« بلند شد رفت توی آشپزخانه و من باز متوجه صدای آهنگ شدم که از بیرون پنجره به گوش میرسید. آنوقت به ساعتم نگاه کردم و یاد آخرین تماسی افتادم که با زنم گرفته بودم. آخرین حرفی که به من زده بود، یادآوری قرار فردا صبح بود. تور دو روزهای که آنقدرها هم مایل نبودم بروم. فقط هم بهخاطر آن نبود که قرار بود چهار صبح از خواب بیدار شوم. داشتم با کسانی به این سفر دو روزه میرفتم که سالهای سال از دوستان خانوادگی پدرزنم بودهاند و من حتی بعضیهایشان را ندیده بودم و فقط گاهی اسمشان را از زبان همسرم شنیده بودم. آدمهای خشک و عجیب و غریبی که بارها، با وجود اصرارهای همسرم، حاضر نشده بودم با آنها رفتوآمد کنم. اما حالا قرار بود باهم سفر کنیم و من میدانستم که سراسر این دو روز، به تنها چیزی که فکر نمیکردم، زیبایی مکانهایی بود که قرار بود ببینیم. پیش خودم گفتم شاید هم حالا واقعا موقعیتی پیش آمده تا بتوانم یکجوری از آن سفر فرار کنم و همین را هم بهانه میکردم. برای همسرم میگفتم یکی از شاگردان قدیمیام را دیدهام، کسی را که سالهاست ندیدهامش و خواسته که با او به باغش برویم. میدانستم که به این سادگیها قبول نمیکند قرارش را بههم بزند، اما شاید باید تلاشم را میکردم.»
در حالت عادی دیدن ارواح، رفتن به یک جنگل تاریک در نیمههای شب، بیرون آمدن یک مرده از قبر یا کشتوکشتار برای هیچ انسان سالمی لذتی بههمراه ندارد؛ اما اگر این حوادث در دل یک فیلم یا داستان اتفاق بیفتند، قضیه کمی متفاوت میشود. ژانر وحشت همیشه طرفداران خاص خود را داشته است. این افراد از اتفاقات ترسناک استقبال میکنند و وقتی از ترس روی صندلیهایشان میخکوب شدهاند، از انتخاب خود رضایت کامل دارند. نمایش موقعیتهای ترسناک در فیلم، کار خیلی سختی نیست. نوع پوشش بازیگران، نور، بازیهای زیرپوستی، تدوینهای خاص و ... به انتقال مفهوم ترس، کمک میکنند.
نشان دادن موقعیتهای ترسناک در ادبیات پیچیدگیهای خاصی دارد. برای نوشتن کتابهای ترسناک تخصص و مهارت ویژهای نیاز است؛ زیرا تنها ابزاری که در دست داریم، واژهها هستند. کسی باید به سراغ این ژانر برود که واژهها را بشناسد و بتواند بهخوبی از آنها استفاده کند. نویسندگان ایرانی که در این حوزه فعالیت دارند، انگشت شمار هستند. یکی از این نویسندگان سیامک گلشیری است که در نوشتن داستانهای ترسناک تبحر دارد.
سیامک گلشیری، از نویسندگان مشهور معاصر است. او متولد اصفهان است و در دانشگاه، زبان آلمانی خواندهاست. اولین مجموعه داستان او با نام عشق و مرگ در سال 1377 به چاپ رسید و بعد از آن مسیر نوشتن برای او هموار شد. گلشیری از معدود نویسندگانی است که علاوه بر بزرگسالان، برای نوجوانان هم کتاب مینویسد. او همچنین در حوزهی ترجمه و بازنویسی متون کهن، فعالیت میکند. کتابهای مجموعه پنج جلدی خون آشام، خفاش شب، شب طولانی، آرش و تهمینه، نفرین شدگان و ... از جمله آثار مشهور او هستند.
کتاب « مهمانی تلخ » یکی دیگر از آثار اوست که در سال 1380 نامزد دریافت جایزهی بهترین رمان جشنواره مهرگان شد. مهمانی تلخ بارها توسط ناشران مختلف به چاپ رسیدهاست. این کتاب در سال 1395 توسط نشر چشمه بار دیگر منتشر شد و مورد استقبال خوانندگان قرارگرفت. داستان مهمانی تلخ از دل یک تاکسی شروع میشود. ماشین در بین راه بنزین تمام میکند و این تازه شروع ماجراست. استاد دانشگاهی به نام رامین ارژنگ یکی از مسافران این تاکسی است. او به ناچار سوار یک ماشین دیگر میشود. رانندهی ماشین دوم، شخصی به نام تورج نادری است. قصه وقتی جالب میشود که متوجه میشویم رامین در گذشته یکی از اساتید تورج بوده و با ترفندی خاص، باعث اخراج او از دانشگاه شدهاست. این دو مرد در طول مسیر باهم صحبت میکنند. تورج از زندگی خود تعریف میکند. او ازدواج کردهاست و شغل خوبی دارد. تورج، استاد سابق خود و همسر وی را به باغش دعوت میکند تا ضمن تفریح، بیشتر باهم آشنا شوند. رامین این دعوت را میپذیرد. ابتدا همه چیز خوب پیش میرود. شام در جوی دوستانه میل میشود. آنها از مناظر اطراف لذت میبرند و در حال خوشگذرانی هستند که ناگهان ورق برمیگردد و این ضیافت تبدیل به یک مهمانی تلخ میشود.
رمان مهمانی تلخ از زبان اول شخص مفرد روایت میشود. داستان در شهر تهران و در فضای رئال اتفاق میافتد. نام خیابانها و اتوبانهای مختلف تهران در رمان برده میشود. همین نکته باعث شدهاست تا خواننده داستان را باور کند و بیشتر با آن همراه شود. نویسنده، داستان را به نحوی روایت کردهاست که مخاطب از همان صفحات اول منتظر یک اتفاق هولناک است. کتاب به 18 بخش تقسیم شدهاست اما تمام قسمتها بههم مرتبط هستند و به دنبال هم معنا پیدا میکنند. دیالوگهای این کتاب زیاد است و در واقع این دیالوگها هستند که روند داستان را پیش میبرند. وجود دیالوگها در متن، باعث تند شدن ریتم داستان شدهاست و همین امر باعث شده تا رمان تنها 142 صفحه داشته باشد. از شخصیتهای متعددی در داستان نام برده میشود؛ اما بعضی از این شخصیتها فقط در حد توصیف باقی میمانند و در داستان حضور اثربخش پیدا نمیکنند.
در حین داستان خاطرههای زیادی از زبان شخصیتهای متعدد روایت میشود. این خاطرات در بیشتر مواقع ترسناک و رازآلود هستند و همین به فضای وهمانگیز مستتر در دل داستان کمک میکند. گلشیری اهل تکنیک بازیهای مرسوم نیست و داستانش را در نهایت سادگی روایت میکند و خواننده را به دنبال خود میکشد. او برای اینکه فضای ترسناک و دلهرهآور داستان را ترسیم کند، از توصیفات دقیقی استفاده کردهاست. نویسنده روی تکتک عناصر فکر کردهاست و بعد در طول داستان از آنها استفاده میکند. وجود صندوقچه قدیمی، تکه چوبها، قمه، قاب عکس کهنه و ...، همه و همه باعث ایجاد رعب و وحشت در دل مخاطب میشوند. مهمانی تلخ کتابی است که داستانش برای همیشه در ذهنتان باقی میماند. اگر احساس میکنید آدرنالین خونتان کم شدهاست و به رمانهای ترسناک علاقه دارید، خواندن این کتاب را از دست ندهید.
[1] - (ص 66_67)