کتاب ربهکا [1] رمانی است کلاسیک اثر دافنه دوموریه[2] که در سال ۱۹۳۸ میلادی به زبان انگلیسی چاپ شده است. این رمان در همان سالی که به چاپ اول رسید، برندهی جایزهی ملی کتاب آمریکا شد. ربهکا رمانی محبوب در سراسر جهان است و به بسیاری از زبانهای زندهی دنیا نیز ترجمه شده است. گونهی ادبی رمان ربهکا جنایی ـ معمایی ـ گوتیک[3] است.
اشتیاق به ادامهی مطالعه، هیجانانگیز بودن، جذابیت، توصیفات زیبا و معمایی بودن روایت دلایلی هستند که خوانندگان ربهکا برای توصیهی این کتاب به دیگران بیان کردهاند.
شخصیتهای رمان ربهکا
در دنیای تخیل دافنه دوموریه در داستان ربهکا با شخصیتهای زیر همراه میشویم.
- راوی داستان، بانویی جوان و همسر دوم مکس دیوینتر[4] که نام او هیچگاه در کتاب گفته نمیشود.
- مکس دیوینتر مالک عمارت ماندرلی[5] که ربهکا، همسر اولش، را از دست داده است و با راوی داستان ازدواج میکند.
- ربهکا، همسر اول آقای دیوینتر، که در طول روایت داستان پرده از سرنوشتش برداشته میشود.
- خانم ون هوپر[6]، کارفرمای راوی داستان، که در ابتدای رمان در هتلی با آقای دیوینتر دیدار میکند.
- خانم دنورس[7]، مستخدم ارشد عمارت ماندرلی، که علاقهی او به ربهکا باعث بروز اتفاقاتی در داستان میشود.
خلاصهی داستان ربهکا
ربهکا را دختری جوان روایت میکند؛ دختری که تا پایان داستان هرگز نامش را نمیفهمیم. او داستان را اینگونه شروع میکند و از خوابی میگوید که دربارهی عمارت ماندرلی دیده است: «دیشب در عالم رویا دیدم که بار دیگر به ماندرلی پای نهادهام. در نظرم چنین جلوه میکرد که در مقابل دروازهی آهنین کاخ ایستادهام و به طرف گذرگاه پرپیچ و خم آن نگاه میکنم. در بسته بود و انبوه شاخههای درختان، راه را پنهان ساخته بود. چند دقیقه متحیر ایستادم و به فکر فرو رفتم: متدرجاً چشمم به قفل بزرگ در و زنجیر قطور آن افتاد که با گذشت روزگار کاملاً زنگ زده بود. چندبار در عالم خواب دربان را صدا کردم و چون جوابی به گوشم نرسید، اطمینان پیدا کردم که قصر متروک و خالی از سکنه است.[8]»
راوی در ادامهی داستان به گذشتهی زندگی خود باز میگردد و از روز آشنایی و دیدار اول با آقای ماکس دیوینتر میگوید. دختر جوان که همراه و ندیمهی خانم ون هوپر است، در هتلی ساکن میشود که دیوینتر نیز به آنجا میآید و آن دو یکدیگر را ملاقات میکنند.
ماکس دیوینتر همسر اول خود، ربهکا، را در حادثهای از دست داده است و با ملاقات دختر جوانی که همراه خانم ون هوپر است، علاقهمند میشود تا با او بیشتر آشنا شود.
دختر جوان در دیداری که با دیوینتر دارد، به خواهش او دربارهی خود اینگونه میگوید که «در برابر نگاههای پرسشکنندهی او که معلوم بود انتظار شنیدن سرگذشت مرا دارد به آرامی شروع به سخن کردم. ماجراهایی کوتاه از مسرتها و ناکامیهای زندگی خود گفتم. او هر چند لحظه یک بار، با متانت همیشگی خود به من نگاه میکرد و سخنان مرا گوش میداد. از عشق عمیق مادرم به پدرم صحبت به میان آوردم و اضافه کردم وقتی پدرم به علت ابتلای به ذاتالریه در آن زمستان سرد و جانکاه بدرود زندگی گفت، چند هفتهی بعد مادرم هم از غصهی مرگ او بیمار شد و عاقبتالامر به او پیوست. از آن تاریخ بود که من در این دنیا تنها و بیکس و یاور ماندم.[9]»
دیوینتر بعد از شنیدن سرگذشت دختر بار دیگر به نام او اشاره میکند؛ نامی که ما هرگز آن را نخواهیم فهمید و شاید دفنه دوموریه از بابت این پنهانکاری، منظوری داشته باشد!
«من به شما گفتم که شما نام عجیب و زیبایی دارید. مطمئن بودم که در پس این نام خیالانگیز، سرگذشتی عجیبتر و زیباتر وجود دارد.[10]»
دختر جوان نیز سوالات فراوانی دربارهی ماکس دیوینتر در سر دارد و برای پرسیدن آنها دچار شک و تردید است. بالاخره یک روز و در ملاقاتی که با ماکس دارد از او دربارهی زندگیاش سوال میکند:« تا امروز آنچه در ضمیر من بود برای شما گفتهام. تاریخچهی زندگیم را گرچه کوتاه و جزئی و بیاهمیت بود برای شما تعریف کردم. دیگر رازی از من نمانده که شما ندانید، در حالی که من از شما چه چیز میدانم؟ شما برای من همان کسی هستید که روز اول دیدهام، با همان مختصر اطلاعاتی که دربارهی شما داشتم و بس![11]»
دیوینتر از دختر میپرسد که دربارهی او چه اطلاعاتی دارد؟ و او پاسخ میدهد: «من چیز مفصلی از شما نشنیدم، به من گفتند که شما در ماندرلی زندگی میکردید و مالک آنجا هستید و همسری داشتید که مفقود شده و ...[12]»
دختر جوان از اینکه ناگهان دربارهی همسر ماکس سخن به زبان آورده است، پریشان و پشیمان میشود. او منتظر عکسالعمل ماکس میماند و در کمال تعجب او با نهایت خونسردی واکنشی نسبت به سخنان دختر نشان نمیدهد.
ماکس دیوینتر در ادامهی داستان از دختر جوان خواستگاری و از او دعوت میکند تا باقی عمرشان را با یکدیگر سپری کنند؛ آن هم در عمارت ماندرلی!
ماندرلی جایی است که روزی ماکس و ربهکا در آن زندگی میکردند و حالا که دیگر ربهکا در این دنیا نیست، دختر جوان بانوی اول این عمارت خواهد شد؛ البته اگر پاسخ او به پیشنهاد آقای دیوینتر بله میبود که بود.
ماکس و دختر جوان به ماندرلی میروند؛ جایی که دفنه دوموریه برای خوانندگانش ساخته و پرداخته است تا ربهکا را مهیج و معمایی روایت کند.
در ماندرلی چه ماجراهایی به انتظار دختر جوان نشستهاند؟ آیا او بهعنوان بانوی این عمارت باشکوه پذیرفته میشود یا اهالی ماندرلی تا همیشه متعهد به ربهکا هستند؟ سوالاتی که دربارهی ربهکا و سرنوشتش دارد، پاسخ داده میشوند؟ رابطهی او با ربهکا چگونه است؟ هر چند ربهکا دیگر در عمارت حضور ندارد، اما وجودش احساس میشود و دختر جوان با او رقابت میکند. سرانجام این رقابت بین زنان زنده و مردهی آقای دیوینتر چه میشود؟ رابطهی او با ماکس چگونه پیش میرود؟ و درنهایت چه بر سر عمارت ماندرلی میآید؟ عمارتی که دختر جوان در ابتدای داستان در رویایش دیده بود و نه در واقعیت.
اگر دوست دارید دست در دست دافنه دوموریه به ماندرلی سفر کنید و با دختر جوان همراه شوید، لذت مطالعهی ربهکا را از دست ندهید؛ البته حواستان به حضور روح بانو ربهکا نیز باشد، او در سرتاسر داستان همراه شماست.
دیگران گفتهاند
منتقد ادبی مجلهی نیویورک تایمز[13] در سپتامبر ۱۹۳۸ مینویسد: «دفنه دوموریه با این اثر عالی، خود را همردیف امیلی برونته[14] درآورده است.[15]»
تایمز لندن نیز در اکتبر ۱۹۳۸ دربارهی تأثیر ربهکا بر مخاطبانش نوشته است: «کمترین کتابی را در ادبیات معاصر جهانی میتوان یافت که تا این حد خواننده را در تلاطم روح و نگرانی خاطر نگاه دارد. دفنه دوموریه با این کتاب، حقاً استادی بینظیری در فن داستانسرایی از خود نشان داده است.[16]»
ترجمهها
چندین مترجم ایرانی ربهکا را به فارسی برگرداندهاند و لذت خواندن این شاهکار ادبی را برای خوانندگان فارسیزبان فراهم آوردهاند.
حسن شهباز، آذرمیدخت معبودی، محمدصادق سبط الشیخ، خجسته کیهان، نازگل نیکویی، مریم اسکندری، فاطمه شیرکول و صدف محسنی از جمله مترجمان رمان ربهکا به فارسی هستند.
در ادامه به معرفی حسن شهباز یکی از معروفترین مترجمان این اثر میپردازیم.
فیلمهای اقتباسی
مشهورترین اقتباس سینمایی از رمان ربهکا فیلمی است به کارگردانی آلفرد هیچکاک[17] و تهیهکنندگی دیوید سلزنیک[18]. این فیلم اثر سال ۱۹۴۰ کشور آمریکا است و لارنس الیویه[19]، جون فانتین[20] و جودیت اندرسون[21] در آن هنرنمایی کردهاند.
فیلم ربهکا در بخش بهترین فیلم و بهترین فیلمبرداری برندهی اسکار شده است و در ۹ بخش دیگر نامزد دریافت جایزه بوده است.
آلفرد هیچکاک فیلم دو داستان دیگر از دوموریه را نیز ساخته است؛ داستان کوتاه پرندگان و رمان مهمانخانهی جامائیکا.
سال ۲۰۲۰ میلادی نیز فیلم اقتباسی دیگری از رمان ربهکا به روی پرده رفت که بن ویتلی[22] کارگردانی آن را بر عهده داشت. این فیلم ۱ اکتبر ۲۰۲۰ میلادی نیز در سایت نتفلیکس[23] به صورت دیجیتالی در دسترس قرار گرفت.
دربارهی نویسنده
دام دافنه دوموریه یا بانو براونینگ[24] نویسندهی مشهور انگلیسیزبان است که در سال ۱۹۰۷ میلادی در لندن متولد شد. دفنه در خانوادهای هنری به دنیا آمده است. پدرش، جرالد دو موریر[25]، و مادرش هر دو هنرپیشه بودند. پدربزرگ و خواهرانش نیز نقاش و نویسنده بودند.
او شهرتش را مدیون رمان ربهکا است، اما آثار خواندنی دیگری نیز دارد؛ جوانی از دست رفته، تجارت ننگ، مسافرخانهی جامائیکا، دونا، انگلها، دختر عموی من راشل، بلاگردان، پرواز عقاب و بسیاری داستان و نمایشنامهی دیگر. از آثار دوموریه در تئاتر و سینما اقتباسهای بسیاری صورت گرفته است.
این نویسندهی انگلیسی از خواهران برونته[26] در آثارش الهام گرفته است. این الهام در رمان ربهکا نیز دیده میشود.
او در ۱۹ آوریل ۱۹۸۹ میلادی از دنیا رفته است.
دربارهی مترجم
حسن شهباز یکی از مترجمان رمان ربهکا به زبان فارسی است. او متولد ۱۲۹۹ شمسی در مازندران است و آثار مشهوری از جمله ربهکا، بر باد رفته، به کجا میروی و سرزمین بیحاصل را ترجمه کرده است. شهباز علاوه بر مترجمی، روزنامهنگار نیز بود و فصلنامهی رهآورد را بنیانگذاری کرد. فصلنامهای که انتشارش از سال ۱۹۸۲ میلادی شروع شد و تا پایان عمر شهباز ادامه داشت.
حسن شهباز در اردیبهشت سال ۱۳۸۵ شمسی در شهر لس آنجلس آمریکا درگذشت.
[1]- Rebecca
[2]- Daphne Du Maurier
[3]- گونهی ادبی عاشقانه ـ ترسناک.
[4]- Max de Winter
[5]- Manderley
[6]- Mrs. van Hopper
[7]- Mrs. Danvers
[8]- دوموریه، دفنه، ربهکا، ترجمهی حسن شهباز، تهران، جامی، ۱۳۷۹، ۷
[9]- همان، ۳۹
[10]- همان، ۳۹
[11]- همان، ۵۷
[12]- همان، ۵۷
[13]- The New York Times
[14]- Emily Bronte
[15]- نقل به مضمون
[16]- نقل به مضمون
[17]- Alfred Hitchcock
[18]- David Selznick
[19]- Laurence Olivier
[20]- Joan Fontaine
[21]- Judith Anderson
[22]- Ben Wheatley
[23]- Netflix
[24]- Dame Daphne du Maurier, Lady Browning
[25]- Gerald du Maurier
[26]- Brontë family