ورود به آوانگارد

توهم شوالیه

مروری بر کتاب دن کیشوت نوشته‌ی میگل سروانتس ساآودرا

زهرا یوسفی
دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳

میگل سروانتس ساآودرا (1547-1616) رمان‌نویس، شاعر، نمایشنامه‌نویس و نقاش اسپانیایی بود که "شاهزاده نبوغ" لقب اوست. سروانتس شخصیت جالبی داشت. او جنگ‌های بسیاری را از نزدیک دید و به کشورهای مختلفی سفر کرد. حرکت دست چپش را در جنگ از دست داد و حتی مدتی زندانی شد. در زندان بود که نوشتن رمان دن کیشوت را آغاز کرد. در واقع او رمانی را نوشت که به عنوان اولین رمان مدرن  و از پایه‌های ادبیات اروپا شناخته می‌شود.

سروانتس در تابستان 1604 حق انتشار دن کیشوت دلامانچا (جلد اول) را به یک انتشارات فروخت. کتاب پس از طی مراحل حروفچینی و چاپ در ژانویه سال 1605 توزیع شد. این اثر یک موفقیت بزرگ بود. حدود 400 کپی از چاپ اول به قاره آمریکا ارسال شد. البته اکثر آنها در انتقال با کشتی از بین رفت و سرانجام حدود 70 جلد کتاب به لیما در پرو رسید و به قلب امپراطوری اینکا برده شد. تا تابستان همان سال انتشاراتی‌های دیگری در مادرید اسپانیا، والنسیای اسپانیا و لیسبون پرتقال آن را چاپ کنند. از آن‌جایی که سروانتس امتیاز کتاب را قبلا فروخته بود، ازین چاپ‌های متعدد سودی به او نرسید. در 1607 کتاب در بروکسل بلژیک چاپ شد. شهرت کتاب در ایتالیا به حدی رسید که در 1610 یک انتشارات در میلان آن را به چاپ رساند. پس از مدت کوتاهی سروانتس فرای مرزهای کشورش به شهرت و محبوبیت ‌رسید.

هشت سال و نیم پس از انتشار جلد اول بود که سروانتس جلد دوم را به پایان رساند. در اواخر سال 1615 جلد دوم در مادرید منتشر شد و به موفقیت جلد اول دست یافت. به زودی در بروکسل، والنسیا و لیسبون نیز چاپ شد. این اشتیاق در طول صدها سال ادامه یافته و تا به حال صدها میلیون ازین کتاب به زبان‌های مختلف منتشر شده است. یک مجموعه‌دار به نام دکتر بن هانمن، در طول سی سال توانسته 1100 نسخه مختلف ازین کتاب را در کتابخانه دولتی نیوساوت ویلز جمع‌آوری کند.

یکی از ویژگی‌های مهم رمان دن کیشوت این است که در قالب نقیضه (پارودی) نوشته شده است و کتاب‌هایی را با مضامین داستانی شوالیه‌ای در عصر خود به سخره می‌گیرد. شوالیه‌ها در آن دوران دستمایه اصلی بسیاری از رمان‌های عامیانه قرار می‌گرفتند، و از لحاظ عشق و عاشقی، شجاعت در جنگ و سایر صفت‌های والا مورد ستایش اغراق‌آمیز بودند. این کتاب‌ها پرخواننده بود اما در نهایت حاصل و نتیجه‌ای برای خوانندگان نداشت. سروانتس با استفاده از جادوی طنز و طعنه، توانست تصاویر، توصیفات و مکالماتی بی‌بدیل را درین رمان خلق کند.

منتقدان دن کیشوت را یک فراداستان (متافیکشن) بر می‌شمارند؛ به این معنی که داستانی است که نویسنده در آن خودآگاهی دارد و در جای‌جای اثر به خواننده یادآوری می‌کند که او در حال خواندن یک داستان است، و نه واقعیت.

اولین جمله کتاب دن کیشوت بسیار معروف است و اکثر اسپانیایی‌ها آن را از حفظ هستند. کتاب این‌گونه آغاز می‌شود: « در یکی از قصبات ولایت مانش که نمی‌خواهم نام آن را به یاد بیاورم، دیرزمانی نیست که نجیب‌زاده‌ای، از آنان که نیزه و سپری کهنه در مقر اسلحه‌خانه خود و یابویی مردنی و تازی شکاری دارند، زندگی می‌کرد». این اولین جمله، نشان می‌دهد که ما با با یک فراداستان رو‌به‌رو هستیم. ما با یک راوی رو‌به‌رو هستیم که آگاهانه نمی‌خواهد نام قصبه‌ای از ولایت مانش را به یاد بیاورد؛ دلیلش را نمی‌گوید و نمی‌دانیم. شاید خاطره بدی از آن‌جا دارد، یا شاید خسته است و حوصله فکر کردن ندارد، یا شاید می‌خواهد به خواننده بفهماند که واقعیت آن‌چیزی است که او تعریف می‌کند و اگر نخواهد تعریف نمی‌کند یا طور دیگری تعریفش می‌کند.

میگل سروانتس ساآودرا

در قسمت نخست این رمان که در سال 1605 منتشر شد از همان ابتدا با شخصیتی به نام آلونسو کیشانو آشنا می‌شویم؛ مردی که قدم به عرصه‌ی پنجاه سالگی خود گذاشته و در کنار آنتونیا خواهرزاده‌ی عزیزش و خدمتکاری بداخلاق در روستایی به نام لامانچا به گذران زندگی خود می‌پردازد. کیشانو، این شخصیت مهربان از زندگی خود راضی بوده و تمایلی به اندوختن ثروت بیشتر ندارد بلکه بزرگ‌ترین سرمایه‌ی خود را کتاب‌ خواندن می‌داند و همین موضوع باعث می‌شود تا روزی تحت تاثیر کتاب‌هایی که خوانده قرار بگیرد و به ماجراجویی‌هایی که شوالیه‌ی داستان‌ها دارند، علاقه‌مند بشود؛ این عطش کیشانو تا جایی ادامه پیدا می‌کند که برای خواندن کتاب‌های بیشتر در زمینه‌ی سبک زندگی و موفقیت این شوالیه‌ها زمین‌های خود را می‌فروشد تا با پول حاصل از فروش به خواندن هرچه بیشتر کتاب در این حوزه بپردازد.

رفته رفته با افزایش گرایش و علاقه‌ی کیشانو به شوالیه‌ها دیگر تنها به خواندن داستان‌هایشان راضی نشده بلکه می‌خواهد تا خودش هم یک شوالیه باشد پس به دنبال لباس‌ها و زره‌های شوالیه‌ها گشته، آن‌ها را یافته و به تن کرده و خود را آماده‌ی زندگی به عنوان یک شوالیه‌ی واقعی می‌کند...

موضوع اصلی کتاب دن کیشوت را می‌توانیم " بازسازی واقعیت" بدانیم. دن کیشوت، شخصیت اصلی رمان از واقعیت بیرونی جهان جدا افتاده و واقعیت دلخواه خودش را می‌سازد. او در واقعیتی بازسازی شده زندگی می‌کند که در اصل برای دیگران وجود ندارد. او در واقعیتی زندگی می‌کند که در ذهنش و از داستان‌پردازی درباره شوالیه ها ساخته و پرداخته است؛ واقعیتی که در واقع حقیقت ندارد و واقعیت نیست.

هارولد بلوم، منتقد آمریکایی و استاد دانشگاه ییل، بر این تاکید می‌کند که باید دن کیشوت را اولین رمان مدرن بدانیم. او اعتقاد دارد که قهرمان داستان با "اصل واقعیت" فروید در جدال است. سایر منتقدان این اثر را به لحاظ آن‌که همزمان بر تیغه کمدی و تراژدی حرکت می‌کند، تکان‌دهنده می دانند. یکی از منتقدان، این اثر را بر پایه "نظریه مدیریت وحشت" در روانشناسی اجتماعی تحلیل کرده است؛ بدین صورت که تمام محرک‌های رفتارهای شخصیت داستان، ناشی از ترس پنهان و اضطراب همیشگی او نسبت به مرگ است.

دن کیشوت در فصل اول کتاب درباره مسائل فلسفی حرف می‌زند و نگاه خود را درباره جهان با خوانندگان به اشتراک می‌گذارد؛ اما اندکی بعد معلوم می‌شود که او از یک رویا به رویای دیگر می‌پرد و از جهان شوالیه‌هایی صحبت می‌کند که در رمان‌های مختلف خوانده است. در این‌جاست که خواننده همزمان به دن کیشوت می‌خندد، با او می‌گرید، برایش دلسوزی می‌کند و با حتی شاید با او همدلی کند. دن کیشوت آن‌قدر رویاپردازی می‌کند که خواننده هم در رویاهای او گیر می‌افتد و لاجرم با او همراه می‌شود؛ همان‌طور که مهترش-سانچو پانزا- و مردمانی که در مسیر سفر او هستند، در رویاپردازی‌های دن کیشوت گرفتار می‌شوند.

این اثر از لحاظ زبانی در زبان اسپانیایی بسیار بااهمیت است. برخی منتقدان سروانتس را شکسپیر اسپانیا خوانده‌اند که اتفاقا این دو ادیب بزرگ با هم معاصر هستند. موریس باردن نقد مفصلی بر کتاب دن کیشوت نوشته و در ترجمه فارسی کتاب به عنوان مقدمه چاپ شده است؛ او سروانتس را "نویسنده‌ای بسیار توانا و قصه‌گویی با دید رنگین و متنوع و شیرین‌کار" می‌خواند (به نقل از مقدمه کتاب).

شوالیه‌های سرگردانی که در مورد آن‌ها در کتاب نقیضه‌گویی می‌شود، بیش از 400 سال است که در اسپانیا و اروپای زمان سروانتس حضور داشته‌اند. آن‌ها به جنگ می‌رفتند تا شهرت و نام کسب کنند و بتوانند زنی از طبقه اشراف بگیرند و به ثروت برسند. البته برخی از آن‌ها با خطرات جنگ‌ها رو‌به‌رو می‌شدند تا به کشور خدمت کرده باشند و جنبه‌های انسانی‌تری را در نظر داشتند. پس هر شوالیه یک شاهزاده خانم را به عنوان معشوقه در دل داشته که جنگ‌ها و پیروزی‌هایش را به او تقدیم می‌کرده و سرانجام او را به همسری می‌گرفته تا به زندگی و خانه‌اش سر و سامان بدهد؛ اما دن کیشوت به جای آن‌که عاشق زنی از طبقه اشراف و شاهزادگان شود، اولین زن کارگری را انتخاب می‌کند که سر یک زمین روستایی مشغول کار کردن است. دن کیشوت به طبقه اجتماعی او اهمیت نمی‌دهد و تمام سلسله مراتب اجتماعی آن دوران را ناگهان در یک نقیضه می‌شکند. از آن‌جایی که بیشتر جمعیت اسپانیا را کارگران تشکیل می‌داده‌اند، می‌توان نقد مستقیم سروانتس به محرومیت‌های اجتماعی طبقات مختلف را از خلال چنین مواردی درک کرد؛ جایی که یک زن کارگر حق پیدا می‌کند تا معشوقه و زن آینده یک شوالیه باشد.

رومن گاری (1914-1980)، نویسنده مشهور فرانسوی، اعتقاد داشت که نوعی دوگانگی یا روان‌پریشی در بشریت وجود دارد که سروانتس به خوبی آن را در دو شخصیت دن کیشوت و سانچو پانزا به تصویر کشیده است. هرچه دن کیشون بیشتر خیال‌پردازی می‌کند، برعکس او سانچو پانزا بیشتر به زمین چسبیده و فقط واقعیت عینی را می‌بیند. رومن گاری شخصیت‌های این کتاب را از خود کتاب مهم‌تر می داند.

رمان دن کیشوت برای اولین بار در 1605 چاپ شد و تاکنون به بیش از 60 زبان زنده دنیا ترجمه شده است. این اثر در سینما، تئاتر، موسیقی، و هنرهای تجسمی مورد اقتباس‌های بسیاری قرار گرفته است. میخاییل بولگاکف، نویسنده مشهور روسی، نمایشنامه‌ای از دن کیشوت اقتباس کرده است. این نمایشنامه از آن جهت با سایر آثار مشابه تفاوت دارد که به جای پردازش صرفا طنز شخصیت‌ها، نگاهی چندوجهی به دن کیشوت و سانچا پانزا داشته است. منتقدان سبک او را همزمان رئالیست و رمانتیست می‌دانند. او در عین حال، نگاه دقیقی به شرایط زندگی و واقعیت زیست مردمان اسپانیا در آن دوران دارد و آن را در توصیف صحنه‌ها مورد توجه قرار می‌دهد. ده‌ها اثر سینمایی و انیمیشن نیز به زبان‌های مختلف دنیا از دن کیشوت ساخته شده است.

بن اوکری، نویسنده و شاعر اهل نیجریه معتقد است کتاب دن کیشوت را هر انسانی حتما باید پیش از مرگ مطالعه کند و آن را درک کند. در ادامه او اضافه می‌کند که دن کیشوت تمامی رمان‌هایی که پس از او نوشته شده‌اند را در قلب خود جای داده است. جالب است بدانید در نظرسنجی مهم‌ترین اثر ادبی دنیا در حوزه‌ی ادبیات داستانی که توسط بنیاد نوبل به راه افتاده بود، اکثر افراد معتقد بودند که دن کیشوت مستحق دریافت این عنوان بوده و باید این لقب را از آن خود کند؛ نکته‌ی قابل تامل این است که هیچ یک از آثار داستانی نوشته شده تا به حال به این اندازه طرفدار نداشته‌اند.

از 1690 تاکنون آثار اپرایی و موسیقیایی زیادی با الهام از دن کیشوت به روی صحنه رفته است که 50 اثر از میان آن‌ها در جهان موسیقی بسیار مهم هستند. از میان نقاشان و مجسمه سازان نیز افراد مشهوری همچون گوستاو دوره، پابلو پیکاسو، سالوادور دالی و آنتونیو دلاگاندارا از دن کیشوت اقتباس هنری داشته‌اند.

رمان دن کیشوت برای اولین بار به قلم محمد قاضی به زبان فارسی برگردانیده شده است و نشر ثالث و نیل هم تا به امروز چندین بار آن را منتشر کرده‌اند؛ در سال 1391 نیز کیومرث پارسای این رمان را از زبان اسپانیایی به زبان فارسی با عنوان دن کیخوته ترجمه کرد. کتاب‌ دوستانی که رمان دن کیشوت را مطالعه کرده‌اند بر این باورند که ترجمه‌ی محمد قاضی به دلیل روان بودن و داشتن توضیحات پاورقی برای قسمت‌هایی که مخاطب ممکن است به علت عدم آگاهی کمی گمراه و سردرگم شود، انتخاب بهتری برای مطالعه کردن قلمداد می‌شود.

دن کیشوت (2 جلدی)

نویسنده: سروانتس ناشر: ثالث قطع: گالینگور,رقعی نوع جلد: گالینگور قیمت: ناموجود