بعضی وقتها، بعد از اینکه مطالعهی چند کتاب به آخر میرسد، برای انتخاب کتاب بعدی مردد میمانیم که کدام کتاب مناسبتر است؟ به سراغ کدام کتاب برویم که فضای داستانی متفاوتتری داشته باشد تا فضای ذهنیمان را تغییر بدهد؟ یکی از بهترین روشها در چنین مواقعی، انتخاب اثری از دورهی زمانی دیگر و با فضای داستانی و سبکی متفاوت است. هر دوره و هر دهه سبک مخصوص به خود و ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارد.
کتاب مدیر مدرسه نیز جزو چنین آثاری است. جلال آل احمد، ماحصل خاطرات سالها زندگی معلمیاش را همراه با دیدی انتقادی نسبت به وضعیت موجود مدارس در این کتاب نوشته است.
خلاصهای از کتاب
مدیر مدرسه، داستان معلمی است که پس از سالها معلمی، از شغلش خسته و آزاردیده است. با حق حساب دادن به مدیران و بالادستیها، حکم مدیریتش را امضا شده تحویل میگیرد و مدیر مدرسهای در اطراف شهر و منطقهای با مردمان تنگ دست میشود. تمام داستان در همین مدرسه میگذرد. داستان با روایت زندگی معلمها، والدین بچهها و دانشآموزان جلو میرود؛ اما مهمتر از همهی اینها، احساسات و احوال خود راوی (مدیر مدرسه) است. مدیر مدرسه گاهی آنقدر شاکی و مشوش است که صفحههای متوالی دربارهی اوضاع نابهسامان شهر، شکوه و شکایت میکند.
بخشی از کتاب:
«ناچار به مدرسه بیشتر میرسیدم و تازه خیلی چیزها کشف میکردم. یکی اینکه جای معلمهای پیر و پاتال زمان خودمان عجب خالی بود ! چه آدمهایی بودند چه شخصیتهای بینام و نشانی و هرکدام با چه زبانی و با چه ادا اطوارهای مخصوص به خودشان و اینها چه جوانهای چلفتهای ! چه مقلدهای بیدردسری برای فرنگیمآبی! نه خبری از دیروزشان داشتند، نه از ملاک تازهای که با هفتاد واسطه به دستشان داده بودند چیزی سرشان میشد. بدتر از همه بیدست و پاییشان بود. مثلا به کله هیچ کدامشان نمیزد که دست به یکی کنند و کار مدرسه را یک هفته نه، یک روز، حتی یک سات لنگ کنند. آرام و مرتب درست مثل واگن شاه عبدالعظیم میآمدند و میرفتند.» [1]
در اوایل داستان، مدیر مدرسه با روحیهای امیدوار در پی سازندگی است. به دنبال اصلاح امور، دست به تغییراتی در مدرسه میزند. ترکهها را میشکند، به امور رفاهی دانشآموزان رسیدگی میکند و به سر و وضع بچهها سامان میدهد؛ اما هرچه پیشتر میرود و روزهای بیشتری را در میان معلمها و دانشآموزان سپری میکند؛ بیشتر ناامید میشود تا آنجا که در آخر استعفا میدهد.
آیا مدیر مدرسه نمونهای از شخصیت خود نویسنده است؟
آل احمد سالها معلم بود و از نزدیک با مسائل مربوط به تدریس و کاستیهای آن آشنا بود. باید معلم بود تا چنین واکاویهای عمیق و دقیقی را نسبت به نظام آموزشی به رشتهی تحریر در آورد. او نه تنها از فقر و تبعات آن در وضعیت دانشآموزان مدرسه نوشته است بلکه به بررسی رفتاری معلمها، وضعیت اقتصادی آنان و همچنین اوضاع اخلاق در مدارس پرداخته است. او به دلزدگی معلمها از تدریس اشاره میکند و از این مینویسد که معلمها از سر ناچاری است که معلماند و از هر فرصتی برای رهایی از این شغل استفاده میکنند و نتیجهی این امر چیزی جز فشل شدن سیستم آموزشی نیست.
از وضعیت نامطلوب اقتصادی معلمها یاد میکند و این امر طنرآمیز که آنها از فراش مدرسه پول قرض میگیرند تا بتوانند امورات خود را تا سر ماه اداره کنند و همین اتفاق را دلیلی برای بیمیلی معلمها به مدرسه میداند.
او در سرتاسر کتاب اخلاق را نشانه گرفته است و توامان هرجا که از ضعف اخلاق مینویسد ردپای فقر را در نزدیکیاش نشان میدهد از فرهنگ خشونتآمیز و تنبیه محور تربیتی میگوید و تا اواسط داستان به مبارزه با آن نیزمیپردازد اما دیگر خسته میشود و اوضاع را به حال خود رها میکند چرا که علاوه بر معلمها و ناظم با والدین دانشآموزان نیز درگیر میشود. در جایی از قصه پدر یکی از بچهها که متوجه میشود در مدرسه خبری از ترکه و تنبیه نیست خودش با کمربند بچهاش را به فلک میبندد تا او را تربیت کند. اتفاقاتی از این دست است که مدیر مدرسه را از اصلاحات باز میدارد و تصمیم میگیرد همه چیز را به حالت قبل باز گرداند.
داستان به گونهای است که گویی آل احمد نظرات و تجربیات خودش را از زبان مدیر مدرسه بیان میکند. مسائلی که سالها او را آزرد و نمیتوانست راهحلی برایشان پیدا کند جز گفتن و نشان دادن. او در این امر چنان موفق بود که داستانش هنوز هم خواندنی است و البته این مسئله که مشکلات گذشته کماکان باقی است نیز باعث میشود داستان همچنان سمت و سویی انتقادی داشته باشد.
مدیر مدرسه جزو اولین آثار از این نویسنده است که به این سبک و سیاق نوشته شده است. او در سراسر کتاب، با دیدی انتقادی به اتفاقات اطراف خود نگاه کرده است. این نگاه تا آنجا پیش میرود که گاهی لحن نصیحت به خود میگیرد؛ اما رفته رفته امیدهایش رنگ میبازد و روند اصلاحات را متوقف میکند. فضای آخر کتاب به مرور تیره میشود و اتفاقات تلخ یکی پس از دیگری عرصه را برای مدیر مدرسه تنگتر میکند، تا آنجا که عطای مدیریت مدرسه را به لقایش میبخشد و استعفا میدهد آن هم از کاری که برای به دست آوردنش هزینههای بسیار کرده بود.
تاکنون داستان مدیر مدرسه را از جنبههای متعدد بررسی کردهاند و بیشتر این بررسیها، بررسیهای جامعهشناسانه و نمادین است. شخصیت مدیر مدرسه را نماد انسانهای روشنفکری میدانند که در ابتدا تمام تلاششان را برای ایجاد تغییرات مثبت انجام میدهند اما سرانجام قدرت تاریکی و سیاهی موجود بر آنها غلبه میکند.
مدیر مدرسه، کتاب کوچک و روانی است که بدون پیچیدگیهای خط داستانی که معمول داستانهای امروزی است؛ به روایت اوضاع جامعه در زمان استبداد میپردازد. کتابی که خواندنش برای ذهن استراحت است و علاوه بر این، به علت زبان فارسی درست و سلیس، برای انس بیشتر با زبان فارسی بسیار مناسب است. فضای داستانی بسیار متفاوت با داستانهای امروزی و سبک واقعگرای آن، خوانش آن را راحتتر میکند. آل احمد از نویسندگان تاثیرگذار معاصر است که نوشتههایش چه در ادبیات چه در جریان تاریخ روشنفکری همواره مورد استفاده و بررسیهای متعدد قرار گرفته است.
[1] (جلال آل احمد، 1337: 75)