معمولیاست؛ زنانی ملموس، ساده و ارزشمند. او عموما زنان طبقهی مرفه و رنجبر را در راس داستانهایش قرار داد و آنان را به نوعی به یکدیگر متصل میکند. « داستان "به کی سلام کنم؟" هم از نظر ویژگیهای فنی و هم از لحاظ خصوصیات معنایی، یکی از موفقترین داستانهای کوتاه سیمین دانشور است و اغلب ویژگیهای آثار نویسنده را در خود بازتاب داده و ذهنیت انساندوستانه و دلسوزانهی او را نسبت به زنهای ستمکشیده و نومید به نمایش گذاشته است. نویسنده بر خلاف اکثر داستانهای کوتاهش، فقط به شرحِ وقایع اکتفا نکرده، بلکه احساسِ وقایع را بازتاب داده و به تصویر شخصیت تنها و درماندهی زنی پرداخته است، به طوری که خواننده با شخصیت دردمند داستان ارتباط عاطفی برقرار میکند.»[8]
ب: رمانها
کتاب سووشون (1348)
اگر بخواهیم از میان آثار دانشور، یک شاهکار برای او قائل شویم، بیشک سووشون است. این داستان بلندترین جهشِ سیمین بود، اثری که قدرت و قوّت آن، سیمین را از زیر سایهی آلاحمد بیرون کشید و نام او را در حوزهی نویسندگان حرفهای تثبیت کرد. گلشیری در این راستا چنین میگوید: « به حق آتش خاموش و شهری چون بهشت از چندان ارجی برخوردار نبود تا نام او را در عداد داستاننویسانِ بهنام به یاد بیاورد و این نام تا پیش از 1348 [که سال انتشار سووشون است] بیشتر به استعانتِ "عیالم سیمین" یا "عیال" و از قلمِ آلاحمد حضور داشت.»[9]
« این کتاب به طور عمده سیاسی و اجتماعی است ولی در لایهی دیگر کتاب، زندگانی طبقهی متوسط جامعهی ما در دورهی پس از شهریور ماه 1320 و سقوط حکومت رضا شاهی به نمایش گذاشته میشود و همین لایهی کتاب است که از اهمیت ویژهای برخوردار است. داستان دربارهی یوسف و همسرش، زری، است و در شیراز روی میدهد. یوسف [یک اربابزادهی] تحصیل کرده و مخالف بیدادگری و استعمار است. او از فروش غلاتِ حاصل املاک خود به نیروهای انگلیسی که جنوب ایران را اشغال کردهاند، خودداری میکند و با وابستگی دولت به کشورهای استعماری [استعمارگر] مخالفت میورزد و در این نبرد از پا درمیآید. زری نیز تحصیل کرده است و آرمانهای اجتماعی دارد ولی با تندرویهای شوهرش موافق نیست و در طول مبارزههای شوهرش مدام در هراس به سر میبرد. دلش گواهی میدهد که یوسف عزیز او در این نبرد از پای درخواهد آمد و از این رو میکوشد همسرش را به اعتدال و مدارا ترغیب کند اما سیر رویداد[ها] در جهت مخالف خواست و امید او در حرکت است.»[10]
داستان سووشون در بستری از یک واقعیت تاریخی خلق شده و دانشور با بهرهگیری از تجریبات سالهای کودکی تا جوانیاش به زیبایی و گیرایی از شجاعت، وطنپرستی، عدالتخواهی، ایستادگی، آزادگی و عشق سخن میگوید؛ مردی که حاضر است بمیرد اما گندمِ رعیتش را تسلیمِ بیگانگان نکند و زنی با هزار راز و درد و نگرانی؛ عاشق و سرانجام جسور. قلم دانشور در سووشون به طرز چشمگیری قدرت یافته و از پس انتقال احساسات و احوالات شخصیتها به خوبی برآمده، لطیف و صمیمی. « داستانی نرم و گرم همراه با آبِ چشم.»[11]
ته رنگی از سیمین و جلال در زری و یوسف دیده میشود که هم مورد تاییدِ دانشور است و هم با قرائن متعدد قابل اثبات. از آنجا که کتاب چند ماه قبل از مرگ جلال انتشار یافت، سرنوشت یوسف را به طرزی اعجابانگیز میتوان پیشبینیِ دانشور از سرانجام جلال دانست.
« هسته یا ساختار اصلی رمان بر تقابل استوار است: تقابل زن و مرد، برون و درون، فکر و عمل، واقعیت و آرزو. در وجه ملموس داستان تقابل زری است و یوسف، زن خانه و مرد بیرون از خانه که با توجه به مکان داستان میتوان گفت تقابل میان عرصهی خانه، حیطهی آشنای زری است با عناصری چون گوشواره، خسرو، اسب خسرو و یوسف در برابر جهان بیرون که در گذشتهی دور مهربان مینماید اما اندک اندک متخاصم میشود: گوشواره را به غارت میبرند، اسب خسرو را میبرند و بالاخره جنگ هم به خانه سرک میکشد و همچنان که اوج گرما تهاجمش را به درختها شروع میکند، جهان بیرون نیز ابتدا کلو و بالاخره یوسف را به غارت میبرد. بر بنیاد همین ساختار، الگوی رمان نیز بنا شده که تقابل دو خط یا دو سطح است و سرانجام تداخل آنها، یا ادغام یکی در دیگری، به همان شکل ظاهری ساعت شنی با این تفاوت که با کشته شدن یوسف و حذف یک سطح، زری با پذیرش خطر درگیری، جانشین یوسف نیز میشود و با بستن کتاب زری هم زری است و هم یوسف.»[12]
این کتاب همواره توجه و رضایت طیف گستردهای از خوانندگانش را جلب نموده و با گذشت زمان ارزش و اعتبار خود را حفظ وتثبیت کرده است. سووشون به برخی زبانها از جمله انگلیسی و ژاپنی ترجمه شده است.
کتاب جزیرهی سرگردانی ( 1372) و کتاب ساربان سرگردان (1380)
این دو کتاب از سهگانهی دانشور است که جلد سوم آن ( کوه سرگردان ) هنوز منتشر نشده است. دانشور در این داستان نیز _مانند سووشون_ از سبک Documentary Fiction یا داستانِ مستندگونه استفاده کرده است. او داستانِ زندگی «هستی» و فراز و نشیبهای زندگیاش را از سالهای پیش از انقلاب تا سالهای جنگ ایران و عراق به تصویر میکشد. هستی دختری تحصیلکرده، هنرمند و روشنفکر که در کشاکشی مدام است، سرگردان و مردد. از نکات جالب این کتاب، حضور سیمین و جلال به عنوان شخصیتهای داستان است.
پ: آثار غیر داستانی
چهل طوطی (1351): این کتاب اثر مشترک سیمین و جلال است
مسائل هنر معاصر (1356)
شاهکارهای فرش ایران (1359): در دو جلد به زبان فارسی و انگلیسی
راهنمای صنایع ایران (1359)
غروب جلال (1360)
شناخت و تحسین هنر (1375)
سیمین دانشور همچنین مجموعه مقالاتی دربارهی زیباییشناسی و مبانی استتیک دارد.
ترجمهها
سرباز شکلاتی اثر برنارد شاو (1328)
دشمنان اثر آنتوان چخوف (1332)
بئاتریس اثر آرتور شنیتسلر (1332)
رمز موفق زیستن اثر دیل کارنگی (1332)
داغ ننگ اثر ناتانیل هاوثورن (1333)
کمدی انسانی اثر ویلیام سارویان (1335)
همراه آفتاب گردآوریشده توسط هارولد کورلند (1337)
باغ آلبالو اثر آنتوان چخوف (1347)
بنال وطن اثر آلن پیتون (1351)
ماه عسل آفتابی از نویسندگان مختلف (1362)
[1]- نامههای سیمین و جلال، به اهتمامِ مسعود جعفری، تهران، نیلوفر، 1382، صفحهی 44
[2]- همان: 19
[3]- فعلهگری، مصطفی (1388)، کارنامه و سرگذشت نوسیندگان امروز ایران، تهران، روزگار، صفحهی 72 و 73
[4]- همان: 82
[5]- همان: 73 و 74، به نقل از شمس آلاحمد، برادرِ جلال
[6]- گفتوگوی هوشنگ گلشیری یا دانشور در مجلهی مفید، تجدید چاپ شده در «شناخت و تحسینِ هنر»، صفحهی 478
[7]- فعلهگری، 1388: 82
[8]- میرصادقی، جمال (1381)، جهان داستان، تهران، اشاره
[9]- گلشیری، هوشنگ (1376)، جدال نقش با نقاش در آثار سیمین دانشور، تهران، نیلوفر
[10]- فعلهگری، 1388: 75 و 76
[11]- همان: 72
[12]- گلشیری، 1376: 139 و 140