ورود به آوانگارد

از ابتدا تنها بلند پروازی‌ام، نویسنده شدن بود

مروری بر کتاب بخور و نمیر نوشته‌ی پل استر

علی سپندار
پنجشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۳

هرکسی که در دنیای نوشتن گام بردارد، بی­شک با مسیر سخت پل استر روبرو می­‌شود و باید از آن بگذرد، تا شاید روزی شاهد خلق اثر ادبی خودش باشد.

پس چه خوب است که با پل استر در کتاب بخور و نمیر همراه شویم، مسیری را که طی کرده بخوانیم و در اتفاقات با او همزاد پنداری کنیم؛ در نهایت شرایطی را با او تجربه می‌­کنیم که در آینده نیز برای ما اتفاق خواهد افتاد.

زندگی کردن در محیطی بسته و نشستن سر کلاس‌­های دانشگاه با بحث‌­های محدود، برای آدمی با ذهن خلاق که دنیایی از اتفاقات را در تصور خود دارد، آزاردهنده و کسالت‌آور است. دوست دارد رها باشد. گاهی روزهای زیادی را به اطراف نگاه بیندازد و در تنهایی، شب بیداری‌­ها را تحمل کند؛ تا آنچه در ذهن دارد، به روی کاغذ بیاورد؛ اما این رویه به سرمایه و درآمد نیاز دارد.

به هرحال باید صادق بود، تا شما چیزی را خلق نکنید، کسی قرار نیست هزینه‌­های خوردن و خوابیدن شما را بدهد؛ یا باید پشتوانه مالی داشته باشید که با آسودگی خیال، ذهن را به پرواز در بیاورید و یا همچون دوستان پل استر در سایه شغلی ثابت که با آن گذران زندگی ­می­‌کنید، در زمان­‌های کوتاه فراغت، مثلاً در مسیری که تا محل کارتان می­‌روید، به خلق اثر بپردازید؛ زمانی­‌که روی صندلی سفت مترو یا اتوبوس نشسته­‌اید و تکان‌های آن را تحمل می­‌کنید.

اگر هیچ کدام از دو حالت بالا را ندارید، شما هم مسیر پل استر هستید. باید با کارهای روزمره در حد بخور و نمیر، پولی در بیاورید تا شاید حداقل قبل از مرگتان، چاپ اولین کتاب یا ساخت اولین فیلم­نامه‌­تان را ببینید.

«جست و جوی پول کاری به عدالت و انصاف نداشت، موتور محرکش اصل اجتماعی "هرکس برای خودش بود".»[1]

اما کیست که نداند جامعه به چه سمتی می­‌رود، تورم کم یا زیاد در تمام دنیا هست و نظام سرمایه‌داری به تو می‌­گوید که باید برای بدست آوردن مایحتاج زندگی­ات خیلی بیشتر از چیزی که به نظر می‌­رسد تلاش کنی.

«آن­جا جنگل است مگر نه؟ نگاه کن که شیر دریفوس[۲] از وسط وال استریت، سلانه سلانه دارد پایین می­آید، پیام از این واضح­تر؟»[3]

در بخور و نمیر، سال‌های کودکی و نوجوانی پل استر را خلاصه­‌وار رد می‌­کنیم، دورانی که علاوه بر داشتن ذوق بالای نوشتن، تلاش‌­های متفاوت او را می‌­بینیم که برای بدست آوردن پولی اندک، انواع کارهایی را که در توانش هست، انجام می‌­دهد. با این حال خودش اقرار می‌­کند که آدم اهل تجارت نیست و ذهن اقتصادی هم ندارد؛ که این کار را برای ادامه مسیر نویسندگی‌اش دو چندان دشوار می‌­نماید.

طوری که حتی در جایی به ما یادآور می‌­شود که نه بدست آوردن یک سکه پنجاه سنتی را یادش هست و نه این­که چگونه آن را از دست داده و یا گم کرده ­است. سکه­‌ای که در آن زمان و برای کودکی در آن سن بسیار با ارزش بوده است.

«مطمئن بودم که قادر مطلق دستش را توی جیبم کرده و خودش آن را برداشته.»[4]

در نوجوانی پایبندی زیادی به دانشگاه نداشت و سفر به پاریس را در دیدار اول یک سفر رویایی می‌دانست. شهری که شاید قرار است ذوق او را دو چندان کند و محلی برای گسترش استعداد و توانایی‌­اش باشد. اما پاریس در سفرهای بعدی اینطور به نظر نمی­‌رسید. آن هم بدون سرمایه، آن شهر شاعرانه نیست.

«پاریس همان پاریس بود؛ اما من دیگر  همان آدمی نبودم که بار اول به پاریس آمده بود.»[5]

پل استر در ادامه زندگی و بعد از جدا شدن از خانواده، مجبور است تن به کارهای سخت­‌تری بدهد، تا هزینه‌های زندگی را فراهم کند. بن‌­بست‌­ها یکی پس از دیگری می­‌رسند. رونوشت داستانش که چندین بار از سوی ناشران رد شده است، به درون کیسه زباله­‌ای در کمد پرتاب می­‌شود. حتی زمانی‌­که یکی از دوستان پل استر دفتر انتشاراتی جدیدی باز می­‌کند و از کتاب او خوشش می­‌آید، خبری از فروش کتاب نیست و باز هم شکستی دیگر اتفاق می­‌افتد. در کنار این شکست‌­ها، مشکلات زندگی هم یکی پس از دیگری پیش می­‌آید. مشکلات خانوادگی که همه انسان‌­ها با آن دست به گریبان هستند.

اما قرار نیست استعدادی را که در وجود خود از آن باخبر است و سال­‌ها برای شکوفایی آن تلاش کرده، برای همیشه بی‌­نتیجه بماند.

بخور و نمیر

نویسنده: پل استر ناشر: افق قطع: شمیز،رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

[1] (پل استر، 1389: 19)

[۲] Dreyfus lion

[3] (پل استر، 1389: 19)

[4] (پل استر، 1389: 17)

[5] (پل استر، 1389: 42)