« فردای آن روز که نوبت رسیدگی پروندهی ماسلوا بود، شاهزاده به مجلس سنا رفت. جلو پلکان کاخ باشکوه سنا عدهای منتظر ایستاده بودند. فانارین هم در آنجا منتظر نخلیدف بود و چون گوشه و زوایای کاخ را میشناخت، شاهزاده را با خود به طبقه دوم برد. در سمت چپ راهرو پهنی بود. در قابی فرمان انتشار قانون مدنی را به دیوار آویخته بودند. در اولین اتاق بارانیهاشان را درآوردند و از متصدی رختکن پرسوجو کردند و فهمیدند که همهی سناتورها آمدهاند و آخرین آنها همان الساعه از راه رسیده. فانارین فراک پوشیده و کراوات سفید بسته بود. از آنجا به اتاق پهلوئی رفتند که به جای انتظار بود و به رختکن بزرگتری راه داشت و گوشهی آن پلکان مارپیچی بود که مرتبا کارمندان خوشپوش و ظریف با کیف زیر بغل پائین میآمدند. پیرمرد ریزهاندامی که قیافهی پدرانهای داشت و کت و شلوار خاکستری پوشیده بود، برای عوض کردن لباس به رختکن بزرگ رفت و بعد از چند دقیقه با لباس ملیلهدوزی و پیراهن سفید یخه آهاری بیرون آمد. با آن لباس مسخره شبیه مرغان خانگی شده بود. خودش هم در آن لباس، معذب بود. این شخص سناتور((ب)) بود که به عقیدهی فانارین بهترین عضو آن شعبه از دیوان سنا بود. فانارین یکی از همکاران پترزبورگی خود را در آنجا پیدا کرده، با او به شور و گفتگو مشغول شده بود. نخلیدف حاضران را از نظر میگذراند که ده پانزده نفری میشدند. دو زن، یکی عینکی و جوان، و دیگری جا افتاده و خاکستری مو در آن میان دیده میشدند. آنروز قرار بود به پروندهی تهمت زدن یک روزنامهنویس به رئیس یک شرکت معتبر تجاری رسیدگی شود. این پرونده مدتی بود خیلی سر و صدا بهپا کرده بود و روزنامهنویس در انتظار تصمیم دیوان کشور بود.»[1]
عدهی زیادی از هنرمندان و نویسندگان به مکتب هنر برای هنر باور قلبی دارند. آنها عقیده دارند ذات هنر برای ارائهی یک اثر کافی است و تکنیکها و شگردهای خاص بر هر چیزی ارجحیت دارند. هدف آنها از ارائهی آثار خود، رسیدن به زیبایی درونی هنر است و هنگام بررسی شاهکارها، به دنبال نکتهی دیگری نمیگردند. عدهای دیگر بر این باورند که هنر باید راهنما باشد. آنها هنر را وسیله میدانند و عقیده دارند باید در جهت رسیدن به اهداف والا مورد استفاده قرار بگیرد و در نهایت انسان را برای رسیدن به رستگاری راهنمایی کند.
نقاشان زیادی قبل از شروع کار، به دنبال یافتن راهی هستند تا بتوانند به وسیلهی اثر خود به بشریت کمک کنند و هنگام آغشته کردن قلم به رنگ، هدفهای درونی و اصیل دارند و بعد به خود نقاشی فکر میکنند و طرح میزنند. شاعران زیادی هنگام گفتن شعر و یکسان کردن قافیه و ردیف، به درونمایهی شعرهای خود، فکر میکنند و کلمهها را برای رساندن عقیدهی خود به خدمت میگیرند. پشت بسیاری از بناها و عمارتهای تاریخی، یک اندیشه و تفکر، قرار دارد و معماران هم به این نکته بیتوجه نیستند. نویسندگان زیادی وجود دارند که حین نوشتن داستان و رمان، درسهای بزرگ و عمیق زندگی را به مخاطب خود میآموزند و عقاید و اندیشههای ارزنده را به خوانندگان منتقل میکنند.
یکی از این نویسندگان که به دنبال منتقل کردن اندیشهها و عقاید شخصی خود به سایرین بوده است و در رمانهایش درسهای گوناگونی به انسان میدهد، تولستوی، نویسندهی مطرح روسی است. او با آثار خود در جهت آگاهی بخشی به آدمیان در همهی دورانها، گامهای موثری برداشته است.
لئو تولستوی که بود؟
لئو (لو نیکلایویچ) تولستوی در اوت 1828 در یاسنایا پالیانا روسیه چشم به جهان گشود. تولستوی این شانس را داشت تا در خانوادهای اصیل متولد شود. پدر او کنت گراف نیکلا ایلیچ تولستوی و مادرش شاهزاده ماری نیکلایونا بود؛ اما تقدیر خیلی زود اعضای این خانواده را از هم جدا کرد و تولستوی در کودکی، ابتدا مادر و بعد به فاصلهی چند سال پدرش را از دست داد و از آغوش مادر و مهر پدر محروم شد. بعد از این اتفاق تلخ، او به نزد عمهی خود رفت و برای مدتی در خانهی او زندگی کرد. تولستوی از ابتدا علاقهی چندانی به فضای آکادمیک نداشت. او در ابتدا به تحصیل در رشتهی زبانهای شرقی در دانشگاه قازان مشغول شد؛ اما بعد از سه سال این درس را رها کرد و به سراغ رشتهی حقوق رفت. پس از چندی لئو از رشتهی حقوق هم دست کشید و برای همیشه درس و دانشگاه را رها کرد. او در سال 1851 به ارتش پیوست و برای مأموریت راهی قفقاز شد. از همان سال بود که لئو به سراغ نوشتن رفت و داستان کودکی را نوشت و آن را در مجلهی معاصر به چاپ رساند.
تولستوی در سال 1854 به سپاه کریمه ملحق شد و خیلی زود پیشرف کرد و به درجهی ستوانی رسید. او بعد از مدتی برای همیشه از جبهههای جنگ خداحافظی کرد و از میدان نبرد دور شد. پس از این لئو جدیتر به ادبیات نگاه کرد. او در زمینهی رمان، داستان، نمایشنامه، جستار و... فعالیتهای گوناگون داشته و بارها نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شده است. لئو تولستوی به کشورهای مختلفی نظیر فرانسه، آلمان، ایتالیا، سوییس و انگلستان سفر کرده و تجربههای گوناگون زیادی به دست آورده است. این نویسنده دغدغههای والایی در جهت آموزش و پرورش کودکان داشت و در همین زمینه کارهای بزرگی انجام داده است. تولستوی با افراد بزرگی چون چارلز دیکنز، آدولف دیستروگ، فریدریش فروبل و... دیدار کرد و از آنان بسیار آموخت. ساخت دبستان در روستا و تأسیس محیطی برای آموزش به کودکان و نوجوانان، نوشتن داستان، تلاش برای اصلاح اساسی در حوزههای آموزشی و... از جمله فعالیتهای این نویسندهی بینظیر بود. وی تلاش میکرد تا دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند.
او در کتابهای خود ضمن نوشتن داستانهای جذاب، ارزشهای اجتماعی و اخلاقی را بیان میکرد. وی منتقد جدی زمانهی خود بود و به شکل غیرمستقیم به مخاطبان خود درس میداد. تولستوی به سبب نوشتههای خود همواره زیر ذرهبین نهادهای قدرت و حکومتی و کلیسا بود. او در نهایت به سبب نوشتن یکی از رمانهایش از طرف کلیسا مرتد شناخته شد. تولستوی در نهایت در نوامبر 1910 در ایستگاه راهآهن جان به جان آفرین تسلیم کرد. جنگ و صلح، آنا کارنینا، مرگ ایوان ایلیچ، ارباب و بنده، پدر سرگی، رستاخیز، سعادت زناشویی، حرص باعث هلاکت است، شیطان و... از جمله آثار مطرح و جذاب این نویسندهی روسی هستند.
کتاب جنگ و صلح
شاید بتوان گفت جنگ و صلح مشهورترین کتاب تولستوی است. این رمان طولانی در سال 1869 منتشر شد و خیلی زود توانست توجه مخاطبان را به خود جلب کند. جنگ و صلح داستان پنج خانواده اشرافی در روسیه را روایت میکند. در این رمان شخصیتهای متعددی معرفی میشوند و نویسنده به خوبی از عهدهی ساخت شخصیتها برآمده است. جنگ و صلح به زبانهای مختلفی در دنیا ترجمه شده است. این کتاب را میتوان از منظر مباحث فلسفی، تاریخ خاص روسیه در قرن 19، چگونگی مقاومت مردم روسیه در برابر ناپلئون، فعالیتهای ارتش، موقعیت خاص جغرافیایی مسکو و... بررسی کرد.
جنگ و صلح (2 جلدی)
نویسنده: لئو تولستوی ناشر: نیلوفر قطع: گالینگور،رقعی نوع جلد: گالینگور قیمت: ناموجودکتاب آنا کارنینا
آنا کارنینا یکی دیگر از شاهکارهای تولستوی است و در سال 1878 منتشر شد. وی در این کتاب حماسه و عشق را با یکدیگر تلفیق میکند و داستانی زیبا میآفریند. زنی بعد از شکست عشقی، به قصد خودکشی خودش را روی ریل قطار میاندازد. تولستوی از این حادثهی تلخ اجتماعی الهام میگیرد و رمان آنا کارنینا را مینویسد. نویسنده در این کتاب عشق، خیانت، مسائل مربوط به جنگ، مباحث اخلاقی و... را به تصویر میکشد و خواننده را با خود همراه میکند. تولستوی در این کتاب اهمیت توجه به بنیان خانواده را به مخاطب خود نشان میدهد. تا به امروز فیلمهای زیادی بر اساس این کتاب ساخته شده است.
آنا کارنینا (2 جلدی)
نویسنده: لئو تولستوی ناشر: نیلوفر قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: گالینگور قیمت: ناموجودکتاب مرگ ایوان ایلیچ
کتاب خواندنی مرگ ایوان ایلیچ در سال 1886 منتشر شد. تولستوی در این کتاب داستان یک قاضی خودخواه و مغرور را تعریف میکند. قاضی طی حادثهای متوجه میشود که بیماری سخت و کشندهای دارد. او ابتدا بیماری را انکار میکند و بعد به نهایت خشم میرسد و سپس سراسر وجودش را غم و اندوه فرا میگیرد؛ اما در نهایت بیماری خود را میپذیرد و تبدیل به انسان دیگری میشود. تولستوی در این کتاب روند پذیرش در آدمیان و چگونگی تغییر احوالات انسان را به خوبی نشان داده است.
مرگ ایوان ایلیچ | نشر چشمه
نویسنده: لئو تولستوی ناشر: چشمه قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: 110,000 تومانکتاب ارباب و بنده
داستان کوتاه ارباب و بنده در سال 1895 منتشر شد. تولستوی در این کتاب تلاش کرده است تا به نقد رذیلتهای اخلاقی بپردازد. او دیدگاه خود را در طول داستان نسبت به حرص و طمع بیان میکند و با توصیفات دقیق خود، فضایی واقعی و عجیب را برای مخاطبان خود خلق میکند.
داستان کتاب ارباب و بنده، در مورد ارباب واسیلی و بندهی او نیکیتا است. واسیلی مردی مغرور و حریص و ثروتمند است و نیکیتا، بردهای صبور، محبوب و مطیع است. واسیلی تصمیم میگیرد برای خرید چوبهای جنگل و به دست آوردن سود زیاد، به همراه بردهی خود نیکیتا راهی سفری سخت شود. این دو در طی سفر گرفتار سرما و برف و بوران میشوند و مسیر خود را گم میکنند. واسیلی از روستاییان نشانی دقیق جنگل را میپرسد. اهالی روستا از آنها میخواهند تا شب را استراحت کنند و بعد حرکت کنند؛ اما واسیلی قبول نمیکند و به راه خود ادامه میدهد. این خودخواهی و حرص در نهایت باعث میشود تا اتفاقات جبرانناپذیری برای واسیلی و نیکیتا رقم بخورد و مسیر زندگیشان برای همیشه تغییر کند. ارباب و بنده توسط سروش حبیبی ترجمه شده است. مهران محبوبی هم این کتاب را با نام ارباب و نوکر ترجمه کرده است.
کتاب پدر سرگی
این کتاب در سال 1891 منتشر شد. پدر سرگی حاصل عقاید و تفکرات فلسفی تولستوی است. او در کتاب پدر سرگی عقیدهی خود در مورد نفس سرکش بشر را توضیح میدهد و چگونگی مقابله و مهار وسوسههای شیطانی را بیان میکند و تردیدهای درونی آدمیان را به زیبایی نشان میدهد.
داستان در مورد شاهزادهای زیبا، جوان و ثروتمند است که قبل از مراسم نامزدی خود متوجه میشود، همسرش در گذشته معشوقهی فرد دیگری بوده است. شاهزاده مراسم را بهم میزند و به صومعه میرود و در آنجا معتکف میشود. او شهرت زیادی پیدا میکند و به مقامهای بالای مذهبی میرسد. وی همواره توصیه به ترک گناه میکند و طی یک حادثه، برای جلوگیری از انجام گناه، انگشت خود را قطع میکند. مشکل اصلی شاهزاده این است که شهرت و محبوبیتش تمام فکر و ذهن او را گرفته و از حقیقت و یاد خدا غافل شده است. وی در نهایت مرتکب گناهی نابخشودنی میشود. او از کلیسا برای همیشه بیرون میآید و به دنبال حق و حقیقت میگردد.
تغییر چندبارهی این شاهزادهی جوان و چگونگی پیدا کردن حقیقت، داستان اصلی کتاب پدر سرگی را تشکیل میدهد. تولستوی در این کتاب به نقد عقاید کلیسا میپردازد. این کتاب بارها ترجمه شده است. افرادی مانند مهناز صدری و سروش حبیبی از مترجمان مطرح این اثر ارزنده هستند.
کتاب رستاخیز
این اثر خواندنی در سال 1899 منتشر شد. داستان رستاخیز در مورد دیمیتری جوان و اشرافزاده است. این مرد در روزهای جوانی و جاهلی با دختری به نام ماسلوا رابطهی نامشروع برقرار میکند و بعد مسیر زندگی دختر برای همیشه عوض میشود. سالها میگذرد و این دو نفر همدیگر را در دادگاه ملاقات میکنند. حالا پسر قاضی شده است و دختر متهم است. قاضی دیمیتری به یاد روزهای گذشته میافتد و در پی اصلاح و جبران روزهای تلخ گذشته بر میآید. رفتار افراد و نوع برخورد آنها با این رویارویی، داستان رستاخیز را شکل میدهد.
تولستوی در این کتاب واقعیتهای جامعهی خود را به تصویر میکشد و تضادهای اخلاقی را به خوبی بیان میکند. خالق کتاب تصمیم دارد تا وجدانهای بیدار را آگاه کند. او با قلم خود علیه حکومت فاسد تزاری و ظلم و ستم درباریان و صاحبان قدرت قیام میکند. وی در این کتاب به خوبی وضعیت زندانها را نشان میدهد و از رنج طبقهی محروم صحبت میکند. او در رستاخیز کلیسای ارتدوکس و دادگاهها را زیر تازیانهی انتقاد قرار میدهد و همین کتاب، باعث میشود تا از سوی کلیسا مرتد خوانده شود. این کتاب پرطرفدار و خواندنی بارها به فارسی ترجمه شده است. پرویز مشهدی، سروش حبیبی، علیاصغر حکمت، اسکندر ذبیحیان و... از جمله افرادی هستند که این کتاب را ترجمه کردهاند.
روسیه تاریخ عجیبی دارد و روزهای سختی را به خود دیده است. قرن 19 و 20 در روسیه، اوج تعالی ادبیات بود. این کشور، نویسندگان بزرگی را به دنیا معرفی کرده است. افرادی مانند آنتون چخوف، داستایوفسکی، تولستوی و... تنها تعدادی از این نویسندگان خوشذوق و خلاق روسی هستند. این نویسندگان صاحب سبک، با نوشتن کتابهای کوتاه و بلند و داستانهای جذاب و خواندنی، خدمت بزرگی به اهالی ادبیات کردهاند. همانطور که پیشتر گفته شد، تولستوی یکی از این نویسندگان است که در ژانر رئال فعالیت داشته و ضمن خلق داستانهای بینظیر، درسهای متعدد اخلاقی به مخاطبان خود داده است. اگر به ادبیات کلاسیک و قلم نویسندگان روسیه علاقهمند هستید، خواندن کتابهای تولستوی را به هیچ وجه از دست ندهید.
[1] - (تولستوی، 1387: 404و405)