ورود به آوانگارد

سروش حبیبی، معرّفِ ناشناخته‌ها

سروش حبیبی: تأملی بر زندگی و آثار

عاطفه درستکار
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳

سروش حبیبی، یکی از پرکارترین مترجمان ایرانی، هفتم خرداد ماه ۱۳۱۲، در تهران چشم به جهان گشود. او در دبیرستان فیروز بهرام به تحصیل پرداخت و سال ۱۳۲۹ وارد مدرسه‌ی عالی پست و تلگراف شد. وی مدتی در ایران به کار در وزارت پست و تلگراف مشغول بود و سپس در سال ۱۳۳۹ برای تحصیل در رشته‌ی الکترونیک در دانشکده‌ی فنی دارمشتات،[1] راهی آلمان شد. زندگی در آلمان موجبات علاقه‌ی وی به فرهنگ و ادبیات آن کشور را فراهم آورد. او بعد از بازگشت از آلمان، به مدت ۲۰ سال در مقام رئیس دروس دانشکده مخابرات در وزارت پست و تلگراف خدمت کرد و سال ۱۳۵۱ بازنشسته شد و در انتشارات دانشگاه صنعتی آریامهر _صنعتی شریف کنونی_ به عنوان سَرویراستار مشغول به کار شد. او در همین دانشگاه با مترجم برجسته، محمد قاضی، آشنا شد و این دوستی تأثیر بسزایی بر فن ترجمه‌ی سروش حبیبی گذاشت.

وی در سال ۱۳۵۶ به امریکا سفر کرد و در سال ۱۳۵۸ در فرانسه اقامت گزید. در همین زمان به سراغ یادگیری زبان روسی رفت و سه سال از عمر خود را صرف این کار کرد.

سروش حبیبی مترجم ایرانی (عکس از صفحه محمد نجابتی، مترجم ترز راکن)

نخستین فعالیت‌ها در زمینه‌ی ترجمه

اولین تجربه‌ی سروش حبیبی در کار ترجمه به همکاری وی با مجله‌ی سخن برمی‌گردد که در آن متنی را از سخنرانی وایْتْسْ زِکِر[2] (متخصص آلمانی فیزیک نظری) ترجمه کرد؛ اما اولین اثری که از او به عنوان ترجمه منتشر شد، کتاب « بیابان تاتارها » بود که با این کتاب در آلمان آشنا شد و به ترجمه‌ی آن همت گماشت.

از ویژگی‌های شاخص کارنامه‌ی کاری حبیبی می‌توان به این نکته اشاره کرد که ایرانیان به واسطه‌ی او و ترجمه‌هایش با بسیاری از نویسندگان جهانی مانند رومن گاری، آلخو کارپانتیه و الیاس کانتی آشنا شدند.

آثار

سروش حبیبی آثار بسیاری را از زبان‌های فرانسوی، آلمانی، روسی و انگلیسی به فارسی برگردانده است. از محاسن این مترجم تعداد قابل توجه آثاری است که ترجمه کرده؛ به طوری که در یک سال کتاب‌های بسیاری از وی منتشر شده و اغلب همکاری‌های او با نشریات برجستۀ فارسی است. در این بخش ابتدا به معرفی چند نمونه از ترجمه‌های برجسته‌ی او می‌پردازیم و سپس فهرستی به‌نسبت جامع از کارنامه‌ی کاری او ارائه می‌دهیم؛ اگر کتابی با برگردان او خواندید و مورد پسندتان واقع شد، مراجعه به آن در انتخاب‌های بعدی، یاری‌رسان شما خواهد بود.

کتاب بیابان تاتارها

نویسنده: دینو بوتزاتى[3]
تهران، نشر نیل، (۱۳۴۹)

« شاید ما از بخت انتظار زیاد داریم.»[4]

همین یک جمله به تنهایی بار تلخ و سنگین ماجرای زندگی دروگو را به دوش می‌کشد. دروگو افسر جوانی است که برای انجام مأموریتی به بیابان تاتارها فرستاده می‌شود و خواننده پا‌به‌پای او پیش می‌رود و محو شدن امیدها و آرزوهایش را نظاره می‌کند. این رمان که در بیست‌ونه فصل نگاشته شده، شرح بلند‌پروازی‌ها و آرزوهای جوانی است که هنوز سرد و گرم روزگار را نچشیده و زمان، برترین آموزگاران، او را با واقعیت مواجه می‌سازد. این رمان در سال ۱۹۵۸ میلادی، برنده‌ی جایزه‌ی ادبی استرگا شد و مدتی بعد بر اساس آن، فیلمی ساخته‌ شد که برخی از صحنه‌های آن در ارگ بم فیلم‌برداری شده است و همین خود می‌تواند دلیلی بر ترجمه‌ی این اثر باشد.

شرح داستان آشنایی سروش حبیبی با این اثر خالی از لطف نیست. او زمانی که در پاریس مشغول بازدید از یک کارخانه بود، در زمان استراحت قطعه‌ای از رادیو می‌شنود و به گفته‌ی خودش، شیفته‌ی جذابیت آن می‌شود؛ اما گویا اثری شناخته‌شده نبود. بعد از پرس‌و‌جوی بسیار، دوستش کتاب را پیدا می‌کند و حبیبی بعد از خواندن تمام کتاب تصمیم به ترجمه‌ی آن می‌گیرد و با همین اثر، دینو بوتزاتى را به خوانندگان فارسی‌زبان معرفی می‌کند. او این ترجمه را به یکی از دوستانش، علی دهباشی، تقدیم کرده است. 

کتاب ابله

نویسنده: فئودور داستایوفسکی
تهران، نشر چشمه، (۱۳۸۳)

این رمان ۱۰۱۹ صفحه‌ای از شاهکارهای داستایوفسکی است که سروش حبیبی آن را در دو جلد به فارسی ترجمه کرده است. بنابر گفته‌ی خود مترجم، بیشتر تمرکز و علاقه‌ی وی به ادبیات روسی، به ویژه به آثار داستایوفسکی است و قصد داشته است که آثار کمتر شناخته‌شده‌ی او را تقدیم فارسی‌زبانان کند؛ هر چند که پیش از او هم افرادی این اثر را ترجمه کرده بودند. 

همان طور که از عنوان داستان پیدا است، موضوع درباره‌ی یک انسان «ابله» است؛ البته علت نسبت دادن این بلاهت به شخصیت اصلی داستان، پرنس میشکین، قابل بحث است. پرنس که بعد از سال‌ها به روسیه بازگشته است، خود را در فضایی کاملاً جدید و طبقاتی می‌بیند که در آن بخشندگی و صداقت، بلاهت تلقی می‌شود. او برای مدتی مجبور به اقامت در خانه‌ی یکی از اقوام بسیار دورش می‌شود و ماجرا از آن‌جا آغاز می‌گردد.

اصول اخلاقی پرنس بسیار جالب توجه است و در این روزگارِ متظاهر، عجیب جلوه می‌کند. همین موضوع هم جای کار را برای بررسی روان‌شناختی کاراکتر به وجود می‌آورد؛ همان طور که اغلب شخصیت‌های آثار داستایوفسکی از این حیث قابل بررسی هستند. 

در پایان کتاب هم تحلیلی از کانستانتین ماچولسکی[5] (از منتقدان ادبیات روسی) آورده شده است که خواندنش به مخاطب برای درک بهتر اثر کمک می‌کند.

از متن کتاب ابله

« یک انسان اصیل و باوجدان، یعنی انسانی که به حکم عقل سالم عمل کند، موظف است که حتی در مسائلی که در کتاب‌های قانون پیش‌بینی نشده باشد اصیل و باوجدان بماند و به همین علت است که بی‌ترس از احتمال بیرون انداخته شدن، چنان‌که الان تهدیدمان کردید، به اینجا آمده‌ایم، برای اینکه ما گدایی نمی‌کنیم، تقاضا نمی‌کنیم، حق‌مان را می‌خواهیم.»[6]

ابله | نشر چشمه

نویسنده: فیودور داستایفسکی ناشر: چشمه قطع: گالینگور,رقعی نوع جلد: گالینگور قیمت: ناموجود

کتاب شیطان

نویسنده: لیو تالستوی
تهران، نشر چشمه، (۱۳۹۰)

« لیکن من به شما می گویم...اگر چشم راستت تو را بلغزاند قطعش کن و از خود دور انداز... اگر دست راستت تو را بلغزاند قطعش کن و از خود دور انداز، زیرا تو را مفیدتر آن است که عضوی از اعضایت نابود شود از آنکه کل جسدت در دوزخ افکنده شود.»[7]

گمان می‌کنم همین بخش کوچک از ابتدای کتاب، به تنهایی مضمون کلی اثر را بیان می‌کند. تالستوی در این کتاب یکی از شگفت‌آورترین داستان‌های خود را خلق کرده است؛ داستانی که به موضوعی طردشده و به نوعی نامتعارف می‌پردازد. او در این داستان بی‌پروا افکار خود را بیان کرده و بی‌پرده شخصیت یوگنی را به تصویر کشیده است.

« شیطان »، بیانگر سرکشی و عصیان هوای نفس و شهوت است و اینکه چگونه می‌تواند بر انسان غلبه کرده، آرامش را از او سلب کند. در این داستان، یوگنی که « ممکن نبود کسی بر او ظن فریب‌کاری ببرد و سیمای گشاده و شریف و درست و خاصه چشمان صدیق او را جایگاه نادرستی بپندارد»[۸] با اقامت در روستا و نزدیکی به یکی از زنان آن ده، به گناه آلوده می‌شود. هرچند که با ازدواج یوگنی، مدتی نفس او خاموش می‌ماند اما با ملاقات دوباره‌ی زن، همان احساسات گذشته غلیان می‌کند و یوگنی که خود به اشتباه بودن احساسش واقف است، مدام در حال جنگ و کشمکشی درونی است. 

سروش حبیبی در ابتدا مدتی اجازه‌ی نشر کتاب را نداشته است؛ اما بعد از چند سال این کتاب توفیق نشر پیدا می‌کند.

شیطان

نویسنده: لئو تولستوی ناشر: چشمه قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: 110,000 تومان

کتاب خداحافظ گاری کوپر

نویسنده: رومن گاری
تهران، نشر نیلوفر، (۱۳۵۶)

این کتاب رمانی فلسفی-سیاسی از رومن گاری است که در دهه‌ی ۶۰ میلادی به نگارش درآمد. 

در این داستان، که در خلال جنگ‌های امریکا با ویتنام اتفاق می‌افتد، کاراکتر اصلی، لنی بیست و یک ساله، برای فرار از اعزام به جنگ به ارتفاعات سوییس پناه می‌برد. او شخصیتی خاص و متمایز دارد که باوجود سن به نسبت کمش بر عقایدش استوار است و به شدت از جنگ، خشونت و وابستگی بیزار است؛ اما بعد از مدتی، مواجه شدن با عشق تمام افکارش را بر هم می‌زند. لنی در این مدت در خانه‌ی دوستش، بگ، اقامت دارد و در آن‌جا با افرادی از ملیت‌های گوناگون آشنا می‌شود. رومن گاری ضمن مکالمات همین اشخاص، انتقاد‌های تندی بر کشور‌ها و حتی مکاتب فکری مختلف وارد می‌کند و از این لحاظ داستان تا حد زیادی جنبه‌ی انتقادی دارد.

لنی که از وطن جدا شده، فقط یک عکس از گاری کوپر را به عنوان نشانی از کشورش با خود به همراه دارد که آن هم نشان‌دهنده‌ی روزگار و احوال متفاوتی از آمریکا است. این داستان به نوعی شرح آرزوها و خواسته‌های سرکوب‌شده نیز هست. لنی که علاقه داشت انسانی مانند گاری کوپر شود در مقابل جهانی قرار می‌گیرد که درکی از علاقه‌ی او ندارد. عنوان اثر هم از همین «گاری کوپر» گرفته شده است با این تفاوت که رومن گاری به کنایه آن دوران را به‌سرآمده می‌داند و اسم کتاب را « خداحافظ گاری کوپر » گذاشته است.

بخشی از کتاب خداحافظ گاری کوپر

« از همین می‌ترسم. به یه چیزی یا کسی عادت می‌کنی، اون وقت اون چیز یا اون کس قالت می‌گذاره. اون وقت دیگه هیچ چیز برات باقی نمی‌مونه. می‌فهمی چی میخوام بگم.»[۹] 

خداحافظ گاری کوپر

نویسنده: رومن گاری ناشر: نیلوفر قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

کتاب گل‌های معرفت

نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
تهران، نشر چشمه، (۱۳۸۳)

این کتاب شامل سه داستان کوتاه به نام‌های میلارپا، ابراهیم آقا و گل‌های قرآن و اسکار و بانوی گلی‌پوش است. هر سه داستان درون‌مایه‌ی مذهبی و دینی دارند. داستان اول اشاره‌ای به بودیسم، داستان دوم اشا‌ره‌ای به اسلام و داستان آخر اشاره‌ای به مسیحیت دارد. در این سه داستان، دین به نوعی ناجی و یاری‌گر انسان می‌شود و او را در رسیدن به حقیقت راهنمایی می‌کند.

حبیبی با ترجمه‌‌ی این اثر، امانوئل اشمیت را به ایرانیان معرفی کرد. وی آثار  اشمیت را دارای نوعی رنگ عرفانی و رمزی می‌داند. موضوعات کتاب‌های اشمیت، نویسنده و نمایشنامه نویس فرانسوی، اغلب همین رنگ دینی را دارد و فضای عرفانی در نمایشنامه‌های او مشهود است.

در پایان کتاب هم مترجم، زندگی‌نامه‌ای از نویسنده ذکر کرده است. 

کتاب نارتسیس و گلدموند (نرگس و زرین‌دهن)

نویسنده: هرمان هسه
تهران، نشر چشمه، (۱۳۸۴)

این رمان آلمانی در بیست فصل کوتاه به فارسی ترجمه شده است. سروش حبیبی در اوایل کار ترجمه بیشتر به آثار آلمانی، به ویژه به آثار هسه پرداخته است.

این رمان شرح بروز عشق و خصایل متضاد دو کاراکتر گلدموند و نارتسیس است. گلدموند که به درخواست پدر سخت‌گیرش وارد مدرسه‌ی الهیات می‌شود، با نارتسیس، معلمش آشنا می‌شود و نارتسیس او را به وادی جدیدی از زندگی راهنمایی می‌کند و در جست‌و‌جوی معنای عشق وارد مسیری تازه می‌شود. در واقع این رمان به نوعی تقابل عقل و احساس است که از دیرباز تا کنون در اقوام و ادبیات‌های ملل مختلف مورد شرح قرار گرفته است و هم‌چنان جای بحث دارد. پس بر این مبنا خواننده با درک این تقابل، ناخودآگاه به نوعی تعادل هم توجه‌اش جلب می‌شود.

بخشی از کتاب نارتسیس و گلدموند

«از میان تمام مردم تنها تو را توانسته‌ام دوست بدارم. تو نمی‌توانی که بدانی معنی این حرف چیست. دوست داشتن تو یعنی یک چشمه در بیابان، یعنی یک درخت زیبا و شکوفا در برهوت. این‌که قلبم نخشکیده و در وجودم جایی باقی مانده است که بتواند به لطف خدا دست یابد، تنها به سبب تو است.»[۱۰]

کتاب شب‌های روشن

نویسنده: فئودور داستایوفسکی 
تهران؛ نشر ماهی، (۱۴۰۰)

شب‌های روشن داستان کوتاهی از داستایوفسکی است که در سال ۱۸۴۸ به نگارش درآمد. او این کار را در ابتدای حرفه‌ی نویسندگی خود نوشته و موضوع آن هم عشق است اما از نوع یک طرفه

عنوانی که نویسنده برای کتاب انتخاب کرده است به شدت گیراست. در نزدیکی قطب شمال، شب‌های تابستان تا صبح هوا روشن است و با پدیده‌ی شب‌های روشن مواجه هستیم. داستان هم در روسیه به تصویر کشیده شده است که نزدیک به قطب شمال است.

داستان از دید راوی روایت می‌شود که شخصیت اصلی داستان است. او که فردی تنها و شاعر مسلک است بعد از برخورد با ناستنکا و هم‌صحبتی و هم‌دردی با او کم‌کم به دختر دل می‌بندد اما خودش هم می‌داند که عشق او یک طرفه است و ناستنکا عاشق مرد دیگری است. در دل این شب‌های روشن، عاشقان نجواکنان مشتاق معشوق خود هستند. راوی خواهان ناستنکا و ناستنکا خواهان دیگری.

در آخر هم چیزی جز جدایی نصیب راوی نمی‌شود اما او داستانش را با این جملات به پایان می‌رساند: « آرزو می‌کنم که آسمان سعادتت همیشه نورانی باشد و لبخند شیرینت همیشه روشن و مصفا باشد و تو را برای آن دقیقهٔ شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدرشناس بخشیدی دعا می‌کنم. خدای من، یک دقیقهٔ تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟»[11]

شب های روشن

نویسنده: فیودور داستایفسکی ناشر: ماهی قطع: شمیز،جیبی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

کتاب جنگ و صلح

نویسنده: لئون تالستوی
تهران، نشر نیلوفر: (۱۳۸۵)

« پیداست که سرنوشت ما همه جز تحمل مصیبت نیست.»[12] بله با همین جمله خواننده پی می‌برد که مضمون داستان چیست، مصیبت. مصیب در این داستان در مقام اول خود را در قالب جنگ به نمایش می‌گذارد. موضوع اصلی کتاب حمله‌ی ناپلئون به روسیه است و سه کاراکتر اصلی داستان هر کدام در این‌ زمان درگیری‌هایی پیدا می‌کنند. با این حال نویسنده عنصر همیشه خوش «عشق» را در فضای مغشوش جنگ و ستیز فراموش نمی‌کند.

شاید هم بتوان صلح را به همان عشق تعبیر کرد.

پرنس آندره و پی‌یر هر دو دل‌باخته‌ی ناتاشا می‌شوند و ماجراهای خود را دارند. تعداد شخصیت‌های داستان بسیار است اما سه فرد یادشده نقش برجسته‌تری دارند.

از مطالب بالا این امر دریافت می‌شود که وقایع تاریخی در سراسر کتاب مشهود است اما با بخشیدن رنگ داستانی به آن، اثر از حالت یک‌نواختی در‌می‌آید. از این کتاب حجیم، نتایج و پیامدهای بسیاری می‌توان گرفت که هر کدام جای تأمل دارد.  ترجمهٔ این کتاب از سروش حبیبی به دو صورت دو جلدی و چهار جلدی چاپ شده است.

لذت متن: « هر کس با دید خودش زندگی می‌کند. تو برای خودت زندگی می‌کردی و می‌گویی که چیزی نمانده بود که زندگیت تباه شود و خوشبختی را وقتی شناختی که شروع کردی برای دیگران زندگی کنی، ولی کار من درست عکس این بود. هدف من در زندگی کسب افتخار بود، ولی خوب، مگر افتخار چیست؟ همان عشق به‌دیگران است. میل به‌خدمت به‌آنها برای لذت‌بردن از ستایش آنها.» 

جنگ و صلح (2 جلدی)

نویسنده: لئو تولستوی ناشر: نیلوفر قطع: گالینگور،رقعی نوع جلد: گالینگور قیمت: ناموجود

کتاب موش‌ها و آدم‌ها

نویسنده: جان اشتاین بک
تهران، نشر ماهی: ۱۴۰۰

« چه می‌دونم. من هیچ دوتایی رو ندیدم که این‌جور دمشون به هم بند باشه. هیچ‌وقت ندیدم دو نفر همیشه با هم سفر کنن. کارگرا رو که می‌دونی چه جورن. میان این‌جا، یه تختخواب بشون می‌دی. یه ماهی کار می‌کنن و بعد می‌رن پی کارشون. تک و تنها! عین خیالشونم نیست که با کی کار می‌کنن یا همسایه‌شون تو خوابگاه کیه. اینه که وقتی می‌بینم یه خل و چل مث این بابا با یه جوون زبل زرنگ مث تو هیچ‌وقت از هم جدا نمی‌شن برام جالبه!»[14]

داستان موش‌ها و آدم‌ها ماجرای لنی و جورج است که از هم جدا نمی‌شوند و به دنبال آرزو‌های مشترک‌اند. لنی علاقه‌ی زیادی به موش‌ها دارد که در آخر باعث مرگ همه‌شان می‌شود. لنی دوست دارد هر چه را که زیباست لمس کند و همین هم بارها برایش گرفتاری ایجاد کرده است. جورج هم همیشه نگران و مراقب لنی است و گاهی اوقات از کنترل خارج می‌شود و دلش آزادی می‌خواهد: « جورج از جا در رفت که: «سس مُس خبری نیست! تو هرچی نداشته باشیم همونو هوس می‌کنی! پناه بر خدا! اگه تو رو بیخ ریشم نداشتم زندگیم چه راحت بود! هر جا می‌رفتم برام کار بود. نه دردسری، نه دقمصه‌ای!»[15]

از موضوعاتی که در داستان ذکر شده می‌توان به : شرایط اقتصادی-اجتماعی در آمریکا، زندگی سخت و تنهایی کارگران و نفرت عموم به سیاه پوستان و تبعیض نژادی اشاره کرد. موضوع دیگه تنهایی است، اکثر شخصیت‌ها در لایه‌ی پنهان وجودی خود به دنبال هم صحبت هستند هر چند که این موضوع را انکار می‌کنند. در این داستان خواننده موضوعات را لمس می‌کند، کاراکتر‌ها را درک و گاه برایشان دلسوزی می‌کند. موش‌ها و آدم‌ها داستانی است که هر کس می‌تواند با شخصیت‌ها همدردی کند.

موش ها و آدم ها | نشر ماهی (جیبی)

نویسنده: جان اشتاین بک ناشر: ماهی قطع: شمیز،جیبی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

فهرست ترجمه‌های سروش حبیبی

نیروی پیام، نشر سروش (۱۳۷۱)

زنگبار، يا دليل آخر، نشر ققنوس (۱۳۸۷)

روزنامه‌ی مقاومت يونان، نشر امیرکبیر (۱۳۵۸)

تاريخ اجتماعی سياهان آمريکا، نشر خوارزمی (۱۳۵۴)

نارتسيس و گلدموند، نشر چشمه (۱۳۸۴)

ارباب‌ها، نشر امیرکبیر (۱۳۵۰)

گورزاد و ديگر قصه‌ها، نشر ققنوس (۱۳۸۵)

قرن روشنفکری، نشر نیلوفر (۱۳۹۴)

خواب نی‌لبک، نشر ماهی (۱۳۹۳)

بانوی میزبان، نشر ماهی (۱۳۹۳)

داستان دوست من، نشر ققنوس (۱۳۸۲)

طبل حلبی، نشر نیلوفر (۱۳۸۰)

شب‌های روشن، نشر ماهی (۱۳۹۴)

گل‌های معرفت، نشر چشمه (۱۳۸۳)

ژرمینال، نشر نیلوفر (۱۳۸۸)

پرتغال و دیکتاتوری آن، نشر خوارزمی (۱۳۵۶)

ژاپن، نشر خوارزمی (۱۳۸۲)

خداحافظ گاری کوپر، نشر نیلوفر (۱۳۵۶)

آبلوموف، نشر فرهنگ معاصر (۱۳۸۶)

هنر و اجتماع، نشر امیرکبیر (۱۳۵۲)

ژان دوفلورت و دختر چشمه، نشر چشمه (۱۳۷۱)

شب‌های هند، نشر چشمه (۱۳۸۳)

سونات کرويتسر و چند داستان ديگر، نشر چشمه (۱۳۹۰)

زمین انسان‌ها، شرکت سهامی کتاب‌های جيبی (۱۳۵۰)

میدان ایتالیا، نشر چشمه (۱۳۸۷)

سعادت زناشویی، نشر چشمه (۱۳۹۰)

شیطان، نشر چشمه (۱۳۹۰)

ابله، نشر چشمه (۱۳۸۳)

جنگ و صلح، نشر نیلوفر (۱۳۷۷)

پدر سرگی، نشر چشمه (۱۳۸۹)

ارباب و بنده، نشر چشمه (۱۳۸۹)

بیابان تاتارها، نشر نیل (۱۳۴۹)

هنر امروز، نشر امیرکبیر (۱۳۵۳)

هائيتی و ديکتاتور آن، نشر خوارزمی (۱۳۵۲)

آنا کارنینا، نشر نیلوفر (۱۳۷۷)

کیفر آتش (کیفر آتش)، نشر نیلوفر (۱۳۸۴)

نرگس و زرين دهن، نشر رز (۱۳۵۰)

چشمان بازمانده در گور، نشر نیلوفر (۱۳۸۷)

همزاد، نشر ماهی (۱۳۹۱)

عشق اول و دو داستان دیگر، نشر فرهنگ معاصر (۱۳۹۳)

سیدارتها، نشر ماهی (۱۳۹۷)

سگ، نشر نیلوفر (۱۳۹۷)

موش‌ها و آدم‌ها، نشر ماهی (۱۳۹۲)

رستاخیز، نشر نیلوفر (۱۳۹۸)

پیکار با سرنوشت، نشر نیلوفر (۱۳۹۷)

ویولن دیوانه، نشر چشمه (۱۳۹۷)

سفر شرق، نشر جامی (۱۳۸۲)

سلوک به سوی صبح، نشر ماهی (۱۳۹۲)

شیاطین، نشر نیلوفر (۱۳۸۶)

مرگ ایوان ایلیچ، نشر چشمه (۱۳۸۹)

قمارباز، نشر چشمه (۱۳۹۵)

مروارید، نشر فرهنگ معاصر (۱۳۹۰)

چشمان بازمانده در گور، نشر جامعه‌ی ایرانیان (۱۳۷۹)

انفجار در کلیسای جامع، نشر امیرکبیر (۱۳۵۳)

ما مردم... داستان آمریکا، نشر چشمه (۱۳۷۸)

عشق اول، نشر فرهنگ معاصر (۱۳۹۳)

لوته و همتایش، نشر ماهی (۱۳۹۵)

سه نفر در برف، نشر نیلوفر (۱۳۹۲)

بیابان، نشر ماهی (۱۳۹۸)


[1]-  Darmstadt University of Technology

[2]- Carl Friedrich Freiherr von Weizsäcker

[3]- Dino Buzzati

[4]- بوتزاتی، 1389: 153

[5]- Konstantin Mochulsky

[6]- (داستایوفسکی، 1383: ۴۳۱)

[7]- (تالستوی، 1390: 7)

[8]- (تالستوی، 1399: 12)

[۹]- (گاری، 1391: 285)

[۱۰]- (هسه، 1350: 418)

[11]- (داستایوفسکی، ۱۴۰۰: ۱۰۹)

[12]- (تالستوی، جلد دوم، ۱۳۸۵: ۷۰۳)

[13]- (تالستوی، جلد دوم، ۱۳۸۵: ۵۶۶)

[14]- (اشتاین‌بک، ۱۴۰۰: ۵۸)

[15]- (اشتاین‌بک، ۱۴۰۰، ۲۰)